خبرگزاری فارس - گروه کتاب و ادبیات: «به نام یونس» عنوان یکی از تازهترین کتابهای «مدرسه رمان» است که توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است. در ادامه نقدی کوتاه بر این کتاب را به قلم مرتضی شمسآبادی میخوانید:
«قرعه به نام یونس افتاد. گفتند او پیامبر خداست. باز قرعه انداختند و به نام یونس افتاد. گفتند بار دیگر میاندازیم. بار سوم کاغذ را باز کردند و خواندند؛ یونس بود. راه دیگری نبود! یونس، پیامبر خدا، که رتبهاش از بین بندگان بالاتر رفته بود، پایین رفت و در شکم ماهی جای گرفت.
«به نام یونس» بهعنوان سومین اثرِ «علی آرمین»، رمانی قابل قبول و خوشخوان است. یونس، روحانی جوانی است که دخترش در تصادف آسیب جدّی میبیند؛ نذر میکند برای تبلیغ به یکی از روستاهای محروم برود، به این امید که حال دخترش خوب شود. علی آرمین (نویسنده)، راحت حرفش را میزند و ساده روایت میکند؛ حتّی در زبانِ روستاییِ شخصیتها هم پیچیدگی و ناشناختگی خاصّی برای مخاطب بهوجود نمیآید. نویسنده خودش را چندان درگیر توصیفات و جزئیات نمیکند.
فضاسازیهای رمان بهاندازه و کافی است؛ آنقدر که نتوانیم به آن ایراد وارد کنیم که چیزی کم دارد.
آرمین، رمان را از زبان دانای کلّ روایت میکند؛ مثل داستان یونس نبی (ع) که دانای کلّ آن را تعریف کرده است و از این نظر، بهترین زبانی که میشد انتخاب کرد، همین بود.
شباهتهای یونس نبی و این روحانی جوان، زیباترین و دلنشینترین قسمت کلِّ رمان است؛ هر دو برای تبلیغ میآیند، هر دو طرد میشوند، هر دو از اطرافیانشان دلگیر و خسته میشوند، هر دو عزم رفتن میکنند، برای هر دو قرعه میاندازند و قرعه به نام یونس میافتد. یونس نبی به دریا میرود و یونسِ طلبه به چاه؛ و این چاه، بیشباهت به شکم ماهی نیست! هر چند چاهی که یونس در آن میافتد، بیشتر از آن که گرهای از دغدغۀی داستان باز کند، به خودِ یونس کمک میکند و او را همانطور که پایین و پایینتر میرود، بالا میکشاند.
«به نام یونس» نمونه خوبی از رمانی است که میشود آن را پسندید و دوست داشت، امّا از شخصیّت اصلیاش تأثیر چندانی نپذیرفت. یونسِ طلبه، شخصیّت دوستداشتنی و دلنشینی نیست! مِهرش به دل نمینشیند و به منِ مخاطب این اجازه را نمیدهد که بتوانم دوستش داشته باشم و یک قدم بیشتر به او نزدیک شوم؛ نه انسان خوشاخلاقی است و نه خوشزبان و شوخ. نه رفتار و سَکناتش انسان را به خود جذب میکند و نه لبخندی دارد که دل را به خود مایل کند. صرفاً به او نگاه میکردم چون گوشهای از داستان زندگیاش روایت میشود و تمام! شخصاً، بیشتر از آنکه همراهش باشم، دلم برایش میسوخت. همراه کردنِ مخاطب از روی همذاتپنداری بهمراتب سختتر از همراه کردن از روی دلسوزی است. شاید اگر نامِ این طلبه، یونس نبود و نویسنده، شباهتهای ذکر شده با داستان حضرت یونس را در کار نمیآورد، رمان، چندین پلّه نزول میکرد و نمیتوانست در جایگاه معقول و پذیرفتنی کنونی قرار گیرد.
با اینهمه، خواندن «به نام یونس» را میتوان بهراحتی توصیه کرد. امید که اتّفاقات خوبی در نمایشگاه کتاب و جشنوارههای امسال در انتظار این اثر باشد.