خاطرات معصومه رامهرمزی و سیده زهرا حسینی از سال‌های دفاع مقدس
۱۳۹۵-۰۵-۱۷
جلوه‌های زنانه در «یکشنبة آخر» و «دا»
جلوه‌های زنانه در «یکشنبة آخر» و «دا»
خاطرات معصومه رامهرمزی و سیده زهرا حسینی از سال‌های دفاع مقدس
مژگان جعفری
کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
چکیده
دوران دفاع مقدس بخشی از تاریخ کشور ماست و نگاه عادلانه به این برهة تاریخی، زمانی محقق می‌شود که از دریچة ذهن همة کسانی که درگیر آن بوده‌اند، مورد بررسی قرار گیرد. این در حالی است که کتاب‌های خاطرات زنان از جنگ، به لحاظ کمّی و کیفی هنوز فاصلة بسیاری با کتاب‌های خاطرات مردان دارند. در این مقاله، با بررسی دو عنوان از کتاب‌های برگزیدة خاطرات زنان در جشنواره‌های معتبر کشوری، کتاب‌های دا و کتاب یکشنبة آخر، از نظر وجود سیزده ویژگی از جلوه‌های زنانة زبان و قلم- که توسط صاحب‌نظران و زبان‌شناسان بیان شده- و نیز پنج ویژگی دیگر- که به‌نظر نگارنده رسیده است، ارزیابی شدند. بالاترین خصوصیت به‌کار رفته در هر دو کتاب، «پیوستگی با آموزه‌های دینی و ملی» بود. در مجموع، هیجده ویژگی به نسبت صفحات دو کتاب، در «یکشنبة آخر» بیشتر از «دا» مورد استفاده قرار گرفته بودند.
کلیدواژه‌ها: زبان و قلم، جلوه‌های زنانه، خاطرات زنان، دا، یکشنبة آخر
مقدمه
هشت سال دفاع مقدس، اگرچه روایت مردانی است که در مقابل دشمن دلیرانه ایستادند و جنگیدند و از مرزهای جغرافیایی و اعتقادی خود دفاع کردند، حدیث استقامت و ایثار زنان باایمان این مرز و بوم نیز هست؛ هرچند آن‌چنان که باید و شاید در مجموعه‌ی گونه‌های ادبی دفاع مقدس به آن پرداخته نشده است. خاطرات این زنان تا سال‌ها بخشی تقریباً فراموش‌شده در میان خیل عظیم خاطرات دوران دفاع مقدس بود و این، در حالی است که به فهرست طولانی فداکاری‌های زنان در سال‌های جنگ باید مبارزه در خطوط درگیری، شهادت، اسارت، و جانبازی را هم اضافه کرد. این امر نشان می‌دهد که زنان در صحنة مبارزه با دشمن، از مردان عقب‌تر نبوده‌اند. با گذشت سال‌ها از پایان جنگ و عبور زنان از مرزهای سکوت، خاطرات گفتاری و نوشتاری آنان کم‌کم رشد و توسعه یافت. به‌تدریج، نگاه حماسی و گاه احساسی به سال‌های دهة هشتاد، به نگاهی واقع‌بینانه تبدیل شد و دور جدیدی از خاطره‌گویی و خاطره‌نویسی زنان از دفاع مقدس شکل گرفت، و اکنون این زنان با نگاهی متفاوت به جنگ، از آن روزها سخن می‌گویند. آن‌ها با زبانی متفاوت با مردان، خاطراتی را نقل می‌کنند که در میان مخاطبان، مشتاقان بسیاری پیدا کرده است. تعدّد دوره‌های چاپ کتاب‌های خاطرات زنان، مؤیّد همین مطلب است.
بسیار بایسته و ضروری است که همگام با رشد کمّی آثار روایی زنان، با پرداختن به نقد و آسیب‌شناسی این‌گونة ادبی، هم در شکل گسترده و عمومی آن و هم در حوزة آثار زنان، راه را برای رشد کیفی خاطره‌نویسی زنان هموار کنیم. شناخت ویژگی‌های زنانة زبان و قلم و کاربرد آن در کتاب‌های خاطرات زنان می‌تواند کمک بزرگی در طی این مسیر باشد.
خاطرات زنان از نظر ملاک و معیارهای عمومی مانند استناد، نگارش، موضوع و... تفاوت معناداری با خاطرات مردان ندارد اما این بررسی و ارزیابی موجبات رشد فنی و علمی این‌گونة ادبی را فراهم می‌آورد. در عین حال، نادیده گرفتن تفاوت بین مردان و زنان در بیان روایت باعث احساس ‌بی‌نیازی از خاطرات زنان و در نتیجه، مانع بسترسازی مناسب برای ورود زنان به عرصه‌های خاطره‌گویی و خاطره‌نویسی است. به‌علاوه، هنوز ملاک و معیار ثابتی برای سنجش آثار مختلف روایی زنان وجود ندارد و این بررسی می‌تواند زمینه را برای رشد کمّی و کیفی این نوع ادبی در حوزة خاطرات زنان هموار کند.
کتاب‌های منتخب
- کتاب «دا»: این کتاب حائز رتبة دوم جشنوارة «ربع قرن کتاب دفاع مقدس» و نیز تنها اثر برگزیده در حوزة مستندنگاری و خاطرات در دومین دورة «جایزة ادبی جلال آل احمد» است. کتاب به قلم سیده اعظم حسینی است و در آن زندگی سیده زهرا حسینی دختر هفده سالة خرمشهری به زیبایی هرچه تمام‌تر به تصویر کشیده شده است. بخش اعظم کتاب مربوط به خاطرات 34 روز مقاومت خرمشهر در آغاز جنگ و پس از آن، روزهای زندگی در اردوگاه‌های آوارگان جنگ است.
- کتاب «یکشنبة آخر»: این کتاب خاطرات خودنگاشت معصومه رامهرمزی، دختر چهارده سالة آبادانی است و در آن وقایع روزهای آغاز جنگ تا پس از آزادی خرمشهر در سال 1361 به رشتة تحریر کشیده شده است. حماسة دریاقلی، پیرمرد آبادانی، عکس‌العمل مادر معصومه در برابر احتمال اسارت دخترانش و صحنة شهادت اسماعیل، برادر معصومه، در مقابل مسجد جامع خرمشهر که خود شاهد آن بوده، از خاطرات تأثیرگذار کتاب‌اند که ضمن توصیفاتی بسیار روشن از صحنه‌ها نگاشته شده‌اند. یکشنبة آخر از آثار برگزیدة جشنوارة کتاب سال دفاع مقدس است.
خاطره و خاطره‌نویسی
خاطره، که یکی از انواع ادبی است، بازگویی یا بازنویسی صحنه‌ها و وقایع مهمی است که راوی یا نویسنده، آن‌ها را مشاهده یا تجربه کرده است. به این‌ترتیب، خاطره عبارت است از «یادآوری و نگارش شرح حالات و حوادث و ماجراهای گذشته، که در زمان و مکان معلوم و معیّن به وقوع پیوسته و به‌واسطة مشاهده و استماع و یا حضور، از کیفیت واقع آن اطلاع حاصل گردیده است.» (کمری 1390:39)
برای خاطره نیز مانند هر گونة ادبی دیگر می‌توان ارزش‌هایی را از جنبه‌های مختلف تعریف کرد: «ارزش ادبی،‌ تاریخی، تجربی، مطالعاتی و دادوستد با دیگر ساخت‌های ادبی و هنری.» (سنگری 1389:136) علاوه بر این می‌توان ارزش روانی و نیز ارزش ارتباطی خاطره را به فهرست فوق اضافه کرد. نقل خاطرات که معمولاً با ابراز احساسات و حالات درونی شخص راوی همراه می‌گردد، موجب نوعی تخلیة درونی و روانی برای شخص می‌شود؛ در حالی که اصرار بر فراموش کردن خاطرات، موجب تنیدگی در شخصیت و روان فرد است. به‌علاوه، خاطره از آنجا که می‌تواند در معرض بررسی عموم افراد جامعه با دیدگاه‌ها و عقاید مختلف قرار بگیرد، گاه موجب ابراز حس هم‌دردی و گاه موجب احساس تنفر یا انکار از سوی مخاطبان می‌شود. در هر صورت، خاطره اطلاعات و تجارب مخاطبان را افزایش می‌دهد و می‌تواند با بهره‌گیری از گذشته، ایشان را در حرکت به‌سوی آینده کمک کند.
