کتاب «شبحی در پشتبام» نوشته مجید ملامحمدی، متشکل از ده داستان نیمه بلند است که به اتفاقات دوره پهلوی اول و ماجرای کشف حجاب رضاخانی میپردازد، هر یک از این ده داستان از زاویهای متفاوت از دیگری روایت شده است. بسیاری از این اتفاقات داستانی اگرچه روایتگر احوالات مردمان ایران صد سال پیش است؛ اما به جهاتی با شرایط کنونی کشور قرابت قابل توجهی دارد و از نظر موضوعی گویی دقیقاً مبحث مهم سالهای آغازین قرن چهاردهم ایران مهمترین مبحث اعتقادی سالهای نخست قرن پانزدهم هجری شمسی شده است.
موضوع «حجاب» در کتاب شبحی در پشتبام دربردارنده تفاوتی مهم در موقعیت تاریخی و سیاسی و جایگاه کاملاً متضاد حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی در رویارویی با این مبحث است؛ اما کتاب در اشاره به دغدغه مردمان معتقد ایران اسلامی و حیا و عفت میراثداران سبک زندگی فاطمی، زمان نمیشناسد و حرفی از جنس اعتقادی فراتر از زمان و مکان را در گوش مخاطب خود زمزمه میکند.
در این اثر برای «زن» به عنوان عنصر اصلی پیشبرنده داستانهای این مجموعه، الگویی از حجاب و عفاف ترسیم میشود که متعلق به زمان وقوع داستان نیست و خواننده در مواجهه با کنشهای محیطی جامعه همچنان خود را در مبارزهای سخت همچون زنان با اراده و صبور دوره کشف حجاب رضاخان میبیند.
داستان گوشوارههای خونی، شبحی در پشت بام، گریه کردن ممنوع، آقای صابریِ روضه خوان، شاه زورگو، دلتنگ زیارت، مادر جان نباید بمیرد و … از جمله داستانهای این اثر هستند که روایتگر داستانهایی در فضای کوچه و بازار و مقابله آژانها با حجاب زنها و روضهخوانی مردها، فرمان کشف حجاب، ورود بدون حجاب خانواده سلطنتی به حرم حضرت معصومه (س)، مروری بر جایگاه روحانیت در مبارزه با قانون کشف حجاب داشته، حکومت برای از بین بردن فضای وعظ و روضهخوانی دزدیدن منبر مساجد را میدزدد و در حقیقت از اوج جهالت و رذالت رژیم پهلوی برای مبارزه کور و بی نتیجه با اعتقادات مردم سخن به میان میآورد.
این داستانها حلقه وار به هم متصلند و گویی نویسنده برای تجسم فضای وقوع قصه اصلی کشف حجاب دوربینش را مدام روی شانه انداخته و از موقعیتی به موقعیت دیگر منتقل میکند تا این واقعه را از زوایای مختلف، پیش روی مخاطب خود قرار دهد.
این کتاب در ۱۵۶ صفحه، قطع رقعی، عرضه شده است.