پاسخ ادیبانهی قبانیِ سنی مذهب به مخالفان فلسفهی عزاداری
نزار قبانی به عنوان شاعر اهل بیت شناخته شده نیست. او یک عاشقانه سرای تمام عیار است. او را شاعر زن لقب داده اند. جز در چند شعر معدود ،آن هم به صورت نمادین و گذرا، از اهل بیت علیهم السلام یادی نکرده است. یعنی درصد اشارات او به اهل بیت در اشعارش، رقم ناچیزی ست. دلیل انتخاب او تنها و تنها یکی از قصاید درخشان اوست که در ادامه خواهیم خواند.
نزار قبانی کیست؟
نزار توفیق قبانی متولد سوریه است.اول فروردین یکهزار و سیصد و دوی هجری شمسی،منطقهی شاغوریهی دمشق؛ و البته در خانواده ای سنی مذهب. وقتی نوجوانی 16 ساله بود شعر گفتن را شروع کرد و تا دهم اردیبهشت 1377 شمسی که در لندن درگذشت از سرودن دست برنداشت. در دانشگاه دمشق ، رشتهی حقوق خواند و بعد از آن تا سالهای زیادی در کسوت سفیر و دیپلمات در وزارت خارجه سوریه مشغول بود. در این پنجاه و یک سال شاعری، 35 مجموعهی شعر منتشر کرد که مضمون بیشتر آنها عاشقانه و اندکی هم با درونمایهی سیاسی ست.
پاسخ ادیبانهی قبانیِ سنی مذهب به مخالفان فلسفهی عزاداری
قبانی سنی مذهب است. وجهه و صبغهی مذهبی و دینی هم ندارد. با این حال وقتی از سیدالشهدا علیه السلام حرف میزند میتوان ارادتش را به ایشان به راحتی فهمید. او در یکی از قصایدش اشک و گریه بر امام حسین را مایه عزت و سربلندی خود میداند و با افتخار فریاد میکند که عشق حسین «دیوانه» اش کرده است. در شرایطی که برخی دوستان شاعر- که از قضا شیعی مذهب نیز هستند و مضافاً اینکه شعر عاشورایی هم میگویند- اشک و گریه و نوحه سرایی بر اباعبدالله را زیر سوال میبرند ، انتخاب نزار و شعر درخشانش برای نخستین شمارهی این ستون، ضروری بود. قصیدهی او را از مجموعه کامل اشعار سیاسی او با هم میخوانیم:
دیوانهی حسینم؛ ما را مکن ملامت
سأل المخـالف حین انـهکـه العـجب *** هل للحـسین مع الروافـض من نسب
(شخصی مخالف امام حسین و عزاداری برای او بود) وقتی که غرور و گنده دماغی، خسته اش کرد پرسید: این شیعهها مگر با حسین نسبت قوم و خویشی دارند که
لا یـنـقضی ذکـر الحسین بثـغرهم *** وعلى امتداد الدهـر یُْوقِـدُ کاللَّـهب
که نام و یاد حسین از دهان شان نمیافتد و این نام همچنان در امتداد تاریخ و روزگار مثل زبانهی آتش، روشن و پرحرارت است
وکـأنَّ لا أکَــلَ الزمـــانُ على دمٍ *** کدم الحـسین بـکـربلاء ولا شــرب
(این واقعه را چنان بزرگ و شلوغش کرده اند) که انگار تاریخ ، خونی را مثل خونی که از حسین در کربلا نوشید نچشیده است
أوَلَمْ یَـحِنْ کـفُّ البـکاء فــما عسى *** یُـبدی ویُـجدی والحسین قد احــتسب
آیا وقتش نرسیده که گریه را پایان دهند؟ به نظر میرسد حسین به همین مقدار گریه رضایت داده باشد
فأجـبـتـه ما للـحـسین وما لـــکم *** یا رائــدی نــدوات آلـیـة الطـرب