مشخصه‌های عمومی خاطرات
خاطره نیز مانند دیگر انواع ادبی دارای مشخصه‌هایی است که نبود هر یک از آن‌ها در خاطره، اثر را با مشکل روبه‌رو می‌کند. توجه به این ویژگی‌ها می‌تواند ملاک و معیار مشخص و مهمی در داوری آثاری که در بخش خاطره‌نویسی جشنواره‌ها و مسابقات شرکت می‌کنند محسوب می‌شود:
«- سوژة بکر و خوب: جنگ، یکی از وقایعی است که هرچه زمان می‌گذرد، خاطرات آن شنیدنی‌تر و خواندنی‌تر می‌شود.
- پرداختن به جزئیات حوادث گذشته: برای مبارزه با هجوم بی‌پروای خاطرات دوره‌های مختلف به ذهن
- استناد: واقعی بودن وقایع، مورد انتظار مخاطبان است و در خاطره، تخیّل و داستان‌پردازی وجود ندارد.» (دهقان 209- 177: 1386)
- روان و جاری بودن خاطره: خاطره هرگز در حبس و بند زمان و مکان و مخاطبان، محدود نمی‌شود.» (کمری 1390:39)
مشخصه‌های خاطرات دفاع مقدس
در میان انواع خاطرات، خاطره‌های دفاع مقدس علاوه بر مشترکات عمومی با خاطرات دیگر از ویژگی‌های خاصی برخوردارند که آن‌ها را از انواع دیگر خاطره متمایز می‌کند؛ ویژگی‌هایی چون: «گره‌خوردگی موضوع (سوژه) با ارزش‌های دینی، مذهبی و عرفانی، سیر ادبی‌تر شدن خاطرات، وحدت و هماهنگی در شکل و ساختار و محتوا و صورت، استناد بیشتر خاطرات با طرح مباحث نظری، عنصر بی‌واسطگی، یعنی عمل ثبت رخداد نزدیک به زمان وقوع در خاطرات دفاع مقدس. (سنگری 141-140: 1389)
کتاب‌های مورد بررسی در این مقاله دارای ویژگی‌های عمومی خاطره و نیز ویژگی‌های خاطرات دفاع مقدس‌اند که به تفضیل به آن‌ها اشاره خواهد شد.
نقد نظری خاطرات: باید گفت آنچه در حوزة نقد خاطرات صورت گرفته، نتوانسته است با رشد چشمگیر خاطره‌نویسی جنگ پیش برود و هنوز راهی طولانی برای رسیدن به زمینه‌های مساعد و کافی برای نقد نظری خاطرات باقی مانده است. به‌طور کلی، در نقد نظری خاطرات جنگ سه ملاک عمده به‌کار گرفته می‌شوند: «1. استناد: اصلی‌ترین و مهم‌ترین ویژگی در هر خاطره، وجود دلایلی و قرائنی است که به‌واسطة آن‌ها، صحت و صدق رخداد معلوم می‌شود. از این رو، در هر خاطره نوشته‌ای باید زمان واقعه، مکان و موقعیت دقیق آن، نام شاهدان و نقش‌آفرینان حادثه با رعایت سیر زمانی و مکانی رویداد مشخص شود. 2. پرداخت و نگارش: که منوط به نگاه درست، دقیق و هوشمندانه خاطره‌نگار است. 3. موضوع: وقایع و مسائل مندرج در خاطره، با تأکید بر نو و نادر و خاص بودن آن. (کمری 1390:59)
ویژگی‌های خاطرات زنان از جنگ
برخی ویژگی‌های کلی حاکم بر خاطرات زنان از جنگ عبارت‌اند از: میل به بازگویی پیشینة خانوادگی و اجتماعی قبل از ورود به جنگ، نثر عاطفی و حسی، پیوستگی معنایی خاطرات زنان با آموزه‌های فرهنگ اسلامی و ملی، توجه خاص به جزئیات در متن خاطره، نوستالژی یا غم غربت، انتظار و امید.
تفاوت‌های زبانی زنان و مردان
«زبان» در جوامع انسانی و به خاطر نیاز به برقراری ارتباط با یکدیگر به‌وجود آمد و طی هزاران سال، دستخوش تحولات فراوان گردید. به‌همین جهت، برخی زبان‌شناسان زبان را نوعی رفتار اجتماعی دانسته‌اند که مهم‌ترین نقش آن ایجاد ارتباط است. «هرچند در بسیاری از جوامع امروزی، زنان و مردان به‌طور مشترک در بیشتر فعالیت‌های اجتماعی شرکت دارند، به‌نظر می‌رسد در برخی زمینه‌ها زنان و در برخی دیگر مردان نقش فعال‌تری دارند. این امر، سبب پیدایش تفاوت‌های زبانی معینی بین این دو گروه شده است.» (مدرسی 1368:161)
به این ترتیب، جنسیت می‌تواند به‌عنوان عاملی اجتماعی در زبان تأثیرگذار باشد: «یکی از عوامل غیرزبانی که ممکن است در گفتار منعکس گردد و ایجاد نوعی لهجه نماید، جنسیت1 است. گفتار زنان در هر جامعة زبانی ویژگی‌هایی دارد که آن را کم و بیش از گفتار مردان متمایز می‌کند.» (باطنی و دیگران 1381:38)
بنابراین، تفاوت‌های زبانی بین زنان و مردان می‌تواند در سطوح مختلف مانند تفاوت‌های واژگانی، تفاوت‌های آوایی و یا تفاوت در سطح نظام دستوری و ساختاری زبان مشاهده و مورد توجه قرار گیرد. تفاوت زبان در سطح واژگان بین زنان و مردان به این معناست که از برخی کلمه‌ها یا عبارت‌ها فقط یکی از دو جنس استفاده می‌کند: «مردان و زنان به زبان‌های متفاوتی تکلم نمی‌کنند بلکه به‌گونه‌های متفاوت زبان واحد تکلم می‌نمایند و تفاوت‌ها صرفاً جنبة واژگانی دارد.» (ترادگیل 1376:105) در زبان فارسی می‌توان اصطلاحاتی مانند «خدا مرگم بده» را زنانه و «چاکرم» را مردانه دانست. «جامعة فارسی‌زبان، کاربرد اصطلاح وابسته به یک جنس را از سوی جنس دیگر رفتاری غیرعادی می‌داند.» (مدرسی 1368:163) تفاوت در حوزة دستوری زبان خصوصاً در زبان‌های غیرفارسی بیشتر خود را نشان می‌دهد: «تفاوت‌های دستوری مربوط به جنسیت در بعضی از زبان‌ها مانند کواساتی از تمایز مؤنث/مذکر فراتر می‌رود. در این زبان، بسته به اینکه گوینده زن باشد یا مرد، صرف بعضی از افعال و نواخت2 برخی از کلمات فرق می‌کند.» (باطنی و دیگران 1381:39) از تفاوت در نظام آوایی زبان زنان و مردان- که در فارسی‌زبانان مشاهده نمی‌شود- می‌توان به زبان اهالی زولو اشاره کرد. «زنان زولو مجاز به استفاده از واج /z/ نیستند و واژه‌هایی که دارای این واج باشند، در گفتار آنان دچار تغییر می‌گردد؛ مانند: (کاربرد زنانه) amanzi→amandabi (آب)» (مدرسی 1368:167)
البته در حوزة زبان گفتاری انواع دیگری از تفاوت‌های زبان زنانه و مردانه را می‌توان مشاهده کرد: «موضوعاتی مانند نوبت‌گیری3 و مؤدب بودن4 و مدت زمانی که هر جنس در مکالمه استفاده می‌کند از مشخصه‌های جنسیتی هستند و ممکن است رابطه‌های قدرتی را نیز منعکس کند.» (آقاگلزاده و خسرونژاد 1386:53)
