هدف مقاله اینست که نشان دهد روایت ها از مسیر طبیعی خارج شده است
عنوان این مجموعه مقالات ناظر به مثلی ست که در مثنوی معنوی مولانا ، جلال الدین محمد بلخی ، آمده است:
پیش مومن کی بود این غصه خوار قدر عشق گوش عشق گوشوار
مثل قدر عشق گوش ، عشق گوشواره به مرور از حدود معنایی قدیم خود خارج شده و امروز به صورت " هرکه گوش را می خواهد گوشواره را هم می خواهد " در آمده است – برای موقعیت هایی که فرع بر گردن اصل نشسته باشد . از این مثل استفاده می شود. هم پای گوشواره به گوش بسته شده و هم اجبار به جای اختیار نشسته است . در هر دو ، عشق البته فراموش شده است .
نویسنده با انتخاب این نام برای کتاب ، مفهمومی وسیعی را استنباط کرده است. ازعنوان عشق گوش ، عشق گوشواره در نظر دارد : همان قدر که گوش را دوست می داری گوشواره را هم دوست بدار
نگارنده بارها در میان نوشته ها و صحبت هایش به کنایه و صریح ، گفته است که عشق و علاقه به فرهنگ ایران – گوش –با ابزار آن به مظاهرش – گوشوار – فراهم می آید . آن تنوع که در کارهای نویسنده این مقالات دیده می شود از همین تعلق خاطر مایه می گیرد .
کتاب مرآت البلها که به غلط فرهنگ لغات و مصطلحات عوام شناخته شده بود و قدمتی صدو پنجاه سال دارد اساس مقاله ی بعدی است . از عنوان مقاله پیداست " فرهنگ پایه ی تیپ شناسی شخصیت های ایرانی " کندو کاو در فراز و نشیبی ست که این کتاب کوچک کم ورق داشته است. نویسنده برآن است جایگاه فراموش شده کتاتب را مشخص کند و غبار برداشتهای نادرست را از چهره آن بردارد.