این کتاب شرح ملاقات منصور ضابطیان با مردم کوبا در یک بازه زمانی 20 روزه در مارس و آوریل 2016 است.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، این کتاب شرح ملاقات منصور ضابطیان با مردم کوبا در یک بازه زمانی 20 روزه در مارس و آوریل 2016 است. نویسنده در این سفر علاوه بر اقامت در هاوانا به دو شهر ترینیداد و وینالس سفر کرده و شرح آنها را آورده است. ضابطیان تا حد امکان عکسهایی را نیز زمینه مطالب کرده تا مطالب بهشکل بهتری به مخاطب منتقل شود.
در پشت جلد این کتاب آمده است: «وقتی پرچم آمریکا بالا میرفت و در وزش نسیم کنارهی اقیانوس اطلس، ستارههایش را بهرخ دشمن قدیمی میکشید، با خودم فکر میکردم آیندهی کوبا چگونه خواهد بود؟ قضاوتی نمیکنم که بهتر است یا بدتر، این را خود کوباییها باید بگویند و تاریخ، اما هرچه هست دیگر شبیه کوبای امروز نخواهد بود. کوبایی که هنوز روح فیدل با همهی کهنسالیاش در آن حضور دارد، کوبایی که هنوز «چه» قهرمان رویاهایش است، کوبایی که یکی از آخرین مظاهر دیگرگون بودن است...
من دوست دارم این کوبا را ببینم، نه کوبایی که مثل جاهای دیگر دنیا پر از مکدونالد و کیافسی است. من دوست دارم بر دیوارهای شهرهایش عکس چهگوارا را ببینم نه جاستین بیبر را... چند روز بعد خطر جدیتر شد. باراک اوباما هم قرار شد برای ملاقات با رائول کاسترو به هاوانا برود. شک ندارم که روند تغییرات و آمریکاییزهشدن سرعتی بیش از پیش خواهد گرفت. باید میجنبیدم، اگر امسال هم به کوبا نمیرفتم معلوم نبود تا سال دیگر چه میزان تغییرات در آنجا صورت بگیرد و چقدر کوبا میتواند از دام کاپیتالیسم برهد و همچنان شبیه جاهای دیگر نباشد. باید میجنبیدم و میرفتم. باید آخرین یادگاریهای استقلال را میدیدم و ثبت میکرد.»
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «در همان قدمزدنهای اول هم میشود که اینجا چیزی به عنوان تجملات پیدا نمیشد، هیچ فروشگاه یا دستفروشی را نمیتوان پیدا کرد که چند محصول بفروشد. یک مغازه تخممرغ میفروشد آنهم فقط چندتا... یک مغازه هویج و پیاز، یک دستفروش فقط چندتایی خیار، آن یکی نیشکر و...، چیزی به اسم تنوع وجود ندارد. سوپرمارکت یک مکان کمیاب و دور از دسترس است که فقط چندتاییاش را میشود در شهر پیدا کرد. آن هم نهایت چیزی که عرضه میکند از 50 محصول بیشتر نمیشود...»