عنوان: مرگاندیشی در آثار صادق هدایت
استاد راهنما: محمود فیروزی مقدم
استاد مشاور: علی اردلان جوان
نگارنده: مجتبی عباسی هاشمآبادی
ادبیات معاصر ایران ثمرهی درخت هزارساله و تنومند ادبیات کلاسیک ماست، که از حدود سال 1300 هجری شمسی در دوشاخه نظم و نثر شکفت و مسیر کمال خود را طی نمود و به بار نشست. در این میان ادبیات داستانی معاصر همگام با نیاز زمان به وجود آمد و در شاخهای مجزا حیات خود را درپیش گرفت. این قسم از ادبیات ما دگرگونیهای فکری، فرهنگی، سیاسی، و اجتماعی دورهی معاصر رادرخودمنعکس نموده است، گذشته از این نویسندگان این آثار با بهرهگیری از مضمونها و شیوههای ساخت آثار داستانی مدرن اقدام به آسیبشناسی جامعه نمودهاند و هریک به سهم خود، باورها و اعتقادات و افکار مردم را در آثار خود منعکس میکنند.
ادبیات معاصر از مقولههای بحثبرانگیز و پردامنهی ادبیات فارسی محسوب میