«پیمان طالبی» شاعر دهه هفتادی است که در چندسال اخیر اشعار عاشورایی زیادی از او شنیدهایم به همین بهانه سراغ او رفتیم تا از حال و هوای محرمی نسل چهارم انقلاب سر دربیاوریم.
«پیمان طالبی» شاعر دهه هفتادی است که در چندسال اخیر اشعار عاشورایی زیادی از او شنیدهایم به همین بهانه سراغ او رفتیم تا از حال و هوای محرمی نسل چهارم انقلاب سر دربیاوریم.
مجلهمهر: عزاداری اباعبدالله اگر برای برخی اشک میشود و بر گونههایشان میریزد. اگر برای عدهای زنجیر میشود تا بر شانههایشان بکوبند. عدهای هستند که داغ عاشورا در دلهایشان غزل و قصیده میشود تا این عزا به نظم روی دلهایشان بنشیند. نسل امروز مثل گذشتگانش پر از شور و شوق سرودن است و اشعار آئینی همچنان مشتاقان خودش را دارد تا نسل تازه ادبیات فارسی نیز تلاش کند دین خود را به قیام عاشورا ادا کند. به همین بهانه سراغ «پیمان طالبی» یکی از شاعران نسل چهارمی رفتیم که چندسالی است شعرهایش را میان نوحهها و موسیقیهای عاشورایی میشنویم.
طالبی متولد ۲۳ فروردین ۱۳۷۰ در شهر رشت است. کارشناسی مکانیک دارد و حالا چندسالی است به عنوان کارشناس ادبی موسسه فرهنگی هلال مشغول به کار است.
چه اتفاقی افتاد که احساس کردید در شعر استعداد دارید و این استعداد در شما چطور کشف شد؟ خاطرهای هست که شما را به این مبدا ببرد؟
در دوره راهنمایی در مدرسه کارگاهی داشتیم که یکی از معلمان به نام آقای ارجمند مسئولش بود. در این کارگاه هر هفته برای ما داستان و شعر میآورد و از ما میخواست که درباره آن داستان حرف بزنیم و بنویسیم. به مرور چون دید که این گروه توانایی بیشتری از بقیه دارد داستانهای سالهای بالاتر را میآورد و ما نقد مینوشتیم. یادم میآید یکبار داستان خسرو را از کتاب دبیرستان آورد و ما دربارهاش حرف زدیم. در یکی از همین جلسات یکبار شعری از شاملو سرکلاس آورد و از ما خواست درباره شعر حرف بزنیم و من هم حرف زدم. بعد از کلاس به من گفت تو بمان. پرسید این حرفها را از کجا میزنی؟ گفتم خب خودم میگویم من که شعر را نشنیده بودم. بعد از آن به من گفت تو کلا داستان را فراموش کن و هرهفته برای من شعر میآورد و در این باره با من حرف میزد. بعد از یک مدت هم از من خواست که خودم شروع به نوشتن کنم.
پس همان دوران اولین شعرهایتان را نوشتید و در مسیر قرار گرفتید.
یک اتفاق بسیارتلخی برایم افتاد که روی من تحت تاثیر تلخی آن اتفاق شروع کردم برای خودم شعر سپید نوشتن. آن وقتها برای هرکسی میخواندم میگفت خوب است اما تو چرا انقدر نا امیدهستی؟ بعد از آن در رشته مکانیک- سیالات وارد دانشگاه تفرش شدم. آن موقعها بود که یکی از دوستانم در دانشگاه «فاضل نظری» را به من معرفی کرد و من آن موقع بود که فهمیدم فاضل نظری وجود دارد. گریههای امپراطور آقای نظری را همان زمان گرفتم و خواندم و بسیار دوستش داشتم. بعد از آن تحت تاثیر این فضا یک غزل برای حضرت زینب نوشتم. به مرور آشناییام با شعرا بیشتر شد. با محمدکاظم کاظمی آشنا شدم و کتاب کفران را خواندم. به جرات مسحور کتاب شدم. آقای کاظمی کتاب دیگری داشت که در آن نقد شعر شاعران جوان را انجام داده بود. کتاب را که خواندم شعرهای شاعری به نام امید مهدی نژاد نظرم را جلب کرد. پیگیر که شدم در هفته نام پنجره آقای مهدی نژاد و ایمیلش را پیدا کردم و از آنجا برای تبادل نظر ارتباط گرفتم.
