سفر به قبله
نویسنده: هدایتالله بهبودی
ناشر: سوره مهر
موضوع کتاب: دین
نوبت چاپ: چهارم
تاریخ چاپ: ۱۳۸۹
شمارگان: ۲۵۰۰ نسخه
تعداد صفحه: ۶۱ صفحه
بعضی وقتها آب در کوزه است و تشنهلب میگردیم. ۱۵ سال موعد حج آمده و رفته و سفرنامههای جورواجور از آستین ناشران بیرون آمده. آن وقت سورهی مهر از تجدید چاپ کار خوبی که در این زمینه در سال ۶۳ دست مخاطبها داده بود، غافل میماند و میگذرد تا سال ۸۶ که دوباره به صرافتش میافتد. صحبت از کتاب لاغر و کم صفحهی «سفر به قبله» است.
«این کتاب، شیرین، موجز، با روح و هوشمندانه نوشته شده است. زیارت قبول؛ عزیز نویسنده! زیارت قبول». این بخشی از یادداشت رهبر انقلاب بر کتاب مذکور مظلوم است؛ یادداشتهایی از سفر حج. "نویسنده عزیز" هم هدایت الله بهبودی است. سال ۷۰ اولین سالی است که بعد از حج خونین، زیارت بیتالله دوباره برقرار میشود. بهبودی توی دفتر ادبیات مشغول کارش بوده و داشته متنی را ویراست میکرده که کسی وارد اتاق میشود و میپرسد: «حج میروی؟» به قول نویسنده وقتی خدا بخواهد، اتفاق میافتد. به همین سادگی. بهبودی به همین سادگی حاجی میشود. حج، نابلدهای نوشتن را هم وسوسه میکند تا تجربههایشان را بنویسند. قلمدارها که جای خود را دارند. از اعتمادالسلطنهی قاجار که سفرنامه حج نوشته بگیر تا مثلا جلال که رفت و با "خسی در میقات" برگشت و آقا مرتضای آوینی که «سفر به سرزمین نور» را یادگار گذاشت. بهبودی هم مطابق رسم معهود اهل قلم یادداشتهایش را سوغات کرد و آورد. متن کتاب با تاریخ روز و ماه و سال کرتبندی شده است. روزهایی که بهبودی به نظرش آمده حرفی برای نقل کردن هست، نوشته. بعضی روزها هم انگار چیز دندانگیری در بساط نبوده و از اطاله کلام پرهیز نموده است.
جملههای کتاب سرراستند و اغلب ساده، توصیفها همراه ایجاز و در عین حال کاملند. نویسنده تعابیر و نگاه خودش را دارد. انتقادهایش را هم. پا به پای نویسنده وقتی به حرم نبوی صلوات الله علیه و آله وارد میشود جا میخوریم؛ چرا که «پاسبانهای عرب طرفدار انجماد روح و جسمند». معماری هم حسابی حال بهبودی را میگیرد تا بگوید «اگر ضجه زنان و شانههای لرزان مردان نبود میشد اینجا را با معبد اشتباه گرفت».
بهبودی وقتی به ساخت و سازهای تاریخ خرابکن در احد و مسجد قبا و … میرسد در نقدهای صاف و سادهاش از خجالت سعودیها در میآید که «تیغ سعودیها صورت تاریخ اسلام را خطخطی میکند». نویسنده از پس انتقال حال و هوای حج هم خوب برآمده است. هر چند که در استفاده از کلمات صرفهجویی کرده باشد. نرمی دلهای حاجیان، سختی بعضی از اعمال، شوق اول بار دیدن کعبه و غربت بقیع، لابلای کلمات خوب پیدایند و با خواندنشان آدم به صرافت حج میافتد. دلش میخواهد خودش ببیند و اگر یکبار رفته باشد، «سفر به قبله» به آتش این اشتیاق دامن میزند. برای رهبر انقلاب هم همینطور شده؛ تا آنجا که زیر بسم الله کتاب بنویسند: «این کتاب باز مرا در شور و شوق و حال حسرتآلود زیارت خانهی خدا و حرم رسولالله فرو برد…»
حاشیه رهبر انقلاب بر کتاب «سفر به قبله»
«این کتاب مرا باز در شور و حال حسرتآلود زیارت خانهی خدا و حرم رسولالله(ص) فرو برد. شور و حال و اشتیاقی که دیگر امیدی هم با آن نیست. تا به یاد دارم -از سالهای دور جوانی- هرگز دل خود را از آتش این اشتیاق، رها نیافتهام. اما حتی در دوران سیاه اختناق که هر روحانی بامعرفت و بیمعرفتی، با رغبت و یا حتی از سر سیری، آسان میتوانست در خط حج قرار بگیرد .. و من نمیتوانستم! یا بهتر بگویم: هیچ حملهدار و رئیس کاروانی از ترس ساواک شاه، نمیتوانست و جرأت نمیکرد نام مرا در فهرست حاجیهای خود -چه رسد به عنوان روحانی کاروان- بگذارد. بله، حتی در آن دوران سخت هم دلم از امید زیارت کعبه و بوسه زدن بر جای پای پیامبر(ص) در مکه و مدینه، خالی نمانده بود .. و این امید، اگرچه با حج ده روزهی سال 58 که به فضل شهید محلاتی قسمتم شد، برآورده گشت، اما آتش آن شوق سوزندهتر و مشتعلتر شد .. در سالهای ریاست جمهوری چشم امید به پس از آن دوران دوخته بودم .. اما امروز ..؟ شور و اشتیاقی بیسکون و امیدی تقریبا فرو مرده .. تنها تسلا به خواندن اینگونه سفرنامهها یا شنیدن آنها است که خود بازافزایندهی شوق نیز هست.
این کتاب، شیرین، موجز، با روح و هوشمندانه نوشته شده است. زیارت قبول؛ عزیز نویسنده!
زیارت قبول
70/12/10»