اشکهاي عشق/ تاليف سينان ياغمور؛ ترجمه محمود صرافي.- تهران: اوحدي، ۱۳۹7.
شماره دیویی :1397 ی ن / ش 849 م 31 / 1 فا 8
کودکی و نوجوانی من در دورانی آرام و شاد نگذشت، بلکه بر عکس در دورانی بحرانی پر از قتل عام، هرج و مرج، جنگ میان برادران، فقدان قدرت سیاسی، درگیریهای مذهبی جنگ میان جماعت، حزب گرایی، افکار باطل و فاسد گذشت.
خوش شانسی من این بود که فرزند پدری عالم و مادری صالحه بودم. مادرم در سالهایی که در شهر کارامان زندگی می کردیم به خاطر ابتلا به بیماری ریوی فوت کرد . شهر بلخ که در آن متولد و بزرگ شدم شهر خیلی مهمی است. شهر بلخ، پایتخت حکمران توران، افراسیاب بوده و شهر مقدس زرتشتیان است.
بلخ انبار حبوبات استان خراسان است. اولین کاغذ در این جا ساخته شده و اقلیم تصوف از آنجا به تمام آسیا و آناتولی گسترش یافته است. دو سال بعد از این که ما شهر بلخ را ترک کردیم سپاه مغول به بلخ رسیدند و چنگیز خان دستور می دهد تا مسیر رودی که از شمال شهر جریان داشته را به سمت شهر تغییر دهند. مغول ها با شکوهترین شهر قاره را ویران می کنند و به آتش می کشند یکی از معدود بناهایی که سالم می ماند خانه ای است که در آن متولد شدم. تا دوازده سالگی مانند هر کودک دیگری در بلخ متناسب با زمان درسهای قران، تجوید، حدیث، رسم الخط و جبر آموختم.
کتابهایی که خواندم، اساتیدی که در محضرشان بودم قطره قطره دنیای درونم را پر می کرد. خواندن را از اولین استادم یعنی پدرم آموختم به مدرسه پدرم رفتن و گوش دادن به درسهای او خیلی لذت بخش بود و کتابخانه مدرسه در راس مکان های مورد علاقه ام قرار داشت.
متنی که خواندید خلاصه ای از کتاب اشکهای عشق که شرح حال زندگی و افکار شمس تبریزی است که به زبان خود او در 320 صفحه نگاشته شده است.