پس از تو
۱۳۹۵-۱۱-۱۰
در این رمان راوی دختری جوان با نام لوسیا کلارک است، دختر پرستاری که درهای دنیای بزرگتری به رویش گشوده شده است و سعی دارد تا با عبور از آنها زندگی را از سر بگیرد و آهنگی دیگر از بودنِ خویش بنوازد. لوسیا که اینک تحول عظیمی در او رخ داده است، با تجربه جدیدی رو به رو می‌شود و شرایط به گونه‌ای رقم می‌خورد که یک بار دیگر در آزمون زندگی شرکت می‌کند و بر سر دوراهی می‌ایستد. در نهایت مجبور می‌شود انتخابش را انجام داده و بزرگترین تصمیم زندگی‌اش را بگیرد
کتاب «پس از تو» نوشته «جوجو مویز» با ترجمه‌ی «مریم مفتاحی» ‌ در ۵۵۲  صفحه و به قیمت ۳۳۰۰۰ تومان توسط «نشر آموت» منتشرشده است.
در ایران ترجمه این رمان توسط مریم مفتاحی در سال گذشته جزو پرفروش‌ترین ترجمه‌های بازار کتاب در ایران بوده است.
رمان «من پیش از تو» به قلم جوجو مویز در صدر پرفروش‌های نیویورک تایمز قرار دارد  و اقتباس فیلم سینمایی آن
با نقش‌آفرینی دو بازیگر سرشناس انگلیسی، امیلیا کلارک و سام کلافین ساخته شده است.
جوجو مویز، روزنامه‌نگار و نویسنده انگلیسی متولد ۱۹۶۹ لندن، فارغ‌التحصیل دانشگاه لندن و یکی از معدود نویسندگانی است که دو بار موفق شده جایزه داستان بلند رمانتیک سال را از انجمن رمان نویسان رمانتیک دریافت کند. وی که حدود ده سال برای روزنامه ایندیپندنت مقاله نوشته، سال‌هاست که فقط به نوشتن می‌پردازد.
لوییزا کلارک ۲۶ ساله با خانواده‌اش زندگی می‌کند. او جاه طلب نیست و صلاحیت‌های کمی دارد و مدام از خواهر کوچک‌ترش، ترینا، کم می‌آورد. لوییزا که در تامین خانواده کمک می‌کند، شغلش را در یک کافه محلی از دست می‌دهد. بعد از چندین تلاش بی‌نتیجه، بالاخره یک موقعیت استخدامی خاص گیر می‌آورد: کمک برای مراقبت از ویل ترینر، یک مرد جوان موفق و ثروتمند که دو سال پیش در اثر سانحه موتورسیکلت فلج شده است. مادر ویل، کامیلا، لوییزای بی‌تجربه را استخدام می‌کند تا به زندگی ویل طراوت ببخشد. 
در ابتدا بخاطر اوقات تلخی و رنجش ویل، رابطه او و لوییزا سخت است.کم‌کم با مراقبت‌های لوییزا، ویل روشن فکرتر می‌شود. لوییزا متوجه مچ‌های زخمی ویل می‌شود و بعداً می‌فهمد وقتی کامیلا درخواست او مبنی بر مرگ آسان از طریق دیگنیتاس را رد کرده، اقدام به خودکشی کرده است. بعد از این ماجرا قرار شده ویل ۶ ماه زندگی کند و بعد درباره مرگ آسان تصمیم بگیرند.
لوییزا همراه با ترینا تصمیم می‌گیرد کاری کند این فکر از سر ویل خارج شود. طی چند هفته بعد، ویل آرام‌تر می‌شود و اجازه می‌دهد لوییزا صورت و موهایش را اصلاح کند. آن‌ها مدام باهم بیرون می‌روند و به هم نزدیک می‌شوند.
 در همین زمان، پدر لوییزا شغلش را از دست می‌دهد و مسائل مالی بیشتر پیش می‌آید. خوشبختانه آقای ترینر به آقای کلارک یک موقعیت شغلی اعطا می‌کند.
قرار می‌شود این دو باهم به تعطیلات بروند اما پیش از آن، ویل دچار ذات الریه مرگباری می‌شود. بنابراین برنامه‌ها عوض شده و باهم به جزیره موریس می‌روند. شب قبل از برگشت به خانه، لوییزا عشقش را به ویل اظهار می‌کند اما ویل می‌گوید با اینکه اوقات خاصی را باهم داشتند، اما نمی‌تواند زندگی در ویلچر را تحمل کند.
شب پرواز ویل به سوییس برای پایان دادن به زندگیش، لوییزا برای آخرین بار با او ملاقات می‌کند. آن‌ها قبول دارند که ۶ ماه اخیر بهترین اوقات زندگیشان بوده است. ویل اندکی بعد در کلینیک می‌میرد و طبق وصیت ثروت زیادی را برای لوییزا بجای می‌گذارد. با این پول او می‌تواند تحصیلاتش را ادامه دهد و بطور کامل زندگی را تجربه کند. رمان اینطور پایان می‌یابد که لوییزا در کافه‌ای در پاریس است و آخرین نامه ویل را می‌خواند.
سازندگان:
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.