کتاب «هواتو دارم»، روایت زندگی شهید مدافع حرم مهندس مرتضی عبداللهی است که به کوشش محمدرسول ملاحسنی گردآوری شده و به چاپ انتشارات شهید کاظمی رسیده است.
آقا مرتضی در 9 اسفند 66 چشم به جهان گشود و به دلیل اینکه روز تولدش مصادف با شهادت امام جواد بود، نامش را در شناسنامه محمد گذاشتند. اما او را مرتضی صدا میزدند. از همان بدو تولد محبت به پدر و مادر در گفتار و رفتار مرتضی مشهود بود و همین دعای خیر پدر و مادر، راه مرتضی را به این زیبایی ترسیم کرد. سنش به جنگ و دوران دفاع مقدس نمی رسید، اما هر موقع بحث در مورد انقلاب و دوران جنگ بود، چنان با هیجان گوش می کرد که گویا مدت ها در جنگ فرمانده بوده و خاطرات زیادی را در آنجا داشته. وقتی فیلم دفاع مقدسی می دید، آنقدر به فکر جهاد در راه خدا بود که در دلش می گفت ای کاش جنگ بشود!
داستان مدافع حرم شدن آقا مرتضی بسیار عجیب بود، او با اختراعش بود که جواز مدافع حرم شدن را کسب کرد و دل حاج قاسم را هم با این کارش شاد کرد. ایشان جوانی باهوش و شجاع و مزین به انواع و اقسام هنرهای رزمی بود. عشق به جبهه و شهدا هم از کودکی در او وجود داشت. وقتی پدرش از حال و هوای دفاع مقدس برایش تعریف میکرد، سراپا گوش میداد، اما آخرسر با دستش محکم به پایش میزد و میگفت: ای کاش من آن موقع بودم. برای اینکه بتواند به دفاع از حرم عمه سادات برود، دورههای مختلف غواصی، پاراگلایدر و راپل را گذرانده بود، اما هیچ کدام از این تخصصها نتوانسته بود راه او را برای دفاع از حرم باز کند. عشق به جهاد و شهدا را از همان اول میشد به وضوح در او دید.
شهید محمد عبداللهی در شامگاه سهشنبه ۲۳ آبان ماه در دیرالزور سوریه در سن ۳۰ سالگی به شهادت رسید. او قبلا در وصیتی مزارش را مشخص کرده بود و نمیخواست سنگ مزار داشته باشد و میگفت: به دلیل بازگشت پیکرم شرمنده امام حسین (ع) هستم، دیگر نمیخواهم شرمنده حضرت زهرا (س) باشم. مزار این شهید پاسدار دفاع حرم در قطعه ۲۶، ردیف ۷۹ میعادگاه عاشقان ایثار و شهادت است.
زندگی نامه ی این شهید والا مقام بیش از هشتاد نکته ی اخلاقی را در خود جای داده است؛ نکاتی ارزشمند که با به بکارگیری آن ها در زندگی خودمان، کم کم راه سعادت و یا شاید شهادت را پیدا خواهیم کرد. مطالعه ی زندگی کوتاه اما پربار شهید مرتضی عبداللهی برای کسانی که عاقبت بخیری را در زندگی جستجو می کنند، خالی از لطف نیست.