من پاسخ آن مخالف را اینگونه دادم که : ای پیشکسوتان محافل لهو و لعب! شما را چه به حسین؟
إن لم یـکن بین الحــسین وبـیـنـنـــا*** نـسبٌ فـیـکـفـیـنا الـرثاء له نــسب
درست است که ما با حسین نسبت خویشاوندی نداریم ولی همین سوگواری ما برای او برای منتسب شدن مان به آن حضرت کفایت میکند
والحـر لا یـنـسى الجـمــــیل وردِّه *** ولَـإنْ نـسى فـلـقــد أسـاء إلى الأدب
آدمی که جوانمرد و آزاده باشد رفتار زیبا و ضرورت تلافی آن را فراموش نمیکند. وگرنه ادب را زیر پا گذاشته است
یالائـمی حـب الحـسین أجــــــنـنا! *** واجــتاح أودیــة الضـــمائر واشرأبّْ
آهای ای کسی که من را سرزنش میکنی! (بگذار بی پرده بگویم) عشق حسین ما را دیوانه کرده؛ و (آبِ عشق او) از سر وجود و وجدان ما گذشته
فلـقد تـشـرَّب فی النــخاع ولم یــزل *** سـریانه حتى تســـلَّـط فی الـرُکــب
عشق حسین در مغز و نخاع ما (در فکر و عقل ما) نفوذ کرده و همچنان ریشه میدواند تا در زانوها مستقر گردد (و روی پا بایستیم)
من مـثـله أحــیى الکـرامة حـیــنـما! *** مـاتت على أیــدی جــبابـرة الـعـرب
چه کسی مثل او توانست کرامت انسانی را احیا کند آنهنگام که به دست ستمگران عرب کشته شد؟
وأفـاق دنـیـاً طـأطـأت لـولاتــــها *** فــرقى لـذاک ونـال عــالیة الـرتــب
چه کسی مثل او توانست مردم دنیا را که تو سری خور حاکمان خود بودند از خواب بیدار کند؟ و در نتیجه به عالیترین درجات نائل شود
و غــدى الصـمـود بإثـره مـتـحفزاً *** والـذل عن وهـج الحیـاة قد احتـجـب
مقاومت و ایستادگی از برکت حرکت او انگیزه پیدا کرد و جهش یافت. و ذلت در برابر روشنایی زندگی، پنهان گردید
أما الـبـکاء فــذاک مــصـدر عـزنا *** وبه نـواسـیـهـم لیـوم الـمنـقـلـب
و اما مسئلهی گریه؛ گریستن بر حسین، منبع و خاستگاه عزتمندی ماست. ما با همین گریه تا روز قیامت با خاندان او همدردی میکنیم
نـبـکی على الــرأس المـــرتـل آیـة *** والــرمح مـنـبـره وذاک هو العـجـب
بله؛ گریه میکنیم. بر آن سری که بر بلندای منبر نیزه، قرآن تلاوت میکرد و مایهی تعجب همگان بود
نـبـکی على الثـغـر المـکـسـر ســنه *** نـبکی على الجـسـد السـلیب الـمُنتهـب
گریه میکنیم بر دهانی که دندان هایش شکست؛ گریه میکنیم بر جنازه ای که مورد غارت و تاراج قرار گرفت
نـبـکی على خـدر الفــواطـم حــسرة *** وعـلى الـشـبـیـبة قـطـعـوا إربـاً إرب
گریه میکنیم، از روی حسرت و دریغ اشک میریزیم بر حال فاطمههای پرده نشین. و بر جوانانی که تکه تکه شدند
دع عنـک ذکــر الخـالـدیـن وغـبـطهم *** کی لا تــکون لـنـار بـارئـهـم حــطب
ای شخص مخالف! لطفا افاضه کردن(!) در مورد این انسانهای جاویدان را رها کن و به آنها رشک نورز. مبادا که به هیزم آتش خدا تبدیل شوی.
محسن رضوانی