حماسه کربلا و واقعه عاشورا بخش قابل توجهی از ادبیات ایران را به خود اختصاص داده است.
تاثیر عاشورا بر ادبیات
اسماعیل امینی شاعر و مدرس دانشگاه درباره تأثیر عاشورا بر ادبیات معتقد است: شاعر گاه در جستوجوی انسان آرمانی مجبور میشود از خود و اساطیر قصه بسازد؛ اما زمانی که با چنین واقعهای روبهرو میشود، انگیزه پیدا میکند تا درباره آن بنویسد. ماجرای حماسه کربلا نمونه برجستهای از حضور انسانهای آرمانی است، به همین سبب همواره مورد توجه شاعران بوده است.
علیرضا طبایی شاعر نیز تأثیر عاشورا بر ادبیات را از دو دیدگاه قابل تأمل میداند: از سویی، عاشورا انگیزهای برای اهل قلم بوده تا به آن بپردازند و خود مسئله به عنوان بنمایه اولیه آثار ادبی بوده است. از سوی دیگر، برخی از نمادهای حماسه کربلا نیز در آثار ادبی استفاده شده است.
اسماعیل آذر پژوهشگر و مدرس دانشگاه درباره پیشینه توجه ادیبان به واقعه عاشورا میگوید: عاشورا همیشه برای همه شاعران یک بستر بوده است. اولین شخصیتی که برای ائمه (ع) مدح گفت، شاعر قرن چهارم (ه.ق)، کسایی مروزی بود. پس از او نیز فردوسی و شاعران قرن شش، آغازین مرثیهها را برای سیدالشهدا (ع) سرودهاند و پس از آن مدح امامان (ع) و شخصیتهای قدسی در روزگار صفویه به اوج رسید و اکنون نیز این اوج مانده است.
پرداختن صرف به سوگ
در تمام دورهها بخصوص بعد از انقلاب اسلامی شاعران بیش از هر چیز مضمونهای سوگوارانه را دستمایه شعر عاشورایی قرار دادهاند. رضا اسماعیلی شاعر درباره نگاه سوگوارانه به قیام کربلا میگوید: قیام کربلا سه بعد حماسه، سوگ و پیام دارد. توجه صرف به سوگ در شعرهای عاشورایی مخرب است و شاعر باید سعی کند با حفظ شان اهل بیت (ع)، به امر به معروف و نهی از منکر و اصلاحگری که قیام کربلا برای آن برپا شد، توجه بیشتری کند.
محمدرضا تقیدخت شاعر نیز در اینباره معتقد است: در ادبیات میتوان بهجای پرداخت ماتمگونه به عاشورا که مدام در حال شرح و بسط ماتم و اندوه است، به تبیین پیام عاشورا پرداخت تا نگاه سوگوارانه به عاشورا جای خود را به پیامآوری بدهد.
اغراق؛ آری یا نه؟
اغراق برای گریاندن و متأثر کردن مخاطب در ادبیات عاشورایی بسیار زیاد به چشم میخورد. برخی معتقدند اغراق بخشی از ادبیات بخصوص شعر است، اما گروهی میگویند این اغراق تاریخ واقعه عاشورا را دستخوش تغییر کرده و حتی موجب وهن شهدای عاشوراست.
رضا اسماعیلی در اینباره میگوید: سیمایی که در قرآن و کتابهای اسلامی آمده با چیزی که برخی شاعران میگویند فاصله دارد. گاه ما مقام خدایی به امام حسین (ع) و خاندان رسالت میدهیم که با اهداف آن حضرت در تضاد است.
اما در مقابل، کریم رجبزاده میگوید: یکی از ویژگیهای مهم شعر اغراق است. اگر اغراق را از شعر بگیریم در واقع چیزی را در شعر فروریختهایم. در شعر عاشورایی باید به نگاهی برسیم که چاشنی اغراق هم در آن وجود داشته باشد.
علیرضا طبایی نیز معتقد است: آسیب نوشتههای عاشورایی اغراق بیش از حد است. برخی گمان میکنند اگر حوادث را بهصورت اغراقآمیز بیان کنند تأثیر بیشتری میگذارد، درحالیکه وقتی دچار اغراق و بزرگنمایی بشویم نه تنها پیام تأثیر ندارد بلکه در ذهن مخاطب تأثیر عکس خواهد گذاشت.
علیرضا بدیع شاعر هم میگوید: یکی از نقایص شعر نسل جدید نوعی کفرگویی در آثار است که به قصد بالا بردن شأن امام حسین (ع) انجام میشود. برای مثال جملاتی همچون «خدا به تو حسادت میکند» را به کار میبرند؛ شاید قصد گوینده خیر باشد اما این کفرگویی است.
