کمتر شخصیت علمی و ادبیای را مییابیم که دارای جامعیت وسیع همچون مینوی باشد. وی علاوه بر تسلطش به ادبیات فارسی با ادبیات و هنر جهان هماهنگ به پیش میرفت. او از خاندانی بود که همه قبیله او عالمان دین بودند.
کمتر شخصیت علمی و ادبیای را مییابیم که دارای جامعیت وسیع همچون مینوی باشد. وی علاوه بر تسلطش به ادبیات فارسی با ادبیات و هنر جهان هماهنگ به پیش میرفت. او از خاندانی بود که همه قبیله او عالمان دین بودند. از مدت هفتادوسه سال که بزیست، پنجاه و پنج سالش را در راه کسب معارف و علوم اسلامی و ایرانی و نشر تحقیقات و مطالعاتی که عمیقاً حاصل کرده بود، مصروف کرد. هیچ ماه و سالی را به بطالت نگذرانید. از یک کتاب به کتاب دیگر میپرداخت و از یک کتابخانه به کتابخانه دیگر میرفت. همهجا و همهوقت در مزرع فضل و ادب خوشهچینی میکرد و همهوقت خوشهچینان از خرمن معرفتش بهرهوری مییافتند، خواه آنکه در محضرش بودند و خواه آنکه نوشتههایش را میخواندند. هر چه نوشت و پراکند استوار و دیرپای بود. هیچیک از نوشتههای او را نمیتوان بیفایده و کمارزش دانست، اگر چه گاهی قلمش تند و عصبانی جلوه کند …
مجتبی مینوی در ۱۹ بهمن ماه ۱۲۸۲ ه. ش متولد شد و دوران کودکی او در سامره گذشت.
سلوک مینوی
تمامی دوستان و همکاران مینوی در دورانهای گوناگون بر ویژگیهای اخلاقی او تأکید ورزیدهاند. دکتر محمدامین ریاحی که چندین سال با مینوی همکاری و حشر و نشر داشته است مینویسد: ” بالاتر از مقام علمی مینوی، من اینک به سجایای عالی اخلاقی و انسانی او میاندیشم: بزرگمردی که صریح بود دلش سراسر مهر و صفا و گرمی و مردمی بود. عاشق علم بود، عاشق حقیقت بود، عاشق ایران بود. عاشقی پاکباخته که پاک و سبکبار میرفت، و میراثی جز سربلندی و سرافرازی بر جا ننهاد، و همه حاصل عمر پرتکاپوی خود را یکجا و رایگان به صورت گنجینه گرانقدری از زبده مواریث فرهنگ ایرانی و نوادر و نفائس کتب مربوط به ایران، با یک بلندنظری و والامنشی افسانهای، وقف محققان امروز و فردای ایران کرد و روانش جاودان شاد خواهد شد.”
دقت و وسواس علمی مینوی
همیاری مینوی با نویسندگان و پژوهندگان ادب فارسی گسترده بود و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمیورزیدند. به معضلات و مبهمات اهل تحقیق با دقت پاسخ میداد. دکتر محمد روشن چنین مینویسد: ” راست آن است که مینوی در راهنمایی و معاضدت و بازیافتن مراجع و گرهگشایی، صمیمیتی تمام داشت. از بخل و تنگچشمی بدور بود. بسیار دیدهام که به یافتن مرجعی، ساعتهای دراز صرف وقت کرده است و خواستار را شرمنده ساخته است. ”
نثر مینوی
اعتقاد، علاقه و توجه خاص مینوی به زبان فارسی و حراست از آن تا آخرین لحظه زندگی با او همراه بود. این نکته و تأکیدی که بر آن داشت در آثار وی مشهود است. حتی نگرانیهای خود را در این زمینه در طی مقالات متعدد به صراحت بیان کرده است. دکتر غلامحسین یوسفی درباره ویژگیهای نثر مینوی مینویسد: ” نثر مینوی از استواری و فصاحت و گیرایی خاصی برخوردار است. انشای او نشان میدهد که نویسنده بر زبان فارسی تسلطی فراوان دارد و کلمات و ترکیبات را با معرفت عمیق و حسن انتخاب به کار میبرد.حاصل سخن آنکه قلم مینوی یکی از نثرهای توانا و دلپذیر زبان فارسی را در این قرن از خود به یادگار نهاده است. ”
