جنگ پابرهنه
نویسنده: رحیم مخدومی
موضوع: جنگ ایران و عراق، ۱۳۵۹ – ۱۳۶۷ – خاطرات.
محل نشر: تهران
ناشر: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی
سال نشر: ۱۳۶۹
صفحات: ۱۴۸ ص
کتاب« جنگ پا برهنه » شامل ۲۵ فصل با عناوین: صحابی پا برهنه , نیایش , یک مؤمن – یک گردان , ابوطیاره , من برای دیگران , پا برهنه ها , جمال خورشید , منبر , این روزها , عقربها , شام آخر و … می باشد.
این کتاب ۲۴ داستان دارد که در ابتدای هر داستان آیه ای از قرآن که بی ارتباط با داستان نیست، آمده است. کتاب از صفحه ۴۰ به بعد زیبا و جذاب می شود آن قدر که شاید بر خلاف کتاب "هر کسی کار خودش" نتوانی تصمیم به نخواندن بقیه کتاب بگیری. اوج زیبایی کتاب از داستان «شهادت خورشید» به بعد است. «جمال خورشید» نیز شهادت سید مهدی و آقا مصطفی را به زبان قلم، بازگو می کند.
شاید معروفترین اثر مخدومی که میتوان آن را به نوعی هم داستان بلندگفت و هم سفرنامهای به مناطق جنگی (چرا که به زبان اول شخص بیان شده است) «جنگ پابرهنه» باشد. در این اثر، مخدومی هر از گاهی با توصیفات خود، خواننده را شیفته حال و هوای جبههها میکند و از سیر داستان خارج و به توصیف پیرامون خود میپردازد. این در حالی است که نه تنها رشته کلام از دست نمیرود، بلکه برای نسل جوانی که با فضای جنگ آشنا نیست، بیشتر جذاب است.
مخدومی در فصل سوم کتاب، محیط آلوده شهر را از دید رزمندهای که تازه از خط برگشته، طوری توصیف میکند که انسان از اینکه در چنین فضایی زندگی کرده، احساس خسران میکند.
مخدومی به زیبایی زندگی سخت رزمندگان پابرهنه یا شاید پابرهنگان رزمنده را در کنار زندگی رنگارنگ و مرداب گونه مرفهین به تصویر می کشد و این در داستان های «مرداب»، «هبوط»، «جهاد مالی» و «ملجأ» به خوبی نشان داده شده است. داستان ملجأ و آن جایی که مخدومی به تشابه زندگی پابرهنه ها با جبهه جنگ و توصیف محل زندگی آن ها می پردازد، واقعاً زیباست.
تفریظ مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)
بسم الله الرحمن الرحیم
این انعکاسی از رنجهای مردم پابرهنه است که بخصوص در مقایسه با فداکاری همین مردم، بسی جانکاه و تلخ و ناپذیرفتنی می نماید.. و وقتی روح لطیف و حساسی منظرهی این هر دو را به چشم دیده بلکه با آن زیسته باشد، با زبانی به همان تلخی آن را روایت میکند.. و البته توسن خیال اهل هنر همیشه و در همهی میدانها از واقعیت پیشی میگیرد.. در روایتهای دیگر از همین جبهه و همان خط و در مقابله با همان دشمن، چیزی از همه برجستهتر است و شیرینتر، و آن، تواضع و چندان ندیدن کار خود در مقابل کار دیگرانی که ـ باری ـ آنان نیز در جبهههائی دیگر اما باز در برابر همان دشمن و به عشق همان خدا، تلاشی کرده و عرقی ریختهاند، اگرچه خطر در همهی میدان ها یکسان نیست.. و همهی کسانی را که فیض آن جبهه را نبردهاند، اهل دنیا و دلبسته به تعلّقات آن ندانستن، و زحمت و مرارتی را که خود برای خدا بردهاند بر سر دیگران خرد نکردن.. و این صفت پاکان و پارسایان است.. این خصوصیت در این نوشته که از جهات بسیار: زبان، تصویر، پردازش، و بخصوص استفادهی خوب از آیات قرآن، خیلی خوب است، به چشم نمی خورد.. و افسوس دیگر آنکه فرق است میان اینکه کسی از بسته شدن دروازهی جهاد و شهادت غمگین شود و حسرت بخورد امّا با اینحال از عمل به وظیفهئی که مصلحت اسلام و مسلمین بر دوش همه نهاده خرسند باشد، و اینکه کسی اصل را بر تشخیص خود ـ اگر نگوئیم میل خود ـ نهاده و قبول ختم جنگ را خیانت و کار شیطان و توطئهی دشمن بداند.. و حتی به اشارهئی امام و خاصان او را هم مستثنی نکند.. در این کتاب شق اوّل دیده نمیشود.
شب جمعه ۷۰/۱۲/۹
موضوع کلٌی کتاب یک سیر خطی دارد، اما نویسنده بخشهای مختلف این روایت خطی را به لحاظ زمانی و مکانی از هم جدا کرده و در فصلهای مختلف آورده است.
کتاب به دو سردار شهید دوران دفاع مقدس (سید مهدی لاجوردی و مصطفی شفیعیان) تقدیم شده است. این دو از شخصیتهای درون متن هم محسوب میشوند. از سید مهدی لاجوردی در کتاب با عنوان فرمانده گردان زرهی بلال یاد میشود.
بخش پایانی کتاب، ضمیمه عکسهای مرتبط با موضوع خاطرات است که در آن شش قطعه عکس سیاه و سفید ارائه شده است.