کتابکده دلشدگان مشهد مراسم جشن امضاء و نشست بررسی رمان «ملت عشق» را ساعت 17 (چهارشنبه 20 بهمنماه) با حضور ارسلان فصیحی، مترجم ایرانی کتاب برگزار کرد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتابکده دلشدگان مشهد مراسم جشن امضاء و نشست بررسی رمان «ملت عشق» را حدود ساعت 17 (چهارشنبه 20 بهمنماه) با حضور ارسلان فصیحی، مترجم ایرانی کتاب برگزار کرد.
الیف شفق، نویسنده ترکیهای، این رمان را درباره مولانا و شمس تبریزی نوشته و درباره این اثر گفته است: «کائنات هم مثل ما قلبی نازنین و قلبش تپشی منظم دارد. سالهاست به هر جا پا گذاشتهام آن صدا را شنیدهام. هر انسانی را جواهری پنهان و امانت پروردگار دانستهام و به گفتههایش گوش سپردهام. شنیدن را دوست دارم، جملهها و کلمهها و حرفها را ... اما چیزی که وادارم کرد این کتاب را بنویسم، سکوت محض بود.»
رمان «ملت عشق» به زندگی انسان امروز در غرب و نیز رابطه شمس و مولانا در قرن هفتم اشاره دارد.
ملت عشق/ الیف شافاک؛ ترجمهی ارسلان فصیحی.- تهران: ققنوس، ۱۳۹۴.
خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق. جرئت نکردم بنویسمش. زبانم لال شد، نوک قلمم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدمهایی شناختم، قصههایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته. کفشهای آهنی سوراخ شده؛ من اما هنوز خامم، هنوز هم در عشق همچو کودکان ناشی...
مولانا خودش را «خاموش» مینامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع اندیشیدهای که شاعری، آن هم شاعری که آوازهاش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستیاش، چیستیاش، حتی هوایی که تنفس میکند چیزی نیست جز کلمهها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پرمعنا گذاشته چطور میشود که خودش را «خاموش» بنامد؟
کائنات هم مثل ما قلبی نازنین و قلبش تپشی منظم دارد. سالهاست به هر جا پا گذاشتهام آن صدا را شنیدهام. هر انسانی را جواهری پنهان و امانت پروردگار دانستهام و به گفتههایش گوش سپردهام. شنیدن را دوست دارم؛ جملهها و کلمهها و حرفها را... اما چیزی که وادارم کرد این کتاب را بنویسم سکوت محض بود.
اغلب مفسران مثنوی بر این نکته تأکید میکنند که این اثرِ جاودان با حرف «ب» شروع شده است. نخستین کلمهاش «بشنو!» است. یعنی میگویی تصادفی است شاعری که تخلصش «خاموش» بوده ارزشمندترین اثرش را با «بشنو» شروع میکند؟ راستی، خاموشی را میشود شنید؟
همة بخشهای این رمان نیز با همان حرف بیصدا شروع میشود. نپرس «چرا؟» خواهش میکنم. جوابش را تو پیدا کن و برای خودت نگه دار.
چون در این راهها چنان حقیقتهایی هست که حتی هنگام روایتشان هم باید به مثابه راز بمانند.
الیف شفق، نویسنده ترکیهای، این رمان را درباره مولانا و شمس تبریزی نوشته و درباره این اثر گفته است: «کائنات هم مثل ما قلبی نازنین و قلبش تپشی منظم دارد. سالهاست به هر جا پا گذاشتهام آن صدا را شنیدهام. هر انسانی را جواهری پنهان و امانت پروردگار دانستهام و به گفتههایش گوش سپردهام. شنیدن را دوست دارم، جملهها و کلمهها و حرفها را ... اما چیزی که وادارم کرد این کتاب را بنویسم، سکوت محض بود.»
داستان این رمان بر اساس عشق زمینی و فراداستان آن بر اساس عشق عرفانی نوشته شده است.
رمان «ملت عشق» اثری از الیف شافاک (الف شفق) نویسنده ترک، که برگردان فارسی آن در طول سال جاری در ردیف کتابهای پرفروش بازار کتاب ایران قرار گرفته است(در ایران هر ماه یک چاپ با تیراژ سه هزارتایی و در ترکیه هفته ای یکبار چاپ می شود!!!به گفته جناب فصیحی مترجم)
ارسلان فصیحی، مترجم آثار ادبی ترکی به فارسی، نیز در سخنانی گفت: الیف شافاک نویسنده مشهوری است. اولین اثر او در ۱۹۹۴، وقتی که سیساله بود منتشر شد و در ترکیه جایزه مولانا به وی تعلق گرفت. رمان دیگرش مَحْرم، سال ۲۰۰۰ جایزه مهمی را ازآن خود کرد. اثر دیگرش آینههای برزخ نام دارد. آثار او از نظر قصهگویی جذاب هستند و پرکشش. او گاه به تابوهای فرهنگی نزدیک میشود. در آثار او حالوهوای زنانه هست؛ خصوصاً در رمان شیر سیاه، زنانگی بسیار بالا است.