دربارة دلیل این تفاوت‌ها نظرات متعددی وجود دارد. «لیکاف معتقد است که ساخت‌هایی مانند: «این‌طور نیست؟»، «من فکر می‌کنم»، «شما می‌دانید»5 در انگلیسی که نوعی مفهوم عدم اطمینان از آن‌ها استنباط می‌شود در گفتار زنان کاربرد نسبی بیشتری یا نقش‌های متنوع‌تری دارند و بازتاب عدم اطمینان و تزلزلی هستند که در پایگاه و نقش اجتماعی زنان در جامعة انگلیسی‌زبان وجود دارد.» (مدرسی 1368:167) در تأیید نظر لیکاف باید گفت که نابرابری‌های اجتماعی می‌تواند از عوامل مهم در تمایز رفتارهای زبانی زنان و مردان باشد اما نظریة دیگری تفاوت‌های جنسیتی زبان را حاصل تفاوت‌های اجتماعی می‌داند: «زبان گونه‌های جغرافیایی، نژادی و طبقاتی لااقل تا حدی ناشی از «فاصلة اجتماعی»6 است؛ حال آن که زبان گونه‌های جنسی، ناشی از «تفاوت‌های اجتماعی»7 است. از زنان و مردان طرز تلقی‌های اجتماعی و رفتارهای متفاوتی انتظار می‌رود و زبان گونه‌های جنسی، نماد این واقعیت هستند. استفاده از زبان گونة مؤنث، به اندازة مثلاً پوشیدن دامن، نمونه‌ای از شناساندن خود به‌عنوان جنس مؤنث و رفتار مناسب زن می‌باشد.» (ترادگیل، 1376:117)
در مقابل نظریة تفاوت‌های اجتماعی یا نابرابری‌های اجتماعی، نظر طرف‌داران برابری جنسیتی نیز درخور توجه است:
«1. دیدگاه تسلط: رابین لیکاف8 (1972) اذعان داشت زنان به‌خاطر اینکه فاقد اقتدارند و زبانی محتاطانه دارند، با «زبانی ضعیف9» صحبت می‌کنند. علت اشاره به این سبک زنانه (که بعدها «گونة زنانه» نامیده شد) وجود نمونه‌هایی از کاربردهای ابزاری به اصطلاح تضعیف‌کننده مانند ناسزاهای ملایم‌تر،آهنگ مردد، بیان مطالب به‌صورت سؤالی یا همراه با سؤالات ضمیمه‌ای10 (در زبان انگلیسی) در کلام زنان بود. 2. دیدگاه تفاوت: نظریه‌پردازان این دیدگاه می‌کوشند خود را از مفهوم تسلط دور کنند. از نظر روش کار،‌گویی کار در حوزة مسائل زنان از مقایسة دائمی زنان با هنجارهای مردان (که زنان را در موقعیت نقصان قرار می‌دهد) جلوگیری می‌کند. در واقع هدف، مطالعة کارکرد زبانی زنان بر حسب شرایط خود آن‌ها است (جونز11 1980، کوتس12 1986) دیدگاه تفاوت تا حدودی مشخص‌کنندة رفتار زبانی زنان با نگرش مثبت‌تر است.» (پاک‌نهاد جبروتی 36-34: 1381)
در واقع، پژوهشگران با رویکردی متفاوت به این موضوع پرداخته‌اند که زنان به‌دلیل تفاوت‌های اساسی که با مردان دارند به‌گونة متفاوتی صحبت می‌کنند و رفتار زبانی متفاوتی با مردان دارند، اما محققان حوزه‌ تسلط، عقیده دارند که سلطة مردان بر زنان باعث ایجاد این تفاوت زبانی شده و موقعیت زنان را در اجتماع در موضعی فرودست‌تر از مردان نگه داشته است. پس، اگر تفاوت‌های زبانی زنان و مردان را ناشی از تفاوت‌های نقش‌های اجتماعی آنان بدانیم، می‌توان نتیجه گرفت که هرچه تفاوت بین نقش‌های اجتماعی زنان و مردانه در جامعه‌ای بیشتر یا اساسی‌تر و بزرگ‌تر باشد، تفاوت‌های زبانی موجود بین زنان و مردان آن جامعه نیز جدی‌تر و بیشتر خواهد بود. از طرفی، استفاده از گونة زنانة زبان به‌نوعی تعیین هویت به‌عنوان یک زن تلقی می‌شود. معمولاً در جامعه از یک زن انتظار می‌رود که نسبت به یک مرد رفتار کلی مناسب‌تری داشته باشد و صحیح‌تر حرف بزند. همین انتظار باعث می‌شود که زن در خلق و نوآوری در حوزة زبان وادار به عقب‌نشینی شود و جسارت کمتری از خود نشان دهد. به این ترتیب، زبان محافظه‌کار نشانة زنانگی به‌حساب می‌آید. «مردان، زبان را قدرتمندانه و آمرانه به‌کار می‌گیرند؛ در حالی که زنان از آن به شکل حمایت‌طلبانه و جذاب سود می‌جویند. چنین وضعیتی از یک سو مبین نابرابری توزیع مواضع اجتماعی زنان و مردان است و از طرفی متضمّن درونی شدن هویتی قائل به نابرابر سالاری جنسی است.» (محمدی‌اصل 1389:214)
«طبق تحقیقات انجام شده، زنان در داستان‌های خود بیشتر از اصطلاح رنگ استفاده کرده‌اند و مردان بیشتر از فحش و ناسزا13. نویسندگان زن از صفات بیشتر در نوشته‌هایشان استفاده می‌کنند. زنان از عبارات تعللی14 و مشدّدها15 بیشتر از مردان (چه در فارسی و چه در انگلیسی) استفاده می‌کنند ولی مردان از پرسش‌واره‌ها16 بیشتر استفاده می‌کنند.» (آقاگلزاده و خسرونژاد، 1386:92)
جلوه‌های زنانة زبان و قلم در دو کتاب منتخب خاطرات زنان از دفاع مقدس دا و یکشنبة آخر
1. بیان پیشینة خانوادگی، اجتماعی، جغرافیایی: به‌منظور کمک به معرفی راوی و ذکر تفاوت‌های ایشان با گروه‌های دیگر زنان در جامعه، همچنین مستند نمودن خاطره از جهت علت حضور راوی در روزهای آغاز جنگ در مناطق درگیری انجام می‌شود. میل به بازگویی احوال راوی، پیش از ورود به جنگ هرچند در برخی کتب خاطرات مردان جنگ دیده می‌شود، وجه یکسان و مشترک همة آن‌ها نیست. «زنان با وجود پایبندی به برخی مرزهای سکوت، در بیان یک فراز از زندگی متفّق‌القول هستند و عدم روایت این بخش را موجب ضعف و نقصان خاطرات خود می‌دانند. شاید علت اولیة چنین اجماعی را بتوان متأثر از تلاش زنان برای اثبات حضورشان در جنگ دانست.» (رامهرمزی 1387:127) حسینی در مقالة خود با‌ عنوان «روایت زنانه، در داستان‌نویسی زنانه» این خصوصیت را با عنوان «جست‌جوی هویت گم شده» برای نوشته‌های زنان مطرح می‌کند: «زنان در نوشتار ادبی خود، در میان تصاویر و توصیف‌ها و گفت‌وگوها به‌دنبال هویت گم‌شده یا ناشناخته خود بوده‌اند.» (حسینی 1384:96)
-... پدر و مادرم چند سال قبل از ازدواجشان اواخر دهة 1330 از روستای کردنشین زرین‌آباد دهلران به بصره مهاجرت کرده بودند. به‌همین خاطر من و چهار خواهر و برادرهایم در بصره به دنیا آمدیم. سیدعلی متولد 1340 و بعد سیدمحسن، من و لیلا که به ترتیب بین هر کداممان یک سال فاصله بود. آخری هم سیدمنصور که با لیلا سه سال تفاوت سنی داشت. زندگی در بصره، شهری که مردمش عرب‌زبان بودند، باعث شده بود که ما زبان عربی را خوب و روان صحبت کنیم ولی با این حال توی خانه و در برخورد با همشهری‌هایی که مثل ما مهاجر بودند، کردی حرف می‌زدیم. لباس‌هایمان هم مثل مردم عرب منطقه بود. پیراهن‌های بلندی می‌پوشیدیم که به آن دشداشه می‌گفتند. مادرم که ما به لهجة کردی او را «دا» صدا می‌زدیم، از نوجوانی در بصره زندگی کرده و با آداب و رسوم آنجا خو گرفته بود... (دا: 18)
