زنگ کتاب دبستان پسرانه شهید محمودی هاشمی
۱۳۹۸-۰۹-۱۱
به معرفی کتابخانه های آستان قدس، مدارک لازم برای عضویت و آدرس نزدیک ترین کتابخانه به مدرسه پرداخته شد. انواع کتابها از مرجع گرفته تا زندگینامه ها و... معرفی و نمونه ای از هرکدام معرفی شد.

با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد
گزارش زنگ کتاب دبستان پسرانه شهید محمودی هاشمی
مدیریت: سرکار خانم شکاریان
مخاطبین: 31 نفر در پایه پنجم
زمان:28/08/98 ساعت 12:30 الی 13:15
دراین مدرسه اولین اجرا بود. با سلام و احوالپرسی شروع کردیم. سپس از بچه ها سوالاتی در مورد اهمیت کتاب و
کتاب خوانی و کتابخانه ها پرسیده شد. خوشبختانه بچه ها مشارکت فعالی داشتند. به معرفی کتابخانه های آستان قدس،
مدارک لازم برای عضویت و آدرس نزدیک ترین کتابخانه به مدرسه پرداخته شد. انواع کتابها از مرجع گرفته تا
زندگینامه ها و... معرفی و نمونه ای از هرکدام معرفی شد. سپس داستان رستم و سهراب از کتاب افسانه هایی از
 شاهنامه خوانش شد.
خلاصه داستان:
روزی سهراب که حالا نوجوانی شده بود از مادر، اسم پدرش و اینکه او کجاست را پرسید. مادر به او گفت که پدرت
رستم پهلوان است و درخدمت لشکر ایرانیان است. مهره ای را به بازوی او بست و گفت که با این نشان، پدرت تو را
خواهد شناخت...سهراب تصمیم گرفت به جنگ با ایران برود . پادشاه تورانیان خوشحال شد و 12000نفر را با
سهراب راهی جنگ کرد. سهراب خیلی زود، دژ را تسخیر کرد و برای اینکه پدرش را بشناسد از فرماندهان ، نام
فرماندهان لشکر دشمن را می پرسید تا مبادا با پدرش بجنگد. ولی افراسیاب، پادشاه تورانیان ، به آنها گفته بود که
رستم را نشان سهراب ندهند تا کشته شود. سهراب با رستم وارد جنگ شد، سهراب دلش نخواست که با او بجنگد،
انگار که فهمید پدرش است. از او نامش را پرسید ولی رستم نام واقعیش را نگفت... بالاخره رستم بر سهراب پیروز
شد و سهراب که در حال مرگ بود به او گفت: "اگر ماهی شوی و در اعماق دریاها بروی و اگر ستاره ای در آسمانها
شوی، پدرم، رستم، تو را پیدا خواهد کرد و انتقامم را خواهد گرفت".رستم تا این را شنید فهمید که پسرش است و از او
نشانش را خواست و سهراب مروارید بازویش را نشان داد. رستم، شیون کنان گفت :" چرا نامت را به من نگفتی؟"
سهراب گفت:" آنقدر کینه ، وجودت را پر کرده بود که وقتی من از تو نامت را پرسیدم، تو خودت را اشتباه معرفی
کردی. حالا دیگر پشیمانی سودی ندارد".
پیام: دوری از کینه  و غرور چون پشیمانی سودی ندارد.
در پایان سوالاتی در مورد فردوسی و داستان مورد نظر پرسیده شد و به سه نفر جایزه ای اهدا شد. خوشبختانه با
استقبال بسیار بچه ها ، معلم و مدیریت محترم مدرسه قرار گرفت.  امید آنکه قدمی کوچک باشد در راستای اعتلای
 فرهنگ کتاب و کتابخوانی.
                                                                                                            با سپاس و احترام
                                                                                                                    جامی
                                                                                                                           
 

 

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.