سید روح*الله خمینی در پیامی که به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بیان*کرد، چنین گفت:
… رهبر ما آن طفل سیزده*ساله است با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ*تر است.
کوچک اما بزرگ
هشتم آبان ماه یاد آور ایثار و دلاور مردی نوجوان با ایمانی که ...
حسین! ده روزی که نبودی کجا بودی؟ آموزش جنگی هم آموزش رزمی، هم آشنایی با اسلحه و محیط و این طور چیزها...
پدر سرد و بی*روح، پسرش را بوسید و تسلیم رفتن او شد...
۵ دستگاه تانک عراقی به طرف رزمندگان ایران هجوم آورده ودر صدد محاصره آن*ها بودند.
حسین درحالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و در دستش گرفته بود به طرف تانک*ها حرکت می*کند. تیری به پای او می*خورد واز ناحیه پا مجروح می*شود. بدون هیچ دغدغه و تردیدی تصمیم خود را عملی می*کند واز لا به لای امواج تیر که از هر سو به طرف او می*آمد، خود را به تانک پیشرو می رساند وآن را منفجر می*کند و خود نیز تکه تکه می*شود.
افراد دشمن گمان می*کنند که حمله*ای از سوی نیروهای ایرانی صورت گرفته*است، همگی روحیه خود را می*بازند و با سرعت تانک*ها را رها کرده و فرار می*کنند. در نتیجه، حلقه محاصره شکسته می*شود و نیروهای کمکی ایرانی هم می*رسند و نیروهای ایرانی موفق می*شوند که عراقی*ها را از آن منطقه به عقب برانند.
بدنبال کشته شدن حسین فهمیده، صدای جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامه*های خود اعلام می*کند که نوجوانی سیزده*ساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته، آن را منفجر کرده و خود نیز کشته شده*است.
سید روح*الله خمینی در پیامی که به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بیان*کرد، چنین گفت:
… رهبر ما آن طفل سیزده*ساله است با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ*تر است.
وصیت*نامه شهید فهمیده
بسم الله الرحمن الرحیم
مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه وَ مَن عَلی دِیَتُه وَ اَنَا دِیَتُه
هرکس من را طلب می کند می یابد مرا، و کسی که مرا یافت می شناسد مرا، و کسی که من را دوست داشت، عاشق من می شود و کسی که عاشق من می شود، من عاشق او می شوم و کسی که من عاشق او بشوم، او را می کشم و کسی که من او را بکشم، خون بهایش بر من واجب است، پس خون بهای او من هستم.
هدف من از رفتن به جبهه این است که، اولاً به ندای "هل من ناصر ینصرنی" لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم و آن وظیفه ای را که امام عزیزمان بارها در پیام ها تکرار کرده، که هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود، و من می روم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم.
آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملت های زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کند او نمی تواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند.
من به جبهه می روم و امید آن دارم که پدر و مادرم ناراحت نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کرده ام و امیدوارم که پیروز هم بشوم.
پدر و مادر مهربان من! از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و امام زمان گشته ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی رود، تا این که به معشوق خود یعنی «الله» برسم. و بحق که ما می رویم که این حسین زمان و خمینی بت شکن را یاری کنیم و بحق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار می کنند پاداش عظیم می بخشد. من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی الله ...
شعری درباره شهید محمد حسین فهمیده
دست حق پشت و پناهت ای پسر
دین و ایمان تکیه گاهت ای پسر
آن بسیجی نبض فردا را گرفت
نبض فردایی فریبا را گرفت
رفت تا در جبهه ها زیبا شود
نیمه گم گشته اش پیدا شود
خاک ایران را حمایت می نمود
خونفشانی را روایت می نمود
تکه ای از آسمان مال من است
راه پرواز من از این روزن است
جبهه درها را به رویش باز کرد
او خودش را تا خدا آغاز کرد
بوی باروت و مسلسل، بوی خون
جانفشانی های پی در پی، جنون
واحد پول جنون پروانگی است
شعله های آتش و دیوانگی است
یورش دشمن، شقایق های سرخ
عشق تا اوج دقایق های سرخ
تانک ها ناگاه پیدا می شوند
بی خدا یی ها هویدا می شوند
جز اسارت چاره ای دیگر نبود
نوجوان اما پر از دلدادگی است
او پر از انگیزه آزادگی است
داخل دستان او نارنجکی است
وای! این با زندگی بیگانه کیست؟
او که این سان مست و بی پروا شده
او که این سان عاشق و شیدا شده
سنگر خود را رها کرد و پرید
پرده های خواب و رویا را درید
تانک دشمن ناگهان آتش گرفت
نقشه گردنکشان آتش گرفت
یک کبوتر از میان شعله ها
آسمان – پرواز آبی تا خدا
شاعر: رضا حدادیان
یاد ایمان و شجاعتش گرامی باد