- ... خانة ما در میدان طیب آبادان قرار داشت. حدود بیست و سه سال خانواده‌ ما در محلة شرکتی آبادان در منازل کارگری تانکی دو، ایستگاه نه جمشیدآباد زندگی کرده بودند. مادرم عاشق کواترها بود و برایش خیلی سخت بود بعد از بازنشستگی پدرم در خانه‌های شهری زندگی کند... من چهار خواهر و سه برادر داشتم و ششمین فرزند خانواده بودم... (یکشنبه آخر: 15)
2. نثر عاطفی و حسی: نثر اغلب نوشته‌های زنانه اعم از داستان، رمان یا خاطره، عاطفی و حسی است و تفاوت معناداری با نثر مردان دارد. در پناه این نوع از نوشتار، حس‌آمیزی و تصویرسازی از حوادث و رویدادها در کتاب‌های خاطرات به زیبایی تمام صورت می‌گیرد. «در سال‌های اول جنگ، توجه بیشتر راویان و نویسندگان جنگ معطوف به لحظات مرگ و زندگی است. این توجه، اندک‌اندک کم‌رنگ شده و بیان روابط انسانی و اندیشه‌ها و آرمان‌ها جای آن را می‌گیرد. گروهی از راویان، حوادث جبهه و جنگ را از زاویه‌ای مطلقاً معنوی و قدسی دیده و عده‌ای نیز [آن را] از دریچه‌ای کاملاً عقلانی و همراه حس مسئولیت‌پذیری نظاره کرده‌اند. فرماندهان با نگاهی کلی و به‌طور اخص، نظامی و عده‌ای نیز روایت طنز و لوطی‌منشانه را برگزیده‌اند. در این میان، زنان در جهت ویژگی فطری و خلقتی خود، که بر پایة محبت و عشق و عاطفه استوار است، به روایت از جنگ پرداخته‌اند. فضای انگیزشی خاطرات زنان که عبارت است از تأثیرات روحی و روانی آنان، به‌خوبی قابل ملاحظه است.» (رامهرمزی 1387:130)
-... ما در طبقة هفتم که دیوارهای دو تا دورش از شیشه بود فقط آسمان را می‌دیدیم. من همیشه احساس می‌کردم ما در این سالن وسیع طبقة هفت انگار توی کشتی نشسته‌ایم وسط اقیانوس. کشتی‌ای که در این اقیانوس آبی دور خود می‌چرخد و به هیچ خشکی‌[ای] راه ندارد. مواقعی که تهران بمباران می‌شد و ساختمان به‌شدت می‌لرزید و شیشه‌های اطرافمان به صدا درمی‌آمد، این احساس رها شدن در خلأ بیشتر قوت می‌گرفت... (دا: 719)
-... دلم برای خانه‌ها و دیوارها و درهایش می‌سوخت. از کودکی فکر می‌کردم همه‌چیز جان دارد و شب‌های بارانی زمستان دمپایی‌ها و کفش‌ها را از توی حیاط جمع می‌کردم و در راه‌پله می‌گذاشتم و روی آن‌ها یک پارچه می‌کشیدم که خیس نشوند و از تنهایی نترسند. آن روز فکر می‌کردم چقدر خانة کوچک ما تنهاست و چقدر از دوری ما رنج می‌برد. کشوی کمدم را باز کردم و با حسرت به وسایلم نگاه کردم؛ همه‌چیز سر جایش بود اما زندگی در آنجا وجود نداشت... (یکشنبة آخر: 82)
3. پیوستگی با آموزه‌های دینی و ملی: اشاره به آموزه‌های دینی و ملی مانند حفظ حجاب و عفاف، انجام عبادات و اقامة نماز، حفظ حریم زن و مرد، دفاع از ناموس و خاک وطن، پایبندی به عقاید و آرمان‌های انقلاب و... با بسامد بالایی در کتاب‌های خاطرات زنان دیده می‌شود. «ذکر این ویژگی دالّ بر مطلق‌انگاری شخصیت راویان نیست، چرا که برای انسان (مرد یا زن) خبط و گناه جایز و ممکن است و آسمانی پنداشتن ساحت جبهه‌های جنگ و فرشته جلوه دادن قهرمانان عرصة دفاع مقدس جز تحریفِ واقعیت و دور از دسترس نمودن فرهنگ آن دوره، ثمری نخواهد داشت.» (رامهرمزی 1387:133) البته حضور یک رهبر دینی و یک حاکیمت دین‌مدار در جامعه در طول سال‌های جنگ نیز همچنان اصلی‌ترین عامل در تهییج نیروهای نظامی و مردمی- اعم از زن و مرد- در عرصه‌های مبارزه و دفاع به‌شمار می‌رفت. همچنین از عامل تأثیرگذار دیگری، که دفاع از هویت ملی و حس وطن‌پرستی است، در حضور در صحنه‌های جنگ نباید غافل بود.
-... یک دفعه صدای دکتر سعادت را شنیدم که گفت: تو چطور چیزیت نیست؟ نمی‌تونی بلند شی. باید بری خواهر حسینی. گفتم: نه دکتر، من نمی‌خوام برم. گفت: همه‌مون باید بریم. اینجا نمی‌تونیم بمونیم. همه زخمی شدن. بعد گفت: ببریدش. گفتم: نه، کسی به من دست نزنه. گفتند: پس چه‌جوری بلندت کنیم؟ گفتم: نمی‌دونم، حتی شده منو روی زمین بکشید ولی نمی‌خوام نامحرم منو جابه‌جا کنه. گفتند: برانکارد کمه. ناچار اسلحه‌شان را گرفتم و آن‌ها مرا روی خاک کشیدند. چند قدمی جلو نرفته بودیم که خمپاره‌ای نزدیکمان منفجر شد و بازویم ترکش خورد و دستم از یکی از اسلحه‌ها جدا شد. اورکت نظامی‌شان را درآوردند و روی دستشان انداختند و من به آن چنگ زدم... (دا: 515)
- ... او همیشه لباس‌های گشاد با پارچه‌هایی که گل‌های بزرگ و رنگ‌های شاد داشت به تن می‌کرد... همیشه شلوار می‌پوشید و مقنعة سیاه مخصوص زن‌های جنوب را به سر می‌کرد که خودش به آن «مقنا» می‌گفت. موهای بلندش را دو گیس می‌کرد و زیر مقنایش پنهان می‌کرد. هروقت می‌خواست دعایی کند و از خدا چیزی بخواهد، خدا را به موهایش قسم می‌داد؛ موهایی که نامحرم آن را ندیده بود و به پاهایش قسم می‌داد که چشم نامحرم به آن نیفتاده بود... (یکشنبة آخر: 19)
4. رابطة عاطفی با خانواده: از مواردی است که در کتاب‌های خاطرات مردان بسیار کم‌رنگ به آن پرداخته شده است. وابستگی عاطفی به خانواده اعم از پدر، مادر، همسر، فرزندان، خواهران، برادران و... در کتاب‌های خاطرات زنان بسیار به چشم می‌خورد.
-... همین‌طور که مشغول صحبت بودیم، ‌صدای بابا را شنیدم. مرا صدا می‌کرد. می‌خواستم از خوشحالی پر دربیاورم. این دو روز که او را ندیده بودم دلم خیلی برایش تنگ شده بود. با عکس‌العمل من، لیلا و دخترها متوجه بابا شدند. من و لیلا دویدیم طرفش. بابا اول من و بعد لیلا را در بغلش گرفت و فشرد... (دا: 155)
-... صبح از هم جدا شده بودیم اما انگار سال‌ها از هم دور بودیم؛ به‌طرف هم دویدیم. همدیگر را در آغوش گرفتیم و بوسیدیم. گروهبان پرسید: «چند وقت است برادرت را ندیده‌ای؟» گفتم: «از صبح تا حالا»، او تعجب کرد و گفت: «شما جنوبی‌ها آدم‌های گرم و بامحبتی هستید. گرمای شهرتان روی شما اثر گذاشته است.»... (یکشنبة آخر: 50)