فصیحی درباره دلایل پرفروش بودن کتاب «ملت عشق» گفت: نثر نویسنده و شیوههای روایت او عامل مهم جذابیت اثر است. دلیل بعدی موضوع کتاب است. در این کتاب دو روایت هست. نزدیک به 20 راوی مختلف در این کتاب حضور دارند.
اصل این رمان به زبان انگلیسی نوشته شده و بعداً به ترکی ترجمه شده است. نام نسخه انگلیسی کتاب «چهل قانون عشق» است.
در این رمان ما با داستان و فراداستان روبهرو هستیم. داستان این رمان بر اساس عشق زمینی و فراداستان آن بر اساس عشق عرفانی نوشته شده است. وقتی نویسنده داخل متن اصلی متن دیگری را قرار میدهد، فراداستان آفریده است و از همینجاست که بینامتنیت پدید میآید. لایه اول داستان جستوجوی فردی است برای یافتن عشق و لایه دوم آن جستوجوی مولانا و شمس است برای یافتن دوست. شافاک با این کتاب کوشیده تصوف اسلامی را به جهان غرب معرفی کند. او میخواهد به مخاطبان غربی بگوید برای شناختن جهان، از چشمانداز اسلام نیز به موضوع باید نگاه کنند. اما مخاطب مسلمان نیز این کتاب را دوست میدارد؛ زیرا انسان شرقی هم نیاز به عشق و محبت دارد.
ادبیات ترکیه در مقایسه با ادبیات ایران (یا ادبیات فارسی) به لحاظ شکوفایی تاریخی وضعیتی، میتوان گفت، کاملا وارونه دارد: در دورهای که ادبیات فارسی شاهکارهایی مانند شاهنامه و گلستان و مثنوی و خمسه و صدها اثر ارزشمند و بدیع دیگر میآفرید و شخصیتهایی مانند فردوسی و سعدی و نظامی و مولوی را در دامان خود میپرورید، ادبیات ترکیه (دقیقتر بگوییم: ادبیات عثمانی) هیچ اثر درخور توجه و تاثیرگذار نیافرید. اما در دوران نو، از اواسط قرن نوزدهم میلادی، وضعیت کاملابرعکس میشود: انگار چشمه خلاقیت ادبی در ایران میخشکد و در عثمانی (بعدها ترکیه) تازه میجوشد. در دورهای که ادبیات ایران محصولی قابل عرضه در عرصه ادبیات جهان تولید نمیکند (به جز استثناهایی مثل صادق هدایت و فروغ فرخزاد)، ادبیات ترکیه دورانی درخشان طی میکند. شاعرانی مثل ناظم حکمت و اورهان ولی و اوکتای رفعت و... نویسندگانی مثل اورهان کمال و کمال طاهر و یاشار کمال و احمد تانپینار پایههای سترگ ادبیات مدرن ترکیه را پی مینهند. سنت رماننویسی ترکیه که از دوره تنظیمات (اواسط قرن نوزدهم میلادی) شکل گرفته بود، در نیمه دوم قرن بیستم به شکوفایی میرسد و نویسندگان مطرح ترکیه بهتدریج مخاطبانی در سطح جهان پیدا میکنند و آثارشان به دهها زبان ترجمه میشود. در دوره جدیدتر سه نام در عرصه جهانی بیشتر میدرخشد: اورهان کمال، اورهان پاموک و الیف شافاک.
