فردوسی پاکزاد برای زن و مادر جایگاهی فراتر از پرورش فرزند و عشق به همسر قائل است و آن، احترام به خرد مادر است. این نوع نگاه به زن را در کمتر متون ادبی و تاریخی میتوان یافت.
متون تاریخی بر این حقیقت یکزبانند که جوامع ابتدایی، جوامع مادر سالار یا مادر شاه بودهاند. با گذشت زمان گرچه از نفوذ اجتماعی مادر کاسته شد، اما ارزش مقام مادر همواره بر ادبیات ملل مختلف سنگینی کرده و میکند.
نخست باید بین دو مفهوم زن در ادبیات تفکیک قائل شد؛ اول اینکه زن در جایگاه مادر که در ادبیات همه ملل بویژه ایران ستایش شده و جز از نیکی بر قلمها و زبانها نرفته است و دوم اینکه زن در جایگاه همسر یا معشوق که این جنبه، پهنه پر طمطراقی را در ادبیات ملل به خود اختصاص داده است.
فردوسی پاکزاد برای زن و مادر جایگاهی فراتر از پرورش فرزند و عشق به همسر قائل است و آن، احترام به خرد مادر است. این نوع نگاه به زن را در کمتر متون ادبی و تاریخی میتوان یافت.
در شاهنامه، زنان، مردان را راهنمایی میکنند، برخی بر مسند سیاست تکیه میزنند و برخی در میدان کارزار میجنگند. زن دارای هویتی مستقل است و هویت اجتماعی زن و مادر کاملا پذیرفته شده است.
بهطور کلی در سراسر شاهنامه، ستایش خرد به چشم میخورد؛ چه از آنجا که فردوسی «به نام خداوند جان و خرد» شاهنامه را آغاز میکند و چه در آنجا که «هرآن کس که دارد هُش و رای و دین پس از مرگ بر من کند آفرین» شاهنامه به پایان میرسد، همواره خرد ستوده میشود.
مادران در شاهنامه مادرانی خردمند و دنیا دیدهاند. فرانک همسر آبتین، فرزندش فریدون فرخزاد را از بیم گزند ضحاک به مزرعه داری میسپارد و از او عهد میگیرد تا او را چون فرزند خویش بپرورد و هنگامی که فریدون میخواهد عجولانه علیه ضحاک شمشیر بکشد، مادر او را پند میدهد : «جهان را به چشم جوانی مبین» او پند مادر را میشنود و تا هنگام مناسب شکیبایی میکند.
تهمینه مادر سهراب، او را از لشکرکشی به ایران برحذر میدارد اما سهراب پند مادر خردمند خود را نمیشنود و همین خیرهسری و غرور، زمینههای مرگش را فراهم میکند.
بهمن هنگام مرگ، پادشاهی کشور را به دخترش همای میبخشد و این نشانه ارزش و احترامی است که ایرانیان بر مقام و خرد زن قائل بودند.
از این دست شاهان زن هنوز مواردی چون پوراندخت و آزرمدخت در شاهنامه است. همچنین زنانی چون فرنگیس مادر کیخسرو و رودابه همسر زال به خردمندی ستایش شدهاند.
در داستان هزار و یکشب نیز زنی به نام شهرزاد به قهرمان اصلی داستان تبدیل شده و با قصههای هر شبش جان زنان بسیاری چون خود را از مرگ رهایی میبخشد اما پس از دوره باستان، هویت اجتماعی زنان و مادران در ایران کم کم رنگ میبازد و نقش و هویت آنها در نهاد خانواده و پرورش فرزند و عشق به همسر تعریف میشود.
مولوی در مثنوی معنوی، مقام زن را ستوده و او را مایه نشاط، امید، سرزندگی، پویایی و عشق میداند. او در یک داستان به این حقیقت پرداخته که هر مرد به امید و عشق زنش به کار و پویایی میپردازد:
ای بسا از نازنینان خارکش
بر امید گلعذاره ماهوش
ای بسا حمال گشته پشت ریش از برای دلبر مهروی خویش
سعدی نیز همچون مولوی، زن را مایه امید مردان میداند:
در گلستان، حرمت مادر را آنقدر ارج و ارزش مینهد که حکایت میکند:
وقتی به جهل جوانی، بانگ بر مادر زدم. دل آزرده به کنجی نشست و گریان همی گفت: مگر خُردی فراموش کردی که درشتی میکنی؟
چه خوش گفت زالی به فرزند خویش
چو دیدش پلنگ افکن و پیلتن
گر از عهد خُردیت یاد آمدی
که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی در این روز بر من جفا
که تو شیرمردی و من پیرزن
شیخ اجل در کتاب بوستان نیز از ستایش مقام مادر غافل نبوده و از آزردن دل مادران شکوه میکند:
جوانی سر از رای مادر بتافت
دل دردمندش به آذر بتافت
بانوی شعر پارسی، پروین اعتصامی نیز در اشعار خود نسبت به مقام و منزلت مادر نیک مینگرد و بزرگی مردان را همواره مرهون و مدیون دامان مادران از خودگذشته میداند:
به گاهواره مادر به کودکی بس خفت سپس به مکتب حکمت، حکیم شد لقمان
به اعتقاد پروین، شایسته است تا مقام دختران نیز که مادران فردا هستند، ارزشمند دانسته شود: «همیشه دختر امروز، مادر فرداست.»
و آنجا که اعتبار، مقام، ارزش، استقلال شخصیت و والایی زن و مادر نادیده یا فراموش انگاشته شده است، کسانی چون فروغ فرخزاد همواره با اشعار جانسوز خود بر حقیرکنندگان شخصیت زن و مادر میتازد. از جمله شعرهای «دلم برای باغچه میسوزد»، «حلقه» و «عروسک کوکی» بر این حقیقت گواهی میدهند.
مادر در ادبیات معاصر
ایرج میرزا، شعری در وصف و ستایش مادر با به کار بردن زیاد واژه آموخت دارد که دغدغه مادر را همواره آموختن رسم زندگی به فرزند میداند و در آخر هستی خود را از هستی مادر میداند:
پس هستی من زهستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
فریدون مشیری، لذت یک لحظه مادر داشتن را از همه لذتها گواراتر میداند و توضیح میدهد همه زیباییها و داراییهای قابل تصور و غیرقابل تصور جهان...
بر تو ارزانی که ما را خوشتر است
لذت یک لحظه مادر داشتن
اما شهریار، زیرکانه پردهدری و بیحرمتی برخی افراد را به ندیدن محبت مادرانه در کودکیشان نسبت میدهد:
اغلب کسان که پرده حرمت دریدهاند
در کودکی محبت مادر ندیدهاند
مهدی سهیلی شاعر معاصر، نگاه مادر را برتر و ارزشمندتر از دولت عالم میداند:
مرا گر دولت عالم ببخشند
برابر با نگاه مادرم نیست
جدای از جایگاه مادر در اشعار ایرانی شایسته است که در پایان این نوشتار، از بانوی قلم ایران، سیمین دانشور یاد شود که با ایجاد جایگاه داستاننویسی زنان ایرانی، توانمندیهای خویش را با زبان قلمش جاری کرد.
منبع : جام جم