5. اشاره به جزئیات: این مشخصه که برخی نویسندگان از آن به‌عنوان پرگویی یاد کرده‌اند، نشان از دقت و ظرافت و شبکة خاص ذهن زنان دارد و از ویژگی‌های بارز خاطرات زنان است که گاه حس تعجب و تحسین خواننده را برمی‌انگیزد. جزئی‌نگری در بیان خاطره، یکی از تکنیک‌ها و ویژگی‌های این‌گونة ادبی است. راوی چه زن باشد، چه مرد، باید به این موضوع توجه کند؛ زیرا خاطره از آنجا که به‌طور مستقیم با واقعیات و حوادث ارتباط دارد،‌ باید در کامل‌ترین شکل ممکن ارائه شود تا حتی‌الامکان تمام ابعاد صحنه‌ها و حوادث را منتقل کند.
-... خانة کاهگلی پیرمرد خیلی درب و داغان بود. تیرهای چوبی از سقف اتاق‌های ته حیاط بیرون زده بود. کف حیاط را خاک پوشانده بود و توی باغچه شلوغ و درهم و برهمش چند نخل کاشته بود. یک جوی کوچک، فاضلاب حوض خانه را به کوچه می‌آورد. کنار در ورودی طویله‌ای ساخته بودند. از کاه و فضولاتی که گوشة حیاط ریخته شده بود معلوم بود گاو نگه می‌دارند. خود پیرمرد هم دست کمی از خانه‌اش نداشت. روی دشداشة مندرس و سوراخ‌سوراخش یک کت- که زمانی سرمه‌ای‌رنگ بود- پوشیده، لبه‌های چفیة سفیدش را روی سرش انداخته بود. دمپایی[های] پاره‌اش پاهای سیاه‌سوخته‌اش را رنجورتر نشان می‌داد... (دا: 481)
-... پشت درمانگاه در حیاط خانة زائر علوان یک اتاق گلی شش‌متری بود که محل خواب ما بود. در این اتاق یک حصیر بافته شده از الیاف نخل، یک گاز دو شعلة رومیزی کوچک، یک سیلندر گاز، چهار پتو و تعدادی ظرف قرار داشت. اتاق گلی یک در دو لنگة چوبی زوار در‌رفته داشت که موقع باز و بسته شدن ناله می‌کرد... (یکشنبة آخر: 172)
6. انتظار و امید: امید داشتن به آینده‌ای روشن، انتظار کشیدن و در انتظار همسر و فرزند شب و روز را گذراندن از خصوصیات زنان است که به راحتی آن را به زبان می‌آورند و در خاطرات خود نیز از آن یاد می‌کنند. «انتظار یکی از خصوصیات جدایی‌ناپذیر زنان در تمام دنیاست. انتظار به وفور در شعرها و داستان‌های نویسندگان زن خودنمایی می‌کند. با بررسی اجمالی آثار نویسندگان زن معاصر، به رگه‌های پررنگ انتظار در متن پی خواهیم برد.» (حسینی 1384:97) در جای‌جای کتاب‌های خاطرات زنان، رگه‌های پررنگ انتظار و امید دیده می‌شود و این خصوصیت جدایی‌ناپذیر زنان در تمام آثار ایشان است.
-... همة حرف‌هایش ناامیدکننده بود. دلداریش دادم و گفتم: این‌قدر ناامید نباشید. ما به‌خاطر خدا قیام کردیم، به‌خاطر او هم دفاع می‌کنیم. جنگ رو که ما شروع نکردیم. به خدا توکل کنید. جوان که به‌ظاهر مجروح بود، کمی آرام شد... (دا: 557)
-... با شکست حصر آبادان، شهر جان تازه‌ای به خود گرفت. راه زمینی و ارتباطی آبادان با ماهشهر و اهواز باز شده بود. امیدوار بودیم شهر ما از حالت انزوا خارج شود. مردم به آبادان برگردند و خانواده‌های شهدا مزار فرزندانشان را زیارت کنند... (یکشنبة آخر: 148)
7. خودسانسوری (مرز مگوی خاطرات): زنان به جهت پایبندی به مرزهای اخلاقی و فرهنگی حاکم بر جامعه و رعایت آن‌ها از بیان برخی از خاطرات خود اجتناب می‌کنند. اشارة ضعیف به این نوع خاطرات و خودداری از بیان صریح و واضح آن‌ها نشانة نوعی خودسانسوری توسط زنان در کتاب‌های خاطرات است. این در حالی است که زنان بیش از مردان علاقه‌مند به گفتن و شنیده شدن هستند اما به اندازة مردان، حاشیة امنیت و استقلال ندارند.
-... به صورت و چشم‌های قرمز و پف‌کردة بچه‌ها نگاه می‌کردم. زهره گفت: وای... اگه ما رو می‌بردند چی می‌شد؟ اینا که دین و ایمان نداشتند... (دا: 577)
-... تا آن زمان و در طول یک سال و اندی که از جنگ گذشته بود هیچ‌وقت مثل آن شب نترسیده بودم. ترس از حیثیت بود. موضوع تیر و ترکش و خمپاره و کشته شدن نبود. خدا می‌داند در آن موارد هیچ‌وقت این‌طور سراپایم نلرزیده بود. پاهایم مال خودم نبود و مثل دو چوب لرزان تکان می‌خورد و با وجود آنکه مسلح بودم، می‌لرزیدم... (یکشنبة آخر: 173)
8. توجه به متن زندگی: زنان نماد زایش و رویش‌اند و زندگی به هر حال در تلخ‌ترین و سخت‌ترین روزهای جنگ، همچنان در جریان بوده است. بیان خاطراتی که به این وجه از سال‌های دفاع مقدس اشاره دارد در کتاب‌های خاطرات زنان به‌وضوح دیده می‌شود.
-... برای فرار از این فکر و خیال‌ها خیلی زود با همسایگانم دوست شدم. با هم برای خرید به بازار می‌رفتیم و سه نفری پخت و پز می‌کردیم و هم‌سفره بودیم. توی حیاط باغچة کوچکی بود. از عطاری تخم گل گرفتیم و در آن کاشتیم... (دا: 661)
-.. اما دیدن چهرة بچه‌هایی که در زیر ‌آتش دشمن در کنار نهرها بازی می‌کردند و زن‌هایی که در تنور نان می‌پختند و مردهایی که در نخلستان‌ها تلاش می‌کردند، جنگ را از یاد می‌برد. انگار در آن منطقه جنگی نیست و همه چیز عادی است... (یکشنبة آخر: 169)
9. نوستالژی یا غم غربت: یادآوری دوران خوب کودکی و بازگشت به روزهای پر از شادی و خوشحالی، از جمله مطالبی است که در نوشته‌های زنانه- اعم از خاطره یا رمان و داستان- معمولاً زیاد به چشم می‌خورد. «در رمان‌های زنان، نوستالژی و غم غربت از مضامین رایج است و بازگشت به گذشته به‌صورت‌های مختلف از موضوع‌های مورد علاقة ایشان است.» (حسینی 1384:96) در دو کتاب مورد بررسی نیز ویژگی بازگشت به گذشته و اشاره به خاطرات خوشایند و ایام خوش زندگی و حسرتِ از دست دادن آن روزها وجود دارد.
-... شب‌ها ماهیگیرها توی همین شط هم تور می‌انداختند و صبح، صید تازه‌شان را دست مردم می‌دادند. مرغ‌های دریایی هم که دائم بالای بازارچه در حال پرواز و سر و صدا بودند، از این ماهی‌ها بی‌نصیب نبودند. پس‌ماندة ماهی‌ها که پس از پاک شدن از راه دریچه‌های زیر پای فروشنده‌ها داخل شط می‌ریخت، سهم آن‌ها بود. یادآوری این همه قشنگی خیلی برایم رنج‌آور بود. از آن همه قشنگی دیگر چیزی باقی نمانده بود. بازارچه سوت و کور بود. نه از ماهی‌ها خبری بود و نه از فروشنده‌ها. بساط‌هایشان به‌هم ریخته بود... (دا: 324)