این ارتباطات منجر به چه اتفاقاتی شد؟
راهنماییهای زیادی گرفتم. هنوز هم همین است و نظرشان برای مهم است. این ارتباطات منجر به آشنایی من با افراد مختلف شد. بعدها پیگیر شدم که این نسل از شاعران که اشعار بسیار زیبا و قوی دارند آبشخور و سرچشمه فکریشان کجا و چه کسانی است؟ که به شاعرانی چون علی معلم و یوسفعلی میرشکاک رسیدم.
اولین باری که تحسین یک شاعر را گرفتید و توی دلتان ذوق زده بودید چه زمانی بود؟ و یا دیدن کدام شاعر بود که وقتی او را دیدید صدای قلبتان را از هیجان زیاد می شنیدید؟
یک وبلاگ داشتم و اشعارم را در آن می گذاشتم. یک روز دیدم علیرضا قزوه برایم کامنت گذاشته و از شعرم تعریف کرده و برایم آرزوی موفقیت کرده است. اما اولین بار که بسیار هیجان زده شده بودم. دیدن استاد یوسفعلی میرشکاک بود. یک زمانی من مدیر روابط عمومی مجمع شاعران اهل بیت بودم. آقای میرشکاک هردوشنبه یک جا جلسه شعر آئینی داشت. من کاملا خودجوش به این جلسه می رفتم و یک گزارش یک صفحه ای از جلسه می نوشتم و در داخل سایت می گذاشتم که بازخوردهای بسیار خوبی داشت. من هر جلسه مشتاق تر بودم که یوسفعلی میرشکاک را ببینم.
در چندسال اخیر شاهد حضور شاعران جوانی هستیم که به حوزه آئینی هم ورود کرده اند اما سبک و سیاق خاص خودشان را دارند که شبیه نسل قبلی نیست. یعنی ظاهرهای متفاوتی دارند که پیش از این در این حوزه کمتر و یا شاید حتی ندیده ایم این تفاوت را حس می کنید؟
بله زیاد گفتهاند. جالب است بدانید بارها از طرف جاهای مختلف به ما گفتهاند. مثلا موهایتان را اینطوری درست نکنید بهتر است. یا اگر طور دیگری باشید و ظاهرتان را تغییر بدهید میتوانید فلان جا شعر بخوانید. راستش به خاطر ظاهر حتی از برخی شعرخوانیهایی که دوستش داشتم محروم شدم. چون مسئولین امر توقع دارند طور دیگری باشیم. اما خب همین شکلی هستیم.
اولین شعری که از شما مشهور شد کدام شعر بود؟
یک شعری بود برای امام رضا که حامد زمانی خواند. و شعر«عمار داره این خاک» هم که خیلی شنیده شد.
برخی شاعران جوان که اشعاری هم برای اهل بیت دارند. دوست ندارند به نام شاعر آئینی شناخته شوند. چون احساس میکنند برای مخاطب در حوزه محدودی شناخته میشوند. این قصه برای شما که اول راه هستید چگونه است؟ دوست دارید در حال حاضر و یا سالهای بعد شما را به چه آدرسی بشناسند؟
تا اینجا هیچوقت برایم مهم نبوده دیگران چه فکری میخواهند بکنند. تنها سعی کردهام کارم را درست انجام بدهم. دوست ندارم برچسب چیزی هم بخورم. دوست دارم اسم من اسم عام باشد. به امثال بنده که برچسب اپوزوسیون که نمیخورد. به ما شاعر آئینی و ملی و برخی هم حکومتی میگویند. دلیل این دوست نداشتن این است که میترسم. من هیچگاه آدم کاملی نیستم. به نظر من شاعر آئینی غلامرضا سازگار است نه منی که اول راه هستم. باید بگذاریم هفتاد ساله شوم و ببینم هنوز هم امام حسینی هستم یا نه!
پس با این حساب اگر شما را به نام شاعر آئینی معرفی کنند. چه حسی به شما میدهد؟
صددرصد خوشحال میشوم و افتخار میکنم اگرچه کوچکتر از این نام هستم که مرا شاعر آئینی صدا کنند. شعر آئینی آنقدر برای من عزیز است که به نظر شعر زیر مجموعه شعر آئینی است نه آنکه عدهای فکر میکنند شعر آئینی زیر مجموعه باشد. اگر کسی شاعر آئینی بودن را محدودیت بداند از جهل خودش است.
برخی گله دارند که نسل قبل اجازه حضور به آنها را نمیدهد. رابطه شما با شاعران نسل قبل از خودتان چطور است؟
هرچی داریم از نسلهای قبل است. امثال آقای سیدرضا جعفری زحمتهای زیادی کشیدند تا شعر آئینی بین ادبیاتیها جای خود را باز کند. اگر آنها نبودند ما الان نمیتوانستیم راحت سرمان را بالا بگیریم و بگوییم شاعر آئینی هستیم. من به شخصه بسیار قائل به استاد و بزرگتر هستم و معتقدم شعر خوب شعری است که اساتید آن را تایید کنند نه آنکه عامه مردم دوستش داشته باشند.
