عالی جناب شهردار
۱۳۹۶-۰۱-۲۸
«عالی­جناب شهردار» یکی از بهترین نمونه­های داستانی حسن بیگی است که می­تواند مبین این عبارات باشد.
ابراهیم حسن بیگی را باید یک نویسنده حرفه­ای به شمار آورد. حرفه­ای به این معنی که هیچ وقت و در هیچ شرایطی فرصت­های پیش روی خودش را برای خلق یک اثر ادبی از دست نمی­دهد و کوچک­ترین نکته­ای در ذهن و زبان و قلم وی قابلیت تبدیل شدن به داستانی بلند را داراست و شاید از همین منظر باشد که بسیاری از داستان­های او با وجود اینکه مضمونی بکر ندارند اما به دلیل پرداخت هنرمندانه و زاویه دیدی بدیع، آن چنان جذاب و خواندنی از کار در می­آیند که حتی سال­ها پس از انتشار نیز جذابیت تبدیل شدن به رمانی با قطع و اندازه­ای تازه و بازخوانی را داراست.
«عالی­جناب شهردار» یکی از بهترین نمونه­های داستانی حسن بیگی است که می­تواند مبین این عبارات باشد. داستانی که بن­مایه و جرقه ابتدایی خلق آن به دورانی باز می­گردد که حسن بیگی به ظاهر باید بیشتر از داشتن دغدغه­های کار حرفه­ای دارای دغدغه­های مدیریتی باشد، اما او حتی در چنین شرایطی یعنی داشتن سمت رایزنی فرهنگی ایران در کشور ترکمنستان نیز فرصت و حس و حال نوشتن را از داست نداده و دست بکار خلق اثری تازه و البته بدیع و جذاب در نوع خود می­شود.
«عالی­جناب شهردار» رمانی تمثیلی است. داستانی بلند که با نگاهی به واقعیتی سیاسی اجتماعی و اقتصادی در یکی از کشورهای همسایه به زبان تمثیل به بیان تندترین نگاه­های اصلاحی نویسنده در باب حکومت­داری و آداب برخورد اجتماعی می­پردازد. حسن بیگی کشوری لامکان را در داستانی بلند پیش روی شما ترسیم می­کند با سیستم سیاسی منحصر به فردی که بدل از واقعیت است. در این موقعیت است که او اساسی­ترین اظهارنظرهای خود در مورد حکومت­داری و نیز نوع مواجهه با مردم در یک ساختار سیاسی را به زبان داستان می­کشد.
طنز یکی از جدی­ترین ابزارهایی است که حسن بیگی در داستان بلند «عالی­جناب شهردار»  خود برای ترسیم موقعیت­هایش از آن بهره برده است. به عبارت ساده­تر او با تمسک به ابزار بیانی طنزآلود توانسته جدی­ترین و شاید حساس­ترین اظهارنظرهای سیاسی اجتماعی و حتی اقتصادی خود را در قالب یک داستان به مخاطبش عرضه کند.
شیوایی زبان روایت، انتخاب فصول با عناوین در خور اعتنا و نیز زاویه دید مناسب به حسن بیگی در این اثر کمک کرده تا بتواند به صراحت و زیبایی و البته به شیوایی داستانی را روایت کند که در مختصات ادبیات داستانی ایران تاکنون نمونه­های کمی از آن دیده شده است که شاید نزدیک­ترین و آخرینش «دموکراسی یا دموقراضه» سید مهدی شجاعی باشد. «عالی­جناب شهردار» را اما شاید تعلیق انتشارش در دولت قبل نیز این روزها خواندنی کند.
در بخشی از کتاب می­خوانیم:
شهردار که مُرد، شهر بزرگ در غم و ماتم فرو رفت.
حتی اگر رئیس شورای شهر سه روز عزای عمومی اعلام نکرده بود، باز مردم به سر کارهای خود نمی‌رفتند و در غم از دست دادن شهردار تا پاسی از شب دور هم می‌نشستند و مشروب می‌خوردند و سیگار می‌کشیدند.
مارشال، رئیس شهربانی با اینکه مطمئن بود مردم با مرگ شهردار عزادار خواهند بود، اما به توصیه رئیس کمیسیون امنیت ملی، احتیاط را از دست نداد و برای جلوگیری از هر نوع فعالیت عوامل نفوذی و بیگانه دستور داد نیروهای گارد ویژه در سراسر شهر، مستقر شوند و با دقت حرکات مردم را زیر نظر بگیرند.
مراسم تدفین شهردار، باشکوه‌تر از مراسم تدفین شهردار قبلی برگزار شد و همان شب، رئیس شورای شهر با دیدن مشارکت میلیونی مردم در مراسم تدفین در یک مصاحبه کوتاه خبری گفت: «ما مردم فهیمی داریم و باید قصد ما خدمت به این مردم خوب باشد. من به نوبه خود خدمتگزار کوچکی برای این مردم شریف هستم که بهترین پشتوانه برای شهر محسوب می‌شوند.»
هرچند مراسم تدفین به خوبی انجام شد، هرچند مردم سه روز عزای عمومی را در نهایت اندوه سپری کردند، هرچند حالا شهر بزرگ فاقد شهردار بود، اما رئیس شورای شهر در تدارک برگزاری یک جلسه فوق‌العاده بود تا هرچه زودتر ترتیبی بدهند انتخابات انجام شود و شهر بزرگ بدون شهردار نماند…
سازندگان:
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.