قرآن کتاب دینی و اعتقادنامة همة مسلمانان جهان است. قرآن شریف این کتاب حکمت و هدایت نظر به تعالی انسانها از خاک تا افلاک دارد و اساساً آمده است که آدمیزادگان را از مغاک شهوات پست حیوانی به اوج افلاک و سفرهای علوی و آسمانی برساند. با نگاهی گذرا به آثار و سرودههای شاعران و سخنوران و نوشتههای دبیران و مترسلان و نویسندگان و تأملات عارفان و اندیشههای حکیمان و فیلسوفان ایرانی مسلمان که از سرمایههای افتخارآمیز ما هستند، درمییابیم که بسیاری از عبارات و تعبیرات و اشارات و استدلالهای آنان به اقتباس از این کتاب مبین و یا احادیث ائمة معصومین- علیهمالسلام- و یا الهام گرفته از آنهاست.
تأثیر قرآن کریم بر ادبیات فارسی
زهرا قربانی مقدم
کارشناس ارشد ادبیات فارسی و دبیر آموزشوپرورش
چکیده
قرآن کتاب دینی و اعتقادنامة همة مسلمانان جهان است. قرآن شریف این کتاب حکمت و هدایت نظر به تعالی انسانها از خاک تا افلاک دارد و اساساً آمده است که آدمیزادگان را از مغاک شهوات پست حیوانی به اوج افلاک و سفرهای علوی و آسمانی برساند. با نگاهی گذرا به آثار و سرودههای شاعران و سخنوران و نوشتههای دبیران و مترسلان و نویسندگان و تأملات عارفان و اندیشههای حکیمان و فیلسوفان ایرانی مسلمان که از سرمایههای افتخارآمیز ما هستند، درمییابیم که بسیاری از عبارات و تعبیرات و اشارات و استدلالهای آنان به اقتباس از این کتاب مبین و یا احادیث ائمة معصومین- علیهمالسلام- و یا الهام گرفته از آنهاست. خوشبختانه آثار اغلب کسانی که در حوزة ادبیات فارسی صاحب ناماند، شیعهمذهباند یا به این مذهب گرایش دارند، کمابیش از آیات و احادیث تأثیر پذیرفته است. اصولاً امروزه در حوزة تاریخ ادبی ایران اثری را نمیتوان یافت که متأثر از قرآن و حدیث نباشد.
کلیدواژهها: قرآن، ادبیات، شعرا، مسلمانان، نویسندگان
مقدمه
قرآن مجید، کتاب دین و قانون زندگی است. حیات فردی و اجتماعی مسلمانان در گسترة تاریخ هزار و چند سالة خویش مبتنی بر قرآن و پیوند خورده با معارف بلند آن است. طلوع نور وحی از همان آغاز به فضای تنفس انسان، عطری تازه بخشید و پیام روحبخش آن برای مردهجانان، حیاتی نوین را به ارمغان آورد.
این پیوند چنان گسترده و عمیق است که امروزه نمیتوان بعدی از ابعاد زندگی مسلمانان را جست که قرآن در آن تأثیر نگذاشته و اندیشة وحی در آن راه نیافته باشد. از جمله عرصههای آشکار این تأثیرگذاری، گسترة ادب پارسی است.
اگر به بیشتر کتابهایی که از پیشینیان بر جای مانده است نگاهی بیندازیم، درمییابیم که کمتر موضوع ادبی که مایة خود را از مفاهیم قرآنی در نگرفته باشد؛ به گونهای که بیشتر مفاهیم بهطور مستقیم یا غیرمستقیم مانند کنایه و ایهام به بیان نکتهای حکمتآموز کلام خداوند اشاره دارند. در این زمینه کافی است به آثار بزرگمردانی چون مولوی، سعدی، فردوسی و دیگر آثار منظوم و منثور نظری بیندازیم تا دریابیم که چقدر از آیات، اشارت، عبارتها، نکات و دستورات تربیتی و اخلاقی را در شعر خود آورده و ذهن بشر را به تکاپو انداختهاند.
