رمان «نیستدر جهان» اثر محمداسماعیل حاجیعلیان توسط انتشارات هیلا راهی بازار نشر شد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «نیستدر جهان» راوی درگیری تاریخی ایران با مدرنیته است. داستان این رمان با چنین بستری از سال 1300 شمسی شروع و در سال 1394 پایان میپذیرد.
در این رمان، شخصیت اصلی فردی است به نام آراز که یک ترکمن است. داستان با مرگ همسر وی با نام «نیستدر جهان» شروع و در ادامه با بازگشت به گذشته از کودکی وی روایت میشود و تا پیری و مرگ وی ادامه مییابد. در واقع این رمان با مرگ همسر راوی آغاز و با رسیدن راوی به همسرش با مرگ ادامه مییابد.
چالشهایی که مدرنیته در ایران و در جوامع عشایری و شهری به وجود میآورد از موضوعاتی است که در این رمان به آن پرداخته شده است.
در پشت جلد این کتاب میخوانیم: «دو روز از ماه عسلمان نگذشته بود، خبرمان کردند نیستدرجهان فوت کرده و زود برگردید. برگشتیم. گُلی بدتر از من بود و کارش کشید به فال قهوه و احضار روح. آقاجان آلزایمر گرفته، یک گوشه مینشیند و با نیستدرجهانش حرف میزند. از بچگیاش میگوید تا وقتی که به نیستدرجهان برسد. انگار دنیایش همان جا تمام میشود.
اوایل نمیتوانستم بفهمم آقاجان چه میگوید و چهکار میکند. از در خانه بیرون نمیرفت و فقط به سفیدی دیوار زل میزد.
کاغذدیواری همه اتاقها را کندم تا غریبی نکند... امروز هم گُلی و دوستهایش رفتهاند دورهمی روح احضار بفرمایند. من حوصله این بازیها را ندارم. هدست را توی گوشم میگذارم و پوشه آقاجان و نیستدر را باز میکنم و دوباره از سر گوش میکنم. نمیدانم این چه عادت بدی است که من دارم؟ نمیتوانم روی کاری تمرکز کنم. به خودم میآیم میبینم آقاجان دارد توی گوشم از نیستدر میگوید و من رفتهام به خاطرات خودم و گلی.»