-... کوچة شادی‌ها و خانة کوچک ما شکل غریب و تلخی به خود گرفته بود. همه هنگام رفتن گریه می‌کردیم. به یاد دوران کودکی افتادم؛ بچه که بودیم روزهای تابستان به میان نخل‌های آخر خیابان سیاحی می‌رفتیم. یک چوب حصیر در دستمان می‌گرفتیم و ساعت‌ها بدون حرکت می‌ایستادیم تا ملخ‌های بزرگ روی چوب بنشینند. بعد ملخ را می‌گرفتیم و توی شیشه مربا می‌انداختیم. هرکس ملخ بیشتر می‌گرفت برنده بود. از جوی‌های کوچک کنار شط هم ماهی نیش‌لمبو می‌گرفتیم و در قوطی می‌ریختیم. هرکس نیش‌لمبوی بیشتری می‌گرفت برنده بود. من و اسماعیل همیشه رقیب هم در این بازی‌ها بودیم. چقدر در این کوچه و خیابان من و اسماعیل دوچرخه‌سواری کرده بودیم. چه روزهای خوشی که از در این خانه یکی‌یکی خارج شده و به مدرسه رفته بودیم و امروز با همة آن خاطرات باید خداحافظی کرده و می‌رفتیم... (یکشنبة آخر: 57)
10. استفاده از صفات و رنگ‌ها: صفات که البته رنگ‌ها نیز جزء آن‌ها هستند، به تناوب در کتاب‌های خاطرات زنان مورد استفاده قرار می‌گیرند.
-... مادر آقای محمدی که دید من چیزی ندارم تنم کنم و دائم از سرمای هوا حرف می‌زنم و می‌لرزم، ژاکت مشکی کش‌بافی بهم داد. ژاکت برای من تنگ بود و نمی‌شد دگمه‌هایش را ببندم. یک گوشة ژاکت، سوخته و قهوه‌ای رنگ شده بود. یک قسمت آستین هم دانه‌هایش دررفته و سوراخ بود... (دا: 619)
-... رضا و اندیشه از لحاظ ظاهری کاملاً با هم تفاوت داشتند. رضا مو موشکی و سبزه‌رو بود و اندیشه موهای بور و چشمان آبی داشت... آجی پیراهن بلند سفیدی به تن داشت و تازه از خواب بیدار شده بود. من هم سر سفره بودم و صبحانه می‌خوردم که ناگهان صدای وحشتناکی بلند شد... (یکشنبه آخر: 22)
11. عبارات تعللی و مشدّدها: عبارات تعللی نشان‌دهندة نوعی عدم اطمینان در گفتار یا نوشتار هستند که ناشی از موضع فرودست زنان در جامعه می‌تواند باشد. مشدّد نیز در اینجا به‌معنای قید یا صفتی خاص است که بر آن تأکید شده است. (مثلاً: واقعاً ترسناک بود).
-... کمی که گذشت از اینکه می‌خواستم شب را اینجا [آنجا] بمانم پشیمان شدم. به خودم گفتم: برای چی موندی؟ می‌رفتی خونه استراحت می‌کردی. خستگی هم از تنت بیرون می‌رفت. صبح با انرژی برمی‌گشتی. دا هم با خیال راحت سرش را می‌گذاشت و می‌خوابید. بعد به خودم دلداری دادم که ماندنم بی‌دلیل نبوده، جای بدی هم نماندم، اگر می‌رفتم خانه تا صبح خوابم نمی‌برد... (دا: 130)
-... هنوز هر بار که به آن مجروح فکر می‌کنم به یاد نمی‌آورم که کمپوت گیلاس را به او دادم یا نه. لیوان آبی به او دادم یا نه؟ نه اینکه به یاد نیاورم، بلکه آرزوی سیراب کردنش آن‌چنان در وجودم جا گرفته است که همیشه تصور می‌کنم و شاید آرزو دارم این کار را کرده باشم... (یکشنبة آخر: 147)
12. استفاده از پرسش‌واره‌ها: همان‌طور که در متن اشاره شد، استفادة بیشتر از پرسش‌واره در جایی به زنان (نظر لیکاف) و در جای دیگر به مردان (نظر آقاگلزاده و خسرونژاد) نسبت داده شد. این مورد در کتاب‌های خاطرات زنان آمار درخور توجهی نداشت.
-... لیلا با صدای سنگینی گفت: زهرا، من همه‌اش احساس می‌کنم خوابم. این‌ها همه کابوسه. به نظر تو واقعاً این‌طور نیست؟ ....(دا: 115)
- (در یکشنبة آخر موردی مشاهده نشد.)
13. لحن حمایت‌طلبانه و جذاب و ضعیف: با توجه به نقش اجتماعی متفاوت زنان در جامعه، لحن ضعیف به‌عنوان لحن زنانه در کتاب‌های خاطرات زنان نیز دیده می‌شود.
-... سرم را توی سینه‌اش فشرد. انگار منتظر چنین فرصتی بودم. اصلاً انگار به این حالت نیاز داشتم. باز با گریه و صدای بلند گفتم: دوست دارم بمیرم... نمی‌خوام. نمی‌تونم. من چطوری قوی باشم؟ وقتی هیچ تکیه‌گاهی ندارم! وقتی کسی نیست حمایتم کنه، من چه‌جوری قوی باشم؟... (دا: 378)
-... من هرکاری توانستم کردم اما او مثل مرغ سرکنده دست و پایش بی‌اختیار بالا و پایین می‌شد. به او اکسیژن دادم. دهانش را ساکشن کردم. آمپول‌هایی را که مشخص کرده بودند به او تزریق کردم اما تأثیری نداشت. او در حال جان دادن بود. من نمی‌توانستم قبول کنم که او داخل آمبولانس شهید شود. احساس مسئولیت می‌کردم. او را به من سپرده بودند و من در قبال او وظیفه داشتم. باید کاری می‌کردم. دست و پایم را گم کرده بودم. گریه می‌کردم. آمبولانس هم با سرعت می‌رفت. دیگر کاری از دستم برنمی‌آمد... (یکشنبة آخر: 194)
14. نشانه‌های زنانه: به مفهوم استفاده از واژه‌ها یا عباراتی است که جنسیت نویسنده یا گویندة آن مشخص و معلوم است؛ مثل استفاده از حجاب یا مانتو، بارداری یا زایمان، بستن موهای بلند و... که زن بودن راوی را محرز می‌کند. به این مورد و موارد بعدی در نظرات صاحب‌نظران و زبان‌شناسانی که مورد مطالعه قرار گرفته‌اند اشاره نشده بود و در بررسی کتاب‌های خاطرات امکان دسترسی به آن‌ها میسر گردید.
-... پا به ماه بودم که رفتم بیمارستان طالقانی که در جادة آبادان- خرمشهر قرار داشت. چون در شرایط منطقه، اتاق‌های عمل را برای مجروحان جنگی در نظر گرفته بودند، توصیة پزشکان این بود که بهتر است برای زایمان به بیمارستان شهر دیگری بروم... روزهای مادر شدنم نزدیک بود... (دا: 685)
-... پشت لندکروز، باد چادرهایمان را به هوا می‌برد و من به سختی چادرم را نگه داشته بودم. ما در بیماریستان با مانتو و شلوار و مقنعه کار می‌کردیم اما در غیر از ساعت کار و در رفت و آمد خارج از بیمارستان، چادر سر می‌کردیم. با چادر که خیلی‌ها آن را دست و پاگیر می‌دانند، پشت وانت می‌پریدیم و زیر آتش دشمن رفت‌و‌آمد می‌کردیم... (یکشنبة آخر: 208)
15. اشارة صریح به ترس، دلتنگی، سختی و...: به‌طور قطع می‌توان گفت که مردان به ندرت به این‌گونه موارد در خاطراتشان اشاره می‌کنند، یا دست کم آمار کاربرد آنان نسبت به کاربرد این مورد در کتاب‌های خاطرات زنان بسیار پایین‌تر است.
-... دائم از این دنده به آن دنده می‌شدم. بازوها، پاها و کمرم خرد بودند. احساس می‌کردم کمرم می‌خواهد نصب شود. پاهایم از شدت درد کمر و هم از ضعف، به‌طور محسوسی می‌لرزیدند. کلی طول کشید تا خوابم برد. باز هم مثل دیشب دچار کابوس شدم. به‌هر طرف می‌دویدم کشته‌ها جلویم بودند و توی خون دست و پا می‌زدم. فریاد می‌کشیدم کمک، کمکم کنید. راه فراری نمی‌دیدم... (دا: 116)