پنهان نخستین رمان شافاک است که جایزه ادبی مولانا را نصیب نویسندهاش میکند. شافاک از نویسندگان پرکاری است که هم قصهگوی خوبی است و هم در پی مطرحکردن اندیشهها و دغدغههایش
سال 2009 که رمان «ملت عشق» در ترکیه منتشر شد و به فاصله چند ماه به چاپ سیصدم رسید، ترجمهاش را شروع کردم و همان موقع برای اخذ مجوز به وزارت ارشاد رفت. متاسفانه وزارت ارشاد این رمان جذاب و خواندنی را پنج سال در انتظار مجوز نگه داشت تا سرانجام نوروز 94 منتشر شد. دو دغدغه دیگر الیف شافاک در رمانِ «ملت عشق» تبلور مییابد. رمان سراسر ترویج و تبلیغ عشق و نوعدوستی و صلحجویی و برابری و برادری انسانهاست. در این رمان خودِ شمس تبریزی سخن میگوید و تصوف و عرفان را شرح میدهد، خودِ مولانا سخن میگوید و درس انسانیت میدهد. بیست راوی رمان از بیست منظر مختلف داستانی واحد را روایت میکنند. اما فمینیسم نیز در «ملت عشق» فرصت بروز پیدا میکند. روایت موازی که دانای کل راویاش است، در قرن بیست و یکم میگذرد و داستان زنی آمریکایی است. زنی متمول که آشناییاش با عارفی اسکاتلندی به آشناییاش با تصوف و مولوی و شمس تبریزی میانجامد و به قونیه، مدفن مولانا، میکشاندش. در رمان هویت زنانه مستقل و دارای اراده و گاه ستیزنده در وجود این شخصیت متجلی است و الیف شافاک نمونه بسیار خوبی از فمینیسم در ادبیات به دست داده است. چنانکه حتی در جایی از رمان، از زبان شمس تبریزی، تاویل جالب توجهی از سوره نساء میخوانیم که شخصاتا آن موقع چنین تاویلی را نه دیده و نه شنیده بودم. خوشبختانه ترجمه خانم طاهره صفارزاده از قرآن را که میخواندم، کاملامطابق با متنی بود که در رمان آمده است. همان ترجمه را در متن قرار دادم و برای تاویل معمول از آیات مزبور به ترجمه ارزشمند عبدالمحمد آیتی استناد کردم. خوشبختانه رمان «ملت عشق» در ایران نیز با اقبال خوانندگان روبهرو شده و در عرض چند ماه به چاپ سوم رسیده است. این واقعیت نشان از آن دارد که کتاب از سبد خرید خانوار ایرانی حذف نشده است و کتاب خواندنی را میخرند و میخوانند.
ارسلان فصیحی، متولد ۱۳۴۰، کار ترجمه را از جوانی شروع کرده است. ترجمة داستان های کوتاهی از یاشار کمال و ترجمة آثار اورهان پاموک از شاخص ترین کارهای او محسوب می شود. به مناسبت انتشار ترجمة درخشان کتاب ملت عشق اثر الیف شافاک با ایشان گفت و گویی کردیم که بخش هایی از آن در ادامه از نظرتان می گذرد.
«ارسلان فصیحی» بیش از این کتابهای «زندگی نو»، «قلعه سفید» از اورهان پاموک (برنده جایزه نوبل ادبی 2006) و «سلول 72» از اورهان کمال را ترجمه و راهی بازار کتاب کرده است.
الیف شافاک نویسنده ای شهیر ترک که با استفاده از تکنیک های داستان نویسی، رمان پرفروش «ملت عشق» را به رشته تحریر درآورده است در بیشتر آثارش سنتهای داستان گویی شرقی و غربی را در هم آمیخته...
رمان چند راوی دارد. از دید دانای کل(سوم شخص) شروع می شود، با دید اول شخص ادامه پیدا می کند و با دانای کل نیز پایان می یابد. شخص اول داستان زنی است به نام اللا که امریکایی است و قبول می کند که دستنوشته ی نویسنده ای گمنام به نام عزیز ز زاهارا بخواند و ویرایش کند. نام این دستنوشته ملت عشق است. زمانی که در مورد اللا می خوانیم، داستان دید دانای کل دارد و زمانی که اللا در حال مطالعه اثر عزیز می باشد، داستان شامل چند راوی می شود. یعنی هر فصل را یک روای تعریف می کند. داستان در زمان معاصر سال 2008 و 2009 در بوستون امریکا و سال های 635 الی 648 در قونیه در رفت و آمد می باشد. زمانی که داستان در قونیه تعریف می شود، داستان اول شخص می شود و هر فصل را یک راوی روایت می کند که این زیبا و مهیج بودن رمان را چند برابر کرده.
این رمان تجربه ای به یاد ماندنی برای کسانی است که مولانا را می شناسند یا نمی شناسند، اهل مطالعه هستند یا نیسند فرقی نمی کند، باید، باید و باید این رمان را خواند و اندکی از قضاوت های زندگی روزمره (چه دیگران درحق ما و چه ما در حق دیگران) در امان ماند.