دشت شقایق ها
نویسنده: محمدرضا بایرامی
موضوع: خاطرات جنگ ایران و عراق، داستان
ناشر: شرکت انتشارات سوره مهر
سال نشر: ۱۳۶۹
نوبت چاپ: هشتم
قطع: رقعی
تعداد صفحات: ۱۲۸
شابک: ۶-۲۰۸-۵۰۶-۹۶۴-۹۷۸
کتاب حاضر،دربردارنده یادداشتهای محمدرضا بایرامی از دوران سربازی اش در دفاع مقدس است که عمده این خاطرات مربوط به حضور این رزمنده در مخابرات جبهه و چگونگی برقراری ارتباط با سنگر های مختلف است. محمدرضا بایرامی از جمله نویسندگانی است که سعی میکند از تجاربی که برایش آشنا هستند بنویسد. کتاب دشت شقایق ها نیز یکی از ۲ عنوان کتاب وی در حوزه خاطره نویسی است.
این کتاب به نوعی نشان دهنده زندگی روزمره رزمندگان و نحوه تقابل آن ها با مشکلات و سختی های منطقه جنگی است. خاطراتی از شوخی و گفت و گوهای بین رزمندگان، خاطراتی از ایام مرخصی، حال و هوای سربازان و ارتشیها به هنگام انجام عملیات ،برگزاری مراسم سال نو ، وصف محیط زندگی سربازان و … از موارد مطرح شده در این کتاب است. گفتنی است بایرامی تا به حال موفق به دریافت جوایز متعددی شده است و یک جایزه بین المللی هم در کارنامه خود دارد.
محمدرضا بایرامی متولد ۱۳۴۴ است. تا به حال سیزده کتاب داستان، که دو خاطره از دفاع مقدس در میان آنها دیده میشود به چاپ رسانده است. تعدادی از این آثار مربوط به نوجوانان و برخی از این آثار مربوط به بزرگسالان است. عمدۀ آثار بایرامی یا از روستا است یا از دفاع مقدس. علت این امر هم آن است که بایرامی از روستاست و در روستا بوده. در اواخر دورۀ دبستان خانوادهاش روستا را ترک میکنند و به تهران میآیند. هنوز خاطرات کودکی در ذهنش وجود دارد و موجدِ آثار ارزشمندی از او شده است. آثار بایرامی تا به حال از ده مرجع، موفق به دریافت جایزه شده است. یک جایزه بینالمللی هم در کارنامۀ خود دارد. جایزۀ کبرای آبی از سوئیس برای کتاب «کوه مرا صدا زد».
تفریظ مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)
بسم الله الرحمن الرحیم
ارتش با حجم عظیم و تلاش متنوّعاش، سهم بزرگی در تشکیل دفاع مقدس هشت ساله داشته است. خاطرات دیگری که خواندهام همه تصویر وضع و حال سپاه و بسیج بوده است و اینک نوشتهئی در شرح حال واحدهای ارتشی.. سبک هنرمندانه و قلم زیبای این نویسنده، کمکی در خور تحسین کرده است به آب و رنگ بخشیدن به حوادث و وقایع خطوط ارتشی.. البته فاصله میان این و آنچه از بسیج میدانیم و خواندهایم، بسی ژرف است. در اینجا وضع یگانهای ارتشی را می شود بخوبی دید. کتاب را یکنفسه در روز جمعه ۷۱/۱/۷ خواندم