در حاضر میتوان گفت که در مجالس عزا و هیئتهای مذهبی نسل چهارم انقلاب ورود کردهاند و در بسیاری از موارد کار را دست گرفتهاند. به نظر شما نسل جدید چه تغییراتی را به وجود آوردهاست؟
اگر به هیئت به چشم یک رسانه فرهنگی نگاه کنیم یک سری ملزومات دارد. اصل و اساس واقعه عاشورا که تغییر نمیکند. اما در ظواهر یک سری دگرگونیهایی به وجود آمدهاست که به نظر من هم بسیار زیباست. به طور مثال در بسیاری موارد دیدهایم لباسهای مخصوص برای سینه زنی میپوشند و یا ابتکاراتی در ظاهر هیئت دارد که البته در اشعار و ادبیات هم همین است.
این تغییرات در ادبیات و اشعار هیئتها چگونه اتفاق افتادهاست؟
چندسالی است که درکنار مداح و سخنران از شاعران هم دعوت میشود که روی منبر بروند و با همان لحن خودشان شعرخوانی کنند که اتفاقا بازخوردهای خوبی هم داشتهاست و مخاطبان خودش را هم پیدا کردهاست. در نسل قبل سینهزنی شور آنقدر نبود اما نسل جدید سینه زنیهای شور را بیشتر کردهاست و شعرهای خوبی هم برای این سینهزنیها گفتهاست. در شعرهای نسل جدید شاهد نوعی تغییر نگاه به وقایع عاشورایی داریم که اشعار از زبان حال افراد مختلف گفته شدهاست.
پس حتما مطالعات زیادی هم در اشعار عاشورایی نسل قبل داشتهاید؟
نمیتوانم بگویم همه مقتلها را خواندهام. چون این طور نیست و افرادی هستند که میگویند همه کتابهای مقتل را مطالعه کردهاند و رویشان تسلط دارند. اما سعی کردم تاریخ ادبیات عاشورایی و آئینی را خوب مطالعه کنم و اشراف داشته باشم. و کتابهای مقتل شناخته شده را بخوانم و سعی کردهام دامنه خیالاتم را در یک چهارچوبی وسعت بدهم و وقایع عاشورا را از نگاه افراد مختلف ببینم. بسیار شدهاست شعرهای گذشتگان را که میخواندم یک بیت تصویری را پیش چشم من آوردهاست که توانستهام در ذهنم آن را بسط دهم و قصیدهای از نگاه خودم بنویسم.
در سرودن اشعار عاشورایی چه چیزهایی به حال و هوایتان کمک میکند؟
هیئت روی من خیلی تاثیر میگذارد و حالم را بهتر میکند. به همنشین خوب هم بسیار اعتقاد دارم. بعضی از آدمها آنقدر حال خوبی دارند که روی شما تاثیر میگذارند طوری که این حال خوب باعث شعر گفتن شما میشود.
از میان اهل بیت و شخصیتهای کربلا کدامیک بیشتر از باقی در شعرهای شما حضور دارند و ارادت ویژهای به ایشان دارید؟
حضرت رباب (س) مادر حضرت علی اصغر.حتی کتابم را هم تقدیم حضرت رباب کردم. هرسال هم بیشتر از هرکسی برای حضرت رباب شعر مینویسم. اینطور نیست که همه شعرهایم در حال خوب و خاصی باشد. اما اکثر شعرهایی که برای حضرت رباب گفتهام در حال بسیار خوبی بودهاست و با تمام وجود گریه کردهام.
یکی از شعرهایی که برای حضرت رباب گفتهاید را برایمان بخوانید:
دیدم به چشم، واقعه درد آوری
بر نیزه ها سری و عزادار، مادری
دیدم عروس فاطمه با موی سوخته
می گشت روی خاک به دنبال معجری
تازه عروس را که بدین حال دیده است؟
رخت سیه به تن، نه حنایی، نه زیوری
آتش بگیرد آن همه مسجد که با وضو
او را کتک زدند، چه دینی؟ چه باوری؟
ای زن که دیده ای سر همسر به روی نی!
دنیا ندیده است شبیه تو همسری
داد تو را چگونه بگیرد ز حرمله
پروردگار تو، چه جزایی؟ چه کیفری؟
این صحنه را که می برد از یاد تو، رباب!
