دختر شینا
۱۳۹۵-۱۰-۱۴
دختر شینا کتابی نسبتاً مفصل از زبان همسر یکی از نظامی های کشته شده در جنگ ایران و عراق از دوران کودکی راوی تا زمان مرگ همسرش ستار ابراهیمی هژیر را روایت می‌کند.
دختر شینا: خاطرات قدم خیر محمدی کنعان همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر/ خاطره‌نگار: بهناز ضرابی‌زاده.- تهران: شرکت انتشارات سوره مهر،
۹۵۵‎ /۰۸۴ ۳۰۹۲ الف ‎۱۳۸‎ /ک‌س    شماره دیویی:
دختر شینا خاطرات قدم‌خیر محمدی کنعان است که موضوع آن جنگ ایران و عراق است. کتاب توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده‌است .
علت نامگذاری این کتاب نیز در کتاب روایت شده است: «خدیجه(دختر راوی) از بغل شیرین جان(مادر راوی) تکان نمی‌خورد. نُقل زبانش «شینا، شینا» بود. همین شینا گفتن خدیجه باعث شد همه فامیل به شیرین جان بگویند «شینا»
دختر شینا" کتابی نسبتاً مفصل از زبان همسر یکی از نظامی های کشته شده در جنگ ایران و عراق است . این کتاب جزو نخستین آثار منتشر شده در حوزه خاطرات زنان از جنگ ایران و عراق است .
این کتاب در شانزدهمین دوره جایزه کتاب سال دفاع مقدس به عنوان اثر برگزیده در بخش خاطره شفاهی انتخاب شد .
دختر شینا به زبان های ترکی استانبولی،انگلیسی و عربی نیز ترجمه شده است .
این اثر از دوران کودکی راوی تا زمان مرگ همسرش ستار ابراهیمی هژیر را روایت می‌کند. کتاب به ابعاد زندگی یک دختر نوجوان و نحوه ازدواج و ورود وی به زندگی مشترک پرداخته است .مطابق آنچه در مقدمه کتاب آمده است قدم خیر محمدی کنعان در هفدهم دی ۱۳۸۸ در حال روایت خاطراتش درگذشته است .
دختر شینا کتابی است که با اقبال خوبی از سوی خوانندگان روبه رو شد. این کتاب با زبانی شیوا و دل‎‎ نشین درباره زندگی یک شهید و همسرش، مخاطب را به همراهی با خود تا صفحات آخر ترغیب می کند. ‎ قدم خیر دختر ساده‎ی روستایی که عزیز کرده‎ی پدر و مادر است و نه خانه داری بلد است و نه جنگ دیده، بعد از ازدواج با صمد وارد دنیایی می شود که هیچ تصوری از سختی هایش ندارد. این کتاب حکایتی لطیف است از دوران سخت جنگ با زبان یک مادر که چهار دختر و یک پسر به دنیا می آورد و همسرش فقط موقع به دنیا آمدن یکی‎شان در کنارش حاضر می شود. مادری که وقتی خودش کودکی بیش نبود، نمی توانست درست نام مادرش را تلفظ کند و او را «شینا» می نامید.
بهناز ضرابی زاده نویسنده ی بی ادعا و صبوری که یازده کتاب در کارنامه ی خود دارد، در این کتابش بازگو کننده‎ی خاطرات زنی است که در طول هشت سال ازدواجش با یکی از سرداران غیور دوران دفاع مقدس، جز غم دوری و بزرگ کردن فرزندانش به تنهایی، چیزی از زندگی نمی فهمد .
قدم خیر بار زندگیش را طوری به دوش می کشد که چیزی کم از مرد شجاعش ندارد، بچه های قدونیم قدش را دست تنها در شهری غریب به چنگ و دندان می کشد، تا بار منت بر دوش شوهرش نیفتد. عاشقانه لباس مردانه می پوشد و برف ها را می روبد، نفت می گیرد تا خانه اش را در نبود شوهر،  گرم کند. وقتی هم شوهرش بعد از ماه ها می آید، انگار نه انگار که سختی کشیده است، پر از شور و هیجان می شود و آبگوشت لیمو بار می گذارد تا مردش، لذت غذا و خانه ای گرم را برای چند لحظه حس کند .
زنی که می دانست ایثار او شوهر داری اوست و جهادش بچه داری اش، نه جنگیدن در جبهه و رزمیدن در پشت جبهه ها. زنی که در عین آگاهی مسئولیت زندگی با کسی را پذیرفت که می دانست زندگی اش مسیر متفاوت و چه  بسا سخت تری نسبت به زندگی های دیگر خواهد داشت. دختر تازه عروسی که تمام آرزویش چند روز بیشتر ماندن و دیدن همسری بود که در همان ایام دلداده امام شده بود و با خود عهد سربازی برای امام و انقلاب را بسته بود. زنی که آنقدر خودخواه نبود که با گلایه ها و شکوه هایش کام مردش را تلخ کند. زنی که بودنش برای شوهرش چون نیرویی بود که او را برای پرواز تشویق می کرد، نه اینکه غل و زنجیر دست پایش شود.
زنی که بد قولی های شوهرش در نبودن ها و نیامدن ها و نماندن ها را در روزهای حساس زندگی اش، به عشق خوش‌قولی شوهرش به امام تحمل کرد. دختر شینا روایت زندگی سخت و شیرین دختری ست که قرار نبود به این زودی ها او را شوهر بدهند؛ اما در حوالی بیست سالگی و در غیاب شوهر، همراه پنج بچه قد و نیم قد بار سنگین زندگی جنگ زده را روی دوش نحیف و دست های ظریفش تحمل کرده است. دخترک معصومی که دست های کوچک و نحیفش برای برداشتن دبه های بیست لیتری نفت ساخته نشده بود، اما دست سرنوشت دست های او را روز بروز زبر تر کرد. زنی تنها که در هجوم مشکلات و سختی ها صورتش را با سیلی سرخ کرده بود. زنی که در نداری ها دم نزد و در وقت دارایی مغرور نشد.
دختر شینا روایت زندگی یکی از آن هزاران زن صبوری ست که حالا نسلشان در حال انقراض است. باید روایت زندگی دختر شینا ها را برای دختران امروز گفت تا ریشه درخت کهنسال و مهربان مادری نخشکد. دختر شینا روایت پایان خوش زنی ست که چون خیالش از عهد پیمان مردم با ولی فقیه و ادامه حیات انقلاب راحت شد، فردای نهم دی سرش را گذاشت بر بستر و هفت روز بعد پر کشید.
 
 
سازندگان:
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.