ادبیات عرب و مینوی
یکی دیگر از شقوق مطالعات و آثار مینوی ادبیات عرب است که در این زمینه سابقه درخشانی از وی در دست است. احمد مهدوی دامغانی ضمن برشمردن آثار مینوی در این زمینه چنین مینویسد: ” اگر بخواهیم درباره مینوی و ادبیات عرب به یک جمله کوتاه اقتصار و اکتفا کنیم باید بگوییم که مینوی بر آثار ادبی عرب احاطه و در آن تتبع و تبحر و کامل داشت. یکی از اولین کسانی که به اقتفای از مرحوم علامه قزوینی آنچه را که امروز در ایران از آن به ادبیات تطبیقی فارسی و عربی اصطلاح میکنند رایج ساخت، مرحوم مینوی است. از پیش از پنجاه سال قبل و در وقتی که مرحوم علامه دهخداـ رحمهالله علیه ـ او را با نعت «دوست فاضل جوان من» میستاید با تعلیقات ممتع خود بر دیوان ناصرخسرو تقریباً باب را مفتوح کرد، و در موارد عدیده در آن تعلیقات و پس از آن در تعلیقات بر نامه تنسر و نوروزنامه این کار را ادامه داد. مهارت آن مرحوم را در شناخت شعر عرب و احاطه او را بر ابواب آن نباید نادیده گرفت. ”
شاهنامه و مینوی
در بین تحقیقات و آثار مینوی شاهنامه جایگاه ویژهای دارد و کمتر کسی است که از عشق و رابطه مینوی با این اثر بیخبر مانده باشد. به جرئت میتوان گفت کار علمی و جدید و گسترده بر روی شاهنامه با مینوی آغاز شده است. محمدامین ریاحی، همکار مینوی و از نزدیک در جریان تلاشهای مینوی در ارائه متن صحیح شاهنامه بوده است. وی چنین مینویسد: ” مینوی به شاهنامه عشق میورزید، و این تعلق خاطر از عشق او به ایران و عشق به کمال سرچشمه میگرفت. زیرا حماسه استاد طوس را والاترین شاهکار قوم ایرانی میشناخت… عشق مینوی به شاهنامه، با آغاز آشنایی او با زبان و فرهنگ ایرانِ پیش از اسلام آغاز شد. به طوری که خود برای من نقل کرده، (و نوار صدای او در فرهنگستان ادب و هنر ایران موجود است)، در آذرماه ۱۳۰۵ فرا گرفتن زبان پهلوی را به اتفاق ملکالشعراء بهار و رحیمزاده صفوی و سه چهار تن دیگر در محضر هرتسفلد آلمانی آغاز کرد، و این پنجاه سال پیش از مرگ او بود. ”
جامعیت و مینوی
کمتر شخصیت علمی و ادبیای را مییابیم که دارای جامعیت وسیع همچون مینوی باشد. وی علاوه بر تسلطش به ادبیات فارسی با ادبیات و هنر جهان هماهنگ به پیش میرفت. عباس زریابخوئی مینویسد: “…. سفر او به اروپا و اقامت اضطراری او در آنجا برای او فرصتی طلایی پیش آورد که با فرهنگ و ادب اروپاییان از راه زبان انگلیسی بهتر و بیشتر آشنا شود و شاهکار ادب جهانی را در زبان انگلیسی بخواند و به شخصیت معنوی خود کمال و جمال بیشتری بخشد…
کتابخانه او که خود تقریباً همه آن را خوانده و بر حواشی و کنارههای آن ملاحظاتی نوشته است، معرف شخصیت علمی و فرهنگی اوست. در این کتابخانه بهترین آثار و ادب فارسی در کنار کتب دینی و فلسفی و عرفانی و تاریخی اسلام دیده میشود و در سوی دیگر آن، آثار شعرا و ادبا و متفکران بزرگ جهان به زبان انگلیسی و فرانسوی مشاهده میشود. در گوشه دیگر این کتابخانه صفحات آثار بهترین موسیقیدانان کلاسیک که آثار لایزال روح انسانی است گذاشته شده بود… مینوی چنین بود، مردی با دانش و اطلاع عمیق از فرهنگ ملت خود و فرهنگ اروپایی جامع شرق و غرب و دوستدار معنویات و فرآوردههای فکر و ذوق انسانی. ”
مجتبی مینوی در ۷ بهمن ۱۳۵۵ در تهران به جهان مینوی خود واصل شد.
روانش پرسرور