-... ما هر سه هم بین عواطف و احساسات خانوادگی و مسئولیت دینی و شرعی خودمان گیر کرده بودیم. زندگی عجیبی پیدا کرده بودیم. همواره در اضطراب و نگرانی بودیم؛ دوری و فراق هم جزء لاینفک زندگی مهاجران شده بود که باید آن را تحمل می‌کردیم... (یکشنبة آخر: 66)
16. اعتراض به نوع نگاه به زن، دفاع از حق زن بودن: در انواع کتاب‌های خاطرات زنان، کاربست این مورد متفاوت است اما در اکثر آن‌ها مشاهده شده است. مقاومت در برابر نگاهی که زن را تضعیف می‌کند و اعتراض به سلب حقوق زنان در برخوردها و رفتارهای افراد، اغلب در کتاب‌ها مشاهده می‌شود.
-... گفتم: باید بگیم اینجا چه خبره، یه فکری بکنن. معلوم نیست این قضیه کی می‌خواد سر و ته‌اش هم بیاد. از نیروی کمکی هم خبری نیست... گفت: تو این وضعیت کی به کیه؟ کی حرف تو رو گوش می‌ده؟ اونا الان یک سر دارن هزار سودا. به کی می‌خوای بگی؟ این کار مردهاست. مردها باید برن نیرو بیارن. گفتم: حالا تا کی منتظر مردها بمونیم؟ مگه خودمون چه‌مونه؟ مگه خودمون زبون نداریم؟ می‌ریم حرف می‌زنیم بالاخره یکی باید پیدا بشه که به وضع اینجا برسه... (دا: 123)
-... بعضی از مخالفین حضور امدادگران زن در آبادان، پا را فراتر از این گذاشته بودند و ما را متهم به بی‌خیالی و عدم مسئولیت‌پذیری کرده بودند. از اول جنگ من و دوستانم برای ماندن در منطقه و خدمت، مشکلاتی زیادی را تحمل کردیم. تعدادی از دوستان و بستگان که از شهر خارج شدند، به‌خاطر سرپوش گذاشتن بر کوتاهی خودشان مرتباً ماندن را زیر سؤال می‌بردند. بعضی از افرادی که در منطقه بودند، خودشان را قیم خواهران می‌دانستند و مانع آزادی عمل ما بودند. تعدادی از برادران بسیجی و سپاهی هم مثل ما به شوش رفته بودند. حمید قباد‌ی‌نیا هم که به شهادت رسیده، مثل ما عمل کرده بود. آن‌ها حق داشتند و می‌توانستند بروند، اما خواهران فقط حق حضور در شهر خودشان را داشتند... (یکشنبة آخر: 201)
17. لحن آمرانه و قدرتمند: این مورد به‌ظاهر با بند 13 که لحن ضعیف را از ویژگی‌های زبان زنان دانسته است تقابل معنایی دارد اما به هر‌حال در کتاب‌های خاطرات زنان با شدت و ضعف متفاوت دیده می‌شود و به همین دلیل نمی‌توان آن را نادیده گرفت.
-... گفت: خیلی خوب، شماها می‌تونید برید. این خواهرها باید برگردند. همین که به من و صباح اشاره کرد و گفت: خواهرها برگردند، من گفتم: ما برنمی‌گردیم. مگه شما فرمانده ما هستید که می‌گویید ما باید برگردیم؟ ما خودمون اومدیم، خودمون هم می‌دونیم چی کار کنیم. گفت: خواهر، باید به حرف من گوش بدید. یعنی چی سر خود بلند می‌شید می‌آیید؟ گفتم: ما سر خود نیومدیم. ما امدادگریم. به ما گفتند بیایید، ما هم اومدیم. هیچ‌کس نمی‌تونه ما رو برگردونه... (دا: 500)
-... آن روز آخرین روز دیدار من با اسماعیل بود. خودم را کنترل کردم، نمی‌خواستم گریه کنم. جای گریه و وقت گریه نبود. نمی‌خواستم گریه کنم اما دوست داشتم تا می‌توانم فریاد بزنم. با جواد دعوا کردم. به او گفتم: «بس کن. این‌قدر بی‌تابی‌نکن. همه به تو نگاه می‌کنند. اسماعیل به آرزویش رسید.»... (یکشنبة آخر: 52)
18. اشاره به ازدواج آسان و زندگی ساده: شامل اشاراتی به نحوة آغاز زندگی مشترک راوی یا نزدیکان او در سال‌های جنگ و ادامة زندگی در نهایت سادگی است.
-... با تمام این حرف‌ها، خرید ازدواج ما منحصر شد به یک حلقه به قیمت پانصد تومان، آینه و شمعدان به قیمت هشتصد تومان و یک دست لباس و در نهایت، هزینة خرید و شام عروسی هم روی هم به سیزده هزار تومان رسید... (دا: 658)
- (در یکشنبة آخر موردی مشاهده نشد.)
نتیجه‌گیری
طی این پژوهش مشخص شد که جایگاه خاطرات زنان در بین خاطرات دفاع مقدس هنوز با آنچه باید باشد، فاصلة زیادی دارد. زنان از مهم‌ترین اقشار اجتماعی هستند و توجه به خاطرات آنان ما را به نگاهی جامع به مقولة دفاع مقدس می‌رساند اما متأسفانه در بسیاری از کتاب‌هایی که خاطره‌های دفاع مقدس در آن‌ها آمده، نقش زن در جنگ بسیار ضعیف و کم‌رنگ منعکس شده است. اگر این نقش و حضور زنانه در سال‌های جنگ از زبان مردانی که در سایة همین حضور و ایثار و فداکاری زندگی کرده و جنگیده‌اند نادیده گرفته شود، به مرور مفاهیمی مانند فداکاری، گذشت، عشق و ایثار رنگ می‌بازد. متأسفانه گاهی سایة حضور زن در بسیاری از کتاب‌هایی که راویان آن مردان بوده‌اند، اصلاً دیده نمی‌شود و این در حالی است که «کتاب» از اسناد مکتوب و ماندگار تاریخی برای آیندگان به حساب می‌آید. اگر در این‌گونه آثار به نقش مؤثر زنان در دفاع مقدس به‌طور مناسب پرداخته نشود، لطمه‌ای بسیار جدی به شناخت از پدیدة جنگ وارد می‌کند و برای نسل‌های بعد، سؤالات بی‌پاسخی را باقی می‌گذارد.
پس از ثبت آمارِ به کارگیری مصادیق هیجده‌گانة زبان و قلم زنانه در دو کتاب مورد بررسی- که نسبت به صفحات هر کتاب به شکل درصدی استخراج گردید- مشخص شد که هرچند کاربرد برخی جلوه‌ها در کتاب «دا» بیش از «یکشنبة آخر» بوده اما مجموع هیجده ویژگی در کتاب یکشنبة آخر بیش از کتاب دا به‌کار گرفته شده است. همچنین، در هر دو کتاب بالاترین درصد کاربرد ویژگی‌های زنانة زبان به «پیوستگی با آموزه‌های دینی و ملی» اختصاص داشته و کمترین آن در دا به «خودسانسوری یا مرز مگوی خاطرات»، «اعتراض به نوع نگاه به زن» و «اشاره به ازدواج آسان و زندگی ساده» و در یکشنبة آخر به جز دو مورد «اشاره به ازدواج آسان و زندگی ساده» و «استفاده از پرسش‌واره‌ها»- که اصلاً کاربرد نداشته‌اند- به «خودسانسوری یا مرز مگوی خاطرات» تعلق داشته است.
این ویژگی‌ها که به خاطرات زنان هویت می‌بخشند، می‌توانند مبانی اولیة نقد این خاطرات محسوب شوند. علاوه بر این، می‌توان از آن‌ها به‌عنوان ملاک و معیاری مشخص در داوری آثار ارسالی به جشنواره‌ها استفاده کرد.
پی‌نوشت