سر نیزه ای ز خاک دراورد پیکری
با گوش های خویش شنیدم یزید گفت:
گهواره را اگر بدهم چند میخری؟
برای برخی از اهل بیت و معصومین شعرخوانیهای کمتری میبینیم. به این موضوع دقت کردهاید که برای کسانی شعر بگویید که اشعار کمتری از آنها شنیده ایم؟
اشعار وجود دارد. اما متاسفانه کمتر شنیده و خوانده میشود. مثلا در ایام محرم مدام با شاعران تماس میگیرند. اما چرا برای باقی ائمه معصومین اینطوری تماس نمیگیرند در صورتی که شاعران شعرهای خوبی گفتهاند. من هرسال سعی کردهام که برای افرادی جدید شعر بگویم. همین امسال برای ام وهب شعر نوشتم. برای مسلم بن عوسجه شعر نوشتم. پارسال طفلان حضرت مسلم هم شعر نوشتم و گاهی آنقدر شور و شوق داشتم که وویس گرفتم و برای دوستانم فرستادم که بشنوند.
برای شعر غیرآئینی هم انقدر وجد و هیجان دارید؟
نه به این اندازه
آرزوی شعر و شاعری و در کل ادبیاتی شما کجاست؟
من بزرگترین ترسم در شاعری این است که بیست سال بعد به خودم بیایم و ببینم من دیگر شاعر امامحسین نیستم. یعنی از من بپرسند که شعر جدید چی داری؟ و من بگویم یک شعر دارم برای ۵ سال پیش است. و آرزویم این است که همیشه این اجازه را داشته باشم که برای اهل بیت شعر بنویسم و حضرت زهرا سلام الله علیها تاییدم کنند.
مراقبه هم کردهاید از این حرمت شعر برای اهل بیت که مثلا من چون می خواهم شاعر اهل بیت باشم باید یک سری موارد را رعایت کنم.
بله. به رفت و آمدها در این حوزه بسیار حساسم. یک سری جلسات شعر دعوت میشدم اما حس میکردم چون برخی هستند نباید بروم و معتقدم این همنشینیها و همکلامی ها در شعر خیلی تاثیر دارد.
شاعران نسل جدید در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی حضور فعالی دارند. شما هم از این قاعده مستثنی نیستید. برخی از نسل قبل این فضا را برای شعر آسیبزا میدانند. برای شما حضور در این فضا چگونه است؟
به هنر چیز مهمی گره خورده و آن هم رسانه است. من معتقدم شما بهترین شعرها را خلق کنی اما در خانه ات باشد فایده ای ندارد. من دوست دارم وقتی شعری از احوالات خودم مینویسم در شبکههای اجتماعی بگذارم. شاید کسی بیاید و بگوید منم این حالت را تجربه کردم. من آدمی هستم که به شدت نیاز دارم به من امید تزریق شود. اما در کنار این مزایا متاسفانه مضرات زیادی هم دارد. چون هرکس دوربین عکاس شد. هرکس رفیقش دوربین خرید ، مدل شد و همه هم فکر میکنند که شاعر شدند و این اصلا خوب نیست.
اگر به دیدار شاعران و مقام معظم رهبری دعوت شوید و از شما بخواهند شعری بخوانید. کدامیک از شعرهایتان را دوست دارید بخوانید:
تا ابد باید فقط از این غم جانکاه گفت
در غم خون خدا بایست از خونخواه گفت
کربلا از ذلت و عجز و تباهی خالی است
هر کسی اینگونه گفت از راه تو، بیراه گفت
حرف هایی را که تو با زینب خود میزنی
مادر تو با در و بابای تو با چاه گفت
روی نی ها رفت هجده بند یک ترکیب بند
بهترینش را علی اصغرت کوتاه گفت
آرزو میکرد ای کاش اسم او عباس بود
در کنار علقمه این را شنیدم ماه گفت!
حتم دارم قبل از اینکه ناگهان وارد شود
در کنار خیمه آتش نیز یاالله گفت
حرف آخر
خیلی خوشحالم که درباره آسیب شناسی هیئت و مداح هیئت و چای ریز هیئت حرف نزدید. به خاطر آنکه متاسفانه دمدمهای محرم میخواهند عزای امام حسین را آسیب شناسی کنند. چیزی که من به عنوان یک عضو کوچک فهمیدم این است که در عزای امام کسی را از چیزی منع نکنیم. اگر بلند گریه میکند اگر آرام گریه میکند اذیتش نکنیم. در بساط امام حسین ع بزرگترها اظهارنظر نمی کرده اند. ما هم خود بزرگتر نباشیم و سرمان به کار خودمان باشد چون ایراد گرفتن از این دستگاه تبعات بدی دارد.