حضرت باب الحوائج (ع) و مادرش، حضرت رباب (س) و وداع عاشقانه این دو اشاره می کند و می سراید:
او در ادامه این شعر به حضرت باب الحوائج (ع) و مادرش، حضرت رباب (س) و وداع عاشقانه این دو اشاره می کند و می سراید:
در سکوتی که همه مُلکِ عدم را برداشت
ناگهان کودک شش ماهه علم را برداشت
همه دیدند که در دشت هماوردی نیست
غیر آن کودک گهواره نشین مردی نیست
آیه آیه رجز گریه تلاوت می کرد
با همان گریه خود غسل شهادت می کرد
گاه در معرکه آن کار دگر باید کرد
گریه برنده تر از تیغ عمل خواهد کرد
عمق این مرثیه را مشک و علم می دانند
داستان را همه اهل حرم می دانند
بعد عباس دگر آب سراب است سراب
غیر آن اشک که در چشم رباب است رباب
مرغِ در بین قفس این در و آن در میزد
هی از این خیمه به آن خیمه زنی سر می زد
آه بانو چه کسی حال تو را می فهمد؟
علی از فرط عطش سوخت، خدا می فهمد
می رسد ناله آن مادر عاشورایی
زیر لب زمزمه دارد پسرم لالایی
کمی آرام که صحرا پُر گرگ است علی
و خدای من و تو نیز بزرگ است علی
کودک من به سلامت سفرت، آهسته
می روی زیر عبای پدرت آهسته
پسرم می روی آرام و پر از واهمه ام
بیشتر دل نگران پسر فاطمه ام
پسرم شادی این قوم فراهم نشود
تاری از موی حسین بن علی کم نشود
تیر حس کردی اگر سوی پدر میآید
کار از دست تو از حلق تو بر میآید
خطری بود اگر، چاره خودت پیدا کن
قد بکش حنجره ات را سپر بابا کن
سید حمیدرضا برقعی