نویسنده: ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان مفید ملقب به شیخ مفید
مترجم: محمود مهدویدامغانی
ناشر: نشر نی
تاریخ چاپ: ۱۴۰۱
تعداد صفحه: ۲۹۹
تقریباً محال است وارد یک کتابفروشی شوید و این کتاب را در قفسههایش ببینید! حتی بعید است اسمش را به کتابفروشها بگویید و چند بار با سردرگمی نپرسند «چی؟ کتابِ چی؟» معمولاً هر کسی سراغ این کتاب نمیرود، اما راستش بد نیست اگر همه ما، یک روزی روزگاری، دل را بزنیم به دریا، شال و کلاه کنیم و فارغ از هر جا و جایگاهی که در آن هستیم، به سراغ این کتاب برویم.
اسم کتاب، «جنگ جمل» است. حالا آن را چه کسی نوشته؟ «ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان مفید». اصل کتاب، به زبان عربی است و چند قرن قبل نوشته شده. نه، اینطور به این اسم طولانی نگاه نکنید. نویسندهاش آشنا است. اسم کوتاهش را همهمان شنیدهایم. «شیخِ مفید». متکلم و محدث و مورخ بزرگ جهان تشیع. خیلی دقیق نمیشود گفت اما آنچه که واقعاً وجود دارد این است که بیشتر از انگشتهای دست یک آدم، از شیخ مفید، کتابهایی هست با حرفهایی مستند. کتاب جنگ جمل هم یکی از همان کتابهای شیخ است که در آن، فقط حرفها و استنباط و استدلالِ شیخ شیعه نیست بلکه تا دلتان بخواهد و چشمهایتان بخوانَد، پُر است از مستندات تاریخی کتابهای برادران اهل تسنن.
از همه اینها که بگذریم، شاید با خودتان بگویید «یک جنگی که سال سی و ششام هجری اتفاق افتاده آخر چه ربطی به ما آدمهای عصر تکنولوژی دارد؟» یا حتی خیلی موشکافانهتر بپرسید «اصلاً خواندن این کتاب، به دردی هم میخورَد؟» شاید هم از همین جا به نویسنده این مرور بگویید «چه حرفها؟! جنگ جمل؟! این همه جنگ جدید، برویم پی آنها را بگیریم. آخر این چه کاری است؟» اما چند دقیقه، فقط چند دقیقه کوتاه، حواستان را به این جملات بدهید، شاید شما هم به فکر خواندن این کتاب شیخ مفید افتادید.
فرقی نمیکند کجای تاریخ ایستاده باشید چون تاریخ همیشه و دقیقاً از همانجایی شروع میشود که تمام شد! و ما آدمها، جاری در جریان سلسله مراتبی از اتفاقات تاریخی هستیم که مدام تکرار و تکرار میشوند. پس اینکه با خودمان بگوییم «سرم به کار خودم باشد رستگار میشوم!» از همان غیرممکنهای خندهدار است؛ چون هر چقدر هم نسبت به جهان اطرافمان بیتفاوت باشیم، همان جهان، به همان نسبت، در روزی و ساعتی، طوری یقهمان را میگیرد که مجبور به واکنش میشویم.
حالا برویم سراغ آدمهای عصر جنگ جمل؛ فکر میکنید حرف حسابشان چه بود؟ آنها مثل من و شما بودند. دست و پا و چشم و گوش داشتند. نفس میکشیدند و غذا میخوردند. خانه و کاشانه داشتند. کار میکردند. لباس میپوشیدند، میخریدند، می فروختند و در صورتِ کلی، اتفاقاً میگفتند سرمان توی کار خودمان باشد و زندگی میکردند. اما یک اتفاق، جامعه آن زمان را به سوی جنگی پیش بُرد که لحظات شوکهکنندهای با تعدادی بین پانزده تا بیست و پنج هزار کشته را برای تاریخ صدر اسلام به بار آورد.
کتاب جنگ جمل، برای شما جامعهای را به تصویر میکشد که با جامعه امروز ما بیشباهت نیست. جاهطلبی، مقامپرستی، طمع، حسد و دوری از آرمانهای انقلاب عظیم آخرین فرستاده خداوند، ویژگی بسیاری از شخصیتهای برجسته آن دوره است و این رذیلههای اخلاقیِ کنترلناشده، آدمهایی را به بیراهه میکِشانَد که روزگاری نزدیکترین و والامقامترین صحابه رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم بودند.
در این کتاب، حرفی از نماز و روزه و واجب و حرام و مستحب نیست. شیخ مفید با نگاهی واقعبینانه در جستوجوی دلایلی است که خَلَفهای یک جامعه را ناخَلَف میکند. در واقع ساختار کتاب، جدا از شکل به ظاهر تاریخی و دینیاش، ساختاری جامعهشناسانه دارد که به تحلیل و تفسیر دورهای از تاریخ اسلام میپردازد که با دوره ما بیگانه نیست. دورهای که مسلمان در برابر مسلمان میایستد و تیغ میکشد و زخم برمیدارد و کشته میشود؛ اما چرا؟
چه اتفاقات زیرپوستیای در عصر جنگ جمل میافتد که بصیرت مردمان آن دوره را دستخوش ظاهربینی میکند و درک مسائل و فهم عمق حادثهها را از آنها میگیرد؟ فتنهها چطور از زندگی مردم عادی آن تاریخ سر در میآوَرَند که مردم حاضر میشوند در فتنهای به این بزرگی، شمشیر بکشند؟ چه شایعههایی دهان به دهان میپیچد که گوش مردمان آن برهه را از شنیدن خطبههای حقگویانهی ولی امر مؤمنین، امام علی علیهالسلام باز میدارد و راه حقیقت را از سمت باطل میروند؟ و اصلاً چه تغییری در روح و فکر مجاهدان انقلابی رخ میدهد که سعادت را در چیزی جز آنچه که در حقیقت هست، میبینند؟ همه اینها سؤالاتی است که شیخ مفید، با تحقیقی گسترده و منطقی و اصولی، در کتاب جنگ جمل به آنها پاسخ میدهد.در این کتاب، من و شما و همه مسلمانان جهان، جای تک به تک آدمها و شخصیتهای آن دوره هستیم. همه ما میتوانیم طلحه و زبیر و معاویه و حتی آدم خوبهای قصه باشیم. همه ما میتوانیم راه را پیدا کنیم و به نور برسیم و همه ما به همان اندازه میتوانیم گم شویم و هرگز به مقصد نرسیم. کتاب جنگ جمل، برای همین نوشته شده. که این خاطره تلخ تاریخ اسلام را به ما مسلمانان یادآوری کند بگوید هیچ وقت هیچ چیزی از هیچ کسی غیرممکن نیست مگر تا زمانی که به معنای حقیقی کلمه، بصیرت و آگاهی داشته باشد. آگاهی نسبت به تمام اتفاقات جهان امروزمان. و این آگاهیها حاصل نمیشود مگر با خواندن تاریخ گذشته و در دست گرفتن کتابهایی که به سادگی توی قفسه هر کتابفروشیای پیدا نمیشوند.