همچنین تقیدخت درباره اغراق و تخیل در شعر عاشورایی میگوید: همانطور که اصول دین برای ما غیرقابل تغییر است، زمانی که سراغ تاریخ مذهب هم میرویم نباید در آن دست ببریم. متأسفانه به بهانه تهییج مخاطب و گریستن بر مصائب حضرت اباعبدالله (ع)، شاعر سراغ اغراق میرود. در چنین شرایطی از اتفاقات غیرموثق و غیرتاریخی استفاده میشود و شاعر را به یک روضهخوان یا نوحهخوان تبدیل میکند. این کار باعث میشود اتفاقاتی به تاریخ شفاهی اضافه شود که در تاریخ مکتوب وجود ندارد.
ملزومات نوشتن از قیام حسینی
عبدالجبار کاکایی شاعر درباره ملزومات نوشتن از عاشورا میگوید: دانش نسبت به موضوعات عاشورا، هدف قیام، جزییات وقایع و جلوههایی از آن که جنبه تعلیمی و پند و اندرز را میتوان از آن استخراج کرد جزو ملزومات نوشتن از عاشوراست. جمعا باید گفت ملزومات نوشتن از عاشورا، دانش وسیع شاعر و نویسنده نسبت به واقعه کربلاست.
اسماعیلی نیز درباره ملزومات ورود به حوزه ادبیات عاشورایی اظهار میکند: شاعر باید با دانش ادبی پا به این عرصه بگذارد. به کتابهایی مراجعه کند که مورد تأیید و قابل استناد باشد. شاعران میتوانند از منابع اسلامی و ادعیهای مانند زیارت کربلا، زیارت جامعه کبیره و دعای عرفه استفاده کنند. خود قرآن، صحیفه سجادیه و نهجالبلاغه هم مهمترین منابع در بیان معارف و توحید هستند.
کریم رجبزاده شاعر هم معتقد است: شاعر باید به واقعه آگاهی کامل داشته باشد. این تنها به کتابهایی که برای ما به عنوان میراث مانده است، محدود نمیشود. مطالعات وسیع و تخیل قوی از نیازهای شاعر است تا تعابیر تازهای خلق کند و به داستان کربلا رنگ و بویی تازه بدهد.
همچنین ابراهیم حسنبیگی داستاننویس معتقد است: مهمترین لازمه نوشتن داستانهای عاشورایی حس و حال نویسنده است؛ تأثیر اثر ادبی به نسبت تأثیری است که نویسنده از این واقعه میگیرد. علاوه بر این، سواد علمی و دینی نیز موثر است.
طبایی هم میگوید: در هر کار هنری باید به دو مسئله اهلیت و شناخت از مسئله توجه شود. در حقیقت هنرمند باید سهمی از هنر و ابتکار برده باشد، تا زمانی که به سراغ نوشتن و سرودن میرود برای خوانندگان تازگی داشته باشد. شناخت از مسئله نیز به این معناست که هنرمند باید کاملاً بر موضوع احاطه داشته باشد.
ادبیات عاشورا بعد از انقلاب
امینی درباره وضع ادبیات عاشورایی پس از انقلاب میگوید: بعد از انقلاب اشعار عاشورایی زیادی آفریده شده که بسیاری از آنها جزو کارهای برجستهاند. تولید این مقدار شعر عاشورایی در طول تاریخ بیسابقه بوده و از لحاظ حجم، کیفیت و تنوع قالبها در سطح خوبی قرار دارد.
در همین حال طبایی معتقد است: آثار مربوط به دو دهه اول بعد از انقلاب بهجز یکی دو مورد بیشتر تقلیدی بود. در این دوره کمتر خلاقیت به چشم میخورد. اما در دهه اخیر، برخی آثار رنگی از خلاقیت گرفتهاند و میتوان گفت نگاه تازهتری به واقعه کربلا به وجود آمده است.
اما اسماعیلی در اینباره میگوید: توجهی که شاعران جوان به عاشورا دارند نوید خوبی است و در نهایت پس از سالیان، تعداد زیادی شعر خوب در کنار اشعار متوسط برجا خواهد ماند. در برخی آثار تکرار و تقلید وجود دارد ولی این آثار تکراری جزو کارهای برجسته حساب نمیشوند.
زبان روزمره و پیدایش اندیشههای نازل
اسماعیل امینی درباره گرایش به زبان روزمره در ادبیات عاشورایی معتقد است: متأسفانه در چند سال گذشته اندیشههای نازل باب شده اما شاعران باید به نگاه علما توجه کنند و آثار شاعران بزرگ را بخوانند. همچنین لحن، بیان و زبان هم باید مناسب شأن ممدوح باشد.
در همین حال کریم رجبزاده میگوید: تصویرهایی که امروزه در شعر عاشورا دیده میشود، پیش از این وجود نداشت. نمیشود گفت پرداختن به عاشورا با زبان روزمره سبب فرود شعر میشود. امروزه نوع نگاه در اشعار عاشورایی کاملاً مدرن است و شاعران با زبان روزمره آثار خوبی خلق کردهاند. اگر شعر بد گفته میشود این به این معنی نیست که زبان روزمره مشکل دارد.