1. Sex

2. Tone

3. Turn Taking

4. Politeness

5. You know, I think, it's so not, isn't it?

6. Social Distance

7. Social Difference

8. Robin Lakoff

9. PowerLess Language

10. Tag Question

11. Deborah Jones

12. Jenifer Coats

13. Swearing

14. Hedging Expression

15. Intensifier

16. Tag Question
منابع

- آقاگلزاده، فردوس و عبدا... خسرونژاد؛ جنسیت در متن‌های داستان‌های کوتاه فارسی و انگلیسی. دانشگاه تربیت مدرس، تهران، 1386.

- باطنی، محمدرضا و دیگران؛ زبان و جامعه‌شناسی. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1381.

- پاک‌نهاد جبروتی، مریم؛ فرادستی و فرودستی در زبان. گام نو، تهران، 1381.

- ترادگیل، پیتر؛ زبان‌شناسی اجتماعی. ترجمة محمد طباطبایی، آگاه، تهران، 1376.

- حسینی،‌ سیده اعظم؛ دا. سوره مهر، چ 148، تهران، 1390.

- حسینی، مریم؛ «روایت زنانه در داستان‌نویسی زنانه»، کتاب ماه ادبیات و فلسفه. ش 93، 1384.

- دهقان، احمد؛ خاک و خاطره. صریر، چ 1، تهران، 1386.

- رامهرمزی، معصومه؛ «جنگ و روایت زنان»، فصلنامة اصحاب قلم. ش 4، سورة مهر، تهران، 1387.

- رامهرمزی، معصومه؛ «یکشنبه آخر»، سوره مهر. چ 10. تهران، 1390.

- سنگری، محمدرضا؛ ادبیات دفاع مقدس. بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، چ 1، تهران، 1389.

- کمری، علی‌رضا؛ «درآمدی بر خاطره‌نویسی و خاطره نگاشته‌ها» یادمانا، سورة مهر، تهران، 1390.

- --------. «کلیات خاطره» با یاد خاطره، سورة مهر، چ 3. تهران، 1390.

- محمدی‌اصل، عباس؛ جنسیت و زبان‌شناسی اجتماعی. گل آذین، تهران، 1389.

- مدرسی، یحیی؛ درآمدی بر جامعه‌شناسی زبان. مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، 1368.
http://weblog.roshdmag.ir/adabiyatfarsi/articles/4496.aspx
سازندگان:
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.