عاشورا در آیینه شعر مولوی
۱۳۹۴-۰۹-۰۲
توصیف و شرح وقایع کربلا، از دیرباز، در شعر عرفانى ما، چه در آثارشاعران شیعى و چه شاعران اهل سنت، سابقه‏اى دیرین دارد و شاعران بزرگى چون : «سنائى، عطار، سیف‏الدین، فرغانى، جامى، وحشى بافقى، صائب، بیدل دهلوى، عمان‏سامانى‏» و تعدادى دیگر، هر یک به فراخور حال از واقعه عاشورا از دید عرفانى‏خود یاد کرده‏اند.
عاشورا در آیینه شعر مولوی

توصیف و شرح وقایع کربلا، از دیرباز، در شعر عرفانى ما، چه در آثارشاعران شیعى و چه شاعران اهل سنت، سابقه‏اى دیرین دارد و شاعران بزرگى چون :

«سنائى، عطار، سیف‏الدین، فرغانى، جامى، وحشى بافقى، صائب، بیدل دهلوى، عمان‏سامانى‏» و تعدادى دیگر، هر یک به فراخور حال از واقعه عاشورا از دید عرفانى‏خود یاد کرده‏اند.

جلال الدین مولوى بزرگترین شاعر پارسى‏گوى، نیز اشارات عرفانى متعددى به واقعه‏کربلا دارد، از جمله در یک غزل، با لطافت هرچه تمامتر سخن‏سرائى نمموده و دریغ واندوه و آلام خود را رنگى عارفانه داده و مى‏گوید:

کجائید اى شهیدان خدائى

بلاجویان دشت کربلائى

کجائید اى سبکروحان عاشق

پرنده تر زمرغان هوائى

کجائید اى شهان آسمانى

بدانسته فلک را در گشائى

کجائید اى ز جان وجان رهیده

کسى مر عقل را گوید: کجائى؟

کجائید، اى در زندان شکسته

بداده وامداران را رهائى

کجائید اى در مخزن‏گشاده

کجائید اى نواى بى‏نوائى (1)

دنباله اشعار مولوى درباره حضرت امام حسین(ع):

تا چه کین دارند دائم دیو و غول

چون یزید و شمر با آل رسول

گفت دانم کز تجوع وزخلا

جمع آمد رنجتان زین کربلا (2)

آن غریب شهر سربالا طلب

گفت مى‏خسپم درین مسجد به‏شب

مسجدا، گر کربلاى من شوى

کعبه حاجت رواى من شوى (3)

مولوى در دفتر پنجم‏مثنوى خود درباره ابتداى خلقت جسم آدم(ع) و وقتى که به فرستادن اسرافیل رسیده،این ابیات را هم سروده است:

در دمى از صور یک بانک عظیم

پرشود محشر خلائق را رمیم

در دمى در صور گوئى‏الصلا

بر جهیداى کشتگان کربلا

اى هلاکت دیدگان از تیغ مرگ

بر زنید از خاک، سر شاخ وبرگ (4)

و درباره عزادارى اهل حلب در ایام عاشورا گوید:

به تعزیت داشتن شیعه، اهل حلب هر سالى در ایام عاشورا به دروازه انطاکیه ورسیدن غریب شاعر از سفر و پرسیدن که این غریو چه تعزیه است؟

روز عاشورا همه اهل حلب باب انطاکیه اندر، تا به شب گرد آید مرد و زن، جمعى‏عظیم ماتم آن خاندان دارد مقیم ناله و نوحه کنند اندر بکا شیعه عاشورا براى کربلا بشمرند آن ظلمها و امتحان کز یزید و شمر دید آن خاندان نعره‏هاشان مى‏رود در ویل ودشت پر همى گردد همه صحرا و دشت یک غریبى شاعرى از ره رسید روز عاشورا و آن افغان‏شنید شهر را بگذاشت و آن سو راى کرد قصد جست و جوى آن هیهاى کرد پرس پرسان مى‏شداندر افتقاد (5) چیست این غم، بر که این ماتم فتاد نام او و القاب او، شرحم‏دهید که غریبم من، شما اهل ده‏اید چیست نام و پیشه و اوصاف او تا بگویم مرثیه زالطاف او مرثیه سازم که مرد شاعرم تا از اینجا برگ و لا لنگى برم آن یکى گفتش که‏هى دیوانه‏اى تو نه‏اى شیعه، عدوى خانه‏اى روز عاشورا نمى‏دانى که هست ماتم جانى که‏از قرنى به است؟ پیش مؤمن کى بود این غصه، خوار قدر عشق گوش، عشق گوشوار پیش مؤمن ماتم آن پاک‏روح شهره‏تر باشد ز صد طوفان نوح (6)

پی نوشت ها:

1- کلیات دیوان شمس، تصحیح محمد عباسى، ص 1017 - غزلیات شمس، ص 523.

2- مثنوى، محمد مولوى، به اهتمام رینولد نیکلسون، دفتر سوم، تهران، 1353،بیت 72.

3- همان منبع، بیتهاى 4213 و 4214.

4- همان منبع، دفتر پنجم، ص 904.

- افتقاد در بیت هشتم، یعنى گم کردن و از دست دادن چیزى، جستن گم شده‏مهربانى، دلجوئى تفقد (فرهنگ معین، ج‏1، ص 312).

6- همان، دفتر ششم.

منبع:

محمد قاسم هاشمى، فصلنامه مکتب اسلام، شماره 8
سازندگان:
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.