حمیدرضا اکبری (شروه) شاعر نیز در اینباره میگوید: در هر سبک هنری که نگاه میکنیم نگاهی تکراری میبینیم؛ اینگونه خواننده خسته میشود. باید گفتهها را در قالبی تازه گنجاند و نگاهی تازه به وقایع داشت. رسیدن به جنبههای تازه مستلزم تحقیق و مطالعه است ولی شاعران و نویسندگان در این حوزه تنبل شدهاند چون دچار روزمرگی و دچار غم نانند. گاه شاعران جوان بهخاطر بیاطلاعی، خطاهای فاحشی در کارهای خود میکنند که سندیت تاریخی اثر را از بین میبرد و ارزش کارشان را کم میکند.
محمدرضا تقیدخت هم با بیان اینکه فضای مناسب باعث اقبال شاعران به این موضوع شد و شعر عاشورایی پروبال پیدا کرد، میگوید: ایجاد فضای باز بود که باعث شد ما بعد از انقلاب رشد کمی قابل توجهی در عرصه شعر عاشورایی داشته باشیم. اما از سوی دیگر پرداختن بدون تخصص و بررسی و پژوهشهای تاریخی به این موضوع، باعث به وجود آمدن زوایدی در ادبیات عاشورایی پس از انقلاب شده است.
مشکلات پرداختن به عاشورا
برخی مقید شدن به چارچوب مستندات را مشکل پرداختن به عاشورا میدانند، اما امینی در اینباره معتقد است: اگر شاعر اهل مطالعه باشد کار سختی نیست. شعر عاشورایی بر وقایع تاریخی و اعتقادات دینی استوار است و شاعر نمیتواند پایش را از صحت تاریخی و سنت اعتقادی فراتر بگذارد. افرادی که گمان میکنند این کار راه را بر خلاقیت میبندد اشتباه میکنند. زمانی که چارچوب اطلاعاتی و تاریخی داریم، راه خلاقیت زبانی باز است.
این شاعر میافزاید: زمانی که شاعر یا نویسنده مینویسد، باید درباره تحریف فرهنگ عاشورا احتیاط کند. دامنه تحریف به حدی گسترده است که تأثیر خود را بر فرهنگ عمومی جامعه گذاشته است؛ به حدی که خردهفرهنگهایی ایجاد شده که وهن مذهب و دین است.
ابراهیم حسنبیگی نیز در اینباره میگوید: بخش سخت کار ورود گسترده تخیل نویسنده است. اصولاً ورود تخیل به واقعههایی که مستنداتی دارند – بهخصوص درباره مسائل دینی - کار دشواری است. من اعتقاد ندارم که ما باید نقش تخیل در داستانهای دینی را کم کنیم؛ چرا که در این حالت تبدیل به وقایعنگار ادبی میشویم. تخیل در صورتی که منافاتی با واقعه اصلی نداشته باشد و به هنرمند کمک کند، سازنده هم است.
آسیبها
علیرضا بدیع وضع مداحی را بد توصیف میکند و میگوید: 10 سالی است رایج شده و دیده میشود که به ملودیهای متعلق به پیش از انقلاب، شعر عاشورایی ضعیفی اضافه میکنند. این کار بهجای خاطره امام حسین(ع)، خاطره دیگری را در ذهن شنونده تداعی میکند و این آمادهخوری درست نیست.
ابراهیم حسنبیگی نیز آسیبهای ادبیات عاشورایی را در نقل برخی از حوادث میداند و میگوید: این ماجرا با خرافات و تحجر آمیخته شده است که شأن امام (ع) را تنزل میدهد. داستان تحریفشده واقعه، گاهی چنان در فرهنگ، سنت و شیوه عزاداری ما رسوخ میکند که علیرغم تذکر علما باز تکرار میشود. نویسنده و هنرمند باید در این موقعیت نکات صحیح واقعه کربلا را برجستهتر کنند.
همچنین عبدالجبار کاکایی مقتلها را یکی از عوامل تحریف واقعه عاشورا میداند و میگوید: عاشورا به همان اندازه که بزرگ است، به خاطر نقل متنهای متفاوت بویژه روایاتی که به مقتل معروف است، در معرض تحریفهای فراوان قرار دارد. باید دانست که مقتلها بیشتر جنبه عاطفی دارند و لزوماً روایتگر تاریخ نیستند. این متنها روایتی محققانه نیستند و به علت آنکه وارد فرهنگ عامه شدهاند متأسفانه امکان تحریف وقایع را ایجاد میکنند.
او در عین حال بیان میکند: البته وجود مقتلها برای فرهنگ شیعه لازم است و باعث تحریک احساسات و عواطف میشود، اما متاسفانه خود مقتلها زمینه تحریف تاریخی شدهاند. این مقتلها وارد فرهنگ عامه شدهاند و در منابر و تعزیهها، مردم خواننده و ایفاکننده نقش هستند، به همین علت امکان تحریف تاریخی زیاد شده است.