در واقع، ادبیات کهنسال ایران مفاهیم گوناگون را از این سرچشمههای پربرکت الهی وام گرفته است؛ بهگونهای که بدون آشنایی با قرآن و حدیث، آگاهی نسبت به تمامی زوایای سرودهها و نوشتههای شعرا و نویسندگان ایرانی محال است. از طرفی، این تأثیرپذیری تنها به حوزة مفاهیم محدود نمیشود و حوزة علوم ادبی و چگونگی بهکارگیری کلمات و کیفیت کلام را نیز دربرگرفته است. در طول تاریخ ادبیات فارسی، نشانههای تأثیر قرآن در نظم و نثر فارسی کاملاً مشهود است و از جهات متعدد و به صور گوناگون شعرا و نویسندگان ما از عبارات و مضامین آیات قرآنی و الفاظ قرآنی استفاده کردهاند. این استفاده یا بهصورت کاربرد عین عبارت یا مضمون یا اشاره و تلویح و درج یا حل و ترجمه و یا کاربرد الفاظ قرآنی بوده است. نمونههای زیادی در دورههای ادبی زبان فارسی سراغ داریم که این تأثیرات را کاملاً نشان میدهد.
تاریخ ادبیات ما نشان میدهد که هرچه زمان گذشته است، نفوذ معنوی قرآن کریم در ادبیات مردم مسلمان بیشتر شده است. مقصود این است که در صدر اسلام، یعنی قرن اول و دوم، قرآن آنگونه که باید، جای خود را در ادبیات عرب باز نکرده است اما هرچه زمان میگذرد، بیشتر آن را تحت نفوذ قرار میدهد. مثلاً اشعار رودکی، که از شعرای قرن سوم است، فارسی محض است و در آنها نفوذ قرآن آنقدرها زیاد به چشم نمیخورد؛ با این حال همین اشعار هم خالی از آیات الهی نبوده است. او در جایی از دیوانش اینطور سروده است: «حجت یکتا خدای و سایه اوست/ طاعت او کرده واجب آیت فرقان» که اشاره دارد به «و اطیعوالله الرسول و اولی الامر منکم» (نسا/62)، یا در جای دیگر میگوید: «سماع و باده گلگون و لعبتان چو ماه/ اگر فرشته ببیند در اوفتد در چاه» که به داستان هاروت و ماروت در قرآن اشاره دارد.
یا اشارة منوچهری (شاعر قرن چهارم) به داستان باردار شدن مریم در این شعر: «بیشوی در آبستن چون مریم عمران
وین قصه بسی خوبتر و خوشتر از آنست
زیرا که گر آبستن مریم به دهان شد
این دختر رز را نه لبست و نه دهانست»
که برگرفته از دو آیه از سورة انبیا و تحریم است: «فنفخنا فیها من روحنا» (انبیا/91)، «فنفخنا فیه من روحنا» (تحریم/12).
کمکم که پیش میرویم، در زمان فردوسی و بعد از او نفوذ قرآن را بیشتر مشاهده میکنیم.
وقتیکه به قرن ششم و هفتم میرسیم، میبینیم که این تأثیرات چشمگیر میشوند؛ برای مثال، در دوران مولوی میبینیم که مولوی حرفی غیر از قرآن ندارد و هرچه میگوید تفسیرهای قرآن است اما از دیدگاه عرفانی. او نیز بهسان دیگر پارسیسرایان مسلمان، دریای مثنوی را با امواج قرآن خروشان ساخته و گاهگاه در بیتی اشارتی دارد به کریمههای قرآنی و لطایف وحیانی؛ از آن جمله است مواردی چند که در ذیل اشارهوار میآید.
گرجنین را کس بگفتی در رحم
هست بیرون عالمی بس منتظم
یک زمین خرمی با عرض و طول
اندرو صد نعمت و چندین اکول
کوهها و بحرها و دشتها
بوستانها، باغها و کشتها
آسمانی بس بلند و پرضیا
آفتاب و ماهتاب و صد سها
از جنوب و از شمال و از ذبور
باغها دارد عروسیها وسور
در صف ناید عجایبهای آن
تو درین ظلمت چه ای در امتحان؟
خونخوری در چارمیخ تنگنا...
این ابیات اشاره به این دارد که انسان در عالم خاک با همة وسعت و گستردگی، راه به سوی حقایق پشت پرده هستی مادی و طبیعت خاکی ندارد، چگونه میتوان عظمت جهان خارج از رحم مادر را برای جنین ترسیم کرد و به او فهماند که در ماورای این محبس تنگ و تاریک، جهانی است پهناور که با نظمی شگفتانگیز در جریان است و زمینی خرم که سرشار از نعمتهاست و آسمانها و کهکشانها و آفتاب و بادها و انسانهایی که در آن به زندگی مشغولاند؛ زندگی آمیخته با غمها و شادیها، اندوهها و لذتها، همراه با شگفتیهایی وصفناپذیر. همینگونه مغز نارسیده و فهم محدود انسان دنیا آشنا، هرگز نخواهد توانست اندازهدار بدون و تنگی جهان مادی را در برابر حقایق و عظمت آن سوی پردة طبیعت درک کند و چاهنشینان دنیا و دلبستگان به مزایای حیوانی لذتهای جسمانی زودگذر هرگز نخواهند توانست به حیات حقیقی راه یابند و بر آستان بلند آن قدم نهند و دیدگان جان روحانی را روشن و حقبین گردانند. (مهدوی، 1374)
حافظ نیز که از شاعران قرن هشتم است، در بهرهیابی و اخذ و اقتباس از آیات قرآن، استادی چیرهدست است. او با این کتاب مقدس آسمانی انس و الفتی خاص دارد و آنگونه که خود اشاره کرده، آن را با چهارده روایت در حفظ داشته است.
عشقت رسد به فریاد ار خود بهسان حافظ
قرآن ز بر بخوانی با چهارده روایت
(علامه قزوینی، 1384:ص66س4)
تخلص او به حافظ نیز برخلاف تصور بعضی، به همین سبب بوده است. در قدیم لقب حافظ خاص دو دسته بود: یکی محدثی که صدهزار حدیث را سلسله اسناد آن در حفظ داشت و دیگر حافظ قرآن مجید که میتوانست تمام این کتاب مقدس آسمانی را با قرائتهای درست از برخواند. (همایی، 12:1343)
در اینکه حافظ پیوسته با قرآن کریم دمساز بوده و آن را در حفظ داشته است تردیدی نیست؛ زیرا علاوه بر اشارة بعضی از صاحبان تذکره، چون دولتشاه سمرقندی و رضا قلیخان هدایت که هرکدام او را بدین صفت ستودهاند، خود نیز بارها بدین امر اشاره کرده است.
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ
به قرآنی که اندر سینه داری
(علامه قزوینی، 312:1384س7)
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
(همان :ص173س7)
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم
(همان :218س2)
***
ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد
لطائف حکمی با نکات قرآنی
از فحوای کلام حافظ چنین بر میآید که وی به مطالعة تفاسیر قرآن، بهویژه کشاف زمخشری، عنایتی خاص داشته است؛ تا جایی که بعضی او را مفسر قرآن و صاحب کتاب تفسیر دانستهاند.
بخواه دفتر اشعار و راه صحراگیر
چه وقت مدرسه و بحث کشف کشاف است
ز مصحف رخ دلدار آیتی بر خوان
که آن بیان مقامات کشف کشاف است
عوامل تأثیرگذار قرآن کریم بر ادبیات
عواملی که باعث تأثیرگذاری قرآن کریم در ادبیات فارسی شدهاند متعددند که به توضیح برخی از آنها میپردازیم. یک عامل، معتقدات خود نویسنده و شاعر است. او قرآن را بهعنوان یک کتاب دینی و مقدس، مدنظر قرار داده و به اعتقاداتش به قرآن توجه داشته و همانطور که هر شاعر یا نویسندهای، اندیشه و اعتقادات خود را در سرودهها و نوشتههایش منعکس میکند، شاعران و نویسندگان مسلمان ایرانی نیز به همین ترتیب و با تأثیرپذیری از قرآن و حدیث به نقل مسائل دینی در آثار خود پرداختهاند.
عامل دیگر، جایگاه الهی قرآن نزد مردم مسلمان و حکومتهای اسلامی است. به این ترتیب، هر شاعر و نویسندهای که قصد مطرح شدن در جامعة ایرانی و اسلامی نزد حاکمان و سایر ادبا را داشته، تلاشی جدی کرده است تا اطلاعات خود را از این کتاب آسمانی افزایش دهد و اشعار و نوشتههایش را با آیات و مضامین قرآن بیاراید.
حکومتهای ایرانی نیز یکی دیگر از عوامل تأثیرگذاری قرآن و حدیث بر ادبیات فارسی بهشمار میروند. حداقل تا زمان مغول، حکومتهایی که در ایران روی کار آمده تحت لوای حکومت خلفا بودهاند و به این ترتیب میتوان گفت یکی از عوامل مهم در این تأثیرگذاری، اعمال قدرتی بوده که حکومتها برای ترویج اسلام و قرآن به خرج میدادهاند و توجیهشان هم این بود که چون حکومت دینی است، بازتاب آن باید در آثار ادبی خلق شده در مرزهای این حکومت متجلی باشد.
تمکین از ادبیات قرآنی توسط شاعران و نویسندگان، یکی دیگر از این عوامل است. باتوجه به اینکه قرآن بهعنوان یک کتاب کاملاً ادبی، الگویی موفق و نمونة اعلای تأثیرگذاری بر مخاطب است، مورد توجه شاعران و نویسندگان هوشیار ما قرار گرفته و آنان برای اعتلا و فخامت بخشیدن به آثار خود به سراغ قرآن رفتهاند.
دلیل تأثیرگذاری قرآن کریم بر ادبیات
تأثیر زبان عربی بر فارسی از قبیل داد و ستد معمولی زبانها نیست که به دلیل ماهیت قوی زبان عربی در برخورد با زبان فارسی رخ داده باشد؛ زیرا زبان عربی زبان اقوامی بود که از نظر قوت و شوکت و فرهنگ و تمدن، پایینتر از فارسیزبانان بودند و حتی قابل مقایسه هم نبودند. ادبیات و هنر در بین مردم عرب تقریباً به شعر، آن هم بهگونة شفاهی آن خلاصه میشد، یا دستکم آنچه در تاریخ به جا مانده، این بوده است.
بنابراین، طبیعی است که بهدنبال عامل دیگری برویم؛ عاملی که هم در عرب و زبان عربی تحول ایجاد کرد، هم در ملل غیر عرب و زبانهای غیرعربی، و از جمله در زبان فارسی.
آن عامل، چیزی جز قرآن و فرهنگ اسلامی نیست؛ فرهنگی که نخست، شعاع نور آن، اعراب را زیر پوشش قرار داد و پس از آن، زبان احیاشدة عربی، با پشتوانة عظیم فرهنگ نوظهور، اقوام و ملل دیگر را زیر پوشش قرار داد. بهطوریکه بسیاری از زبانها در برابر زبان عربی صحنه را ترک کردند.
گوستاولوبون دربارة گسترش زبان عربی مینویسد:
«چنانکه در فصلی جداگانه درباره مذهب اسلام بیان داشتیم که اعراب به موازات پیشرفتهای جنگی توانستند دین خود را نیز منتشر سازند، دربارة زبان نیز همین کار را انجام دادند. کشورگشایانی که پیش از عرب آمدند، هیچکدام نتوانستند زبان خود را به ملل مغلوب تحمیل کنند ولی اعراب توانستند زبان خود را نیز اشاعه دهند و زبان مزبور، در کشورهایی که به دست اعراب افتاد، جایگیر زبانهای سریانی، یونانی، قبطی، بربری و غیره گردید.» (گوستاولوبون، 548:1358)
زبان عربی در لاتین نیز اثر عمیقی گذارده و مسیو دوزی و انگلمان فرهنگی نوشته و در آن از کتابهای اسپانیایی و پرتغالی را که از لغت عرب گرفته شده و مشتق است، یاد کردهاند.
پس از این بحث نتیجه میگیریم که شاعران بزرگ ما از جمله حکیم ابوالقاسم فردوسی، رودکی سمرقندی، ناصرخسرو قبادیانی، سنائی غزنوی، خاقانی شروانی، عطار نیشابوری، مولانا جلالالدین بلخی، سعدی و حافظ شیرازی و صدها تن در سخنان خویش به کتاب آسمانی قرآن و سخنان گرانبهای اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ توجه داشتهاند. اگر ادعا شود که اشعار این بزرگان را بدون فهم آیات قرآن بهدرستی میتوان دریافت، باید در صحت این ادعا بسی تردید کرد. چرا که خود این بزرگان اقرار میکنند «هر چه دارند همه از دولت قرآن دارند» و یا «قرآن را به چهارده روایت میدانند و میخوانند» و نیز افتخار میکنند که سخن خود را به آیه یا عبارتی از قرآن و یا احادیث زینت دادهاند، و آن کلمات درخشان و نورانی را مانند خورشیدی بر آسمان نظم و نثر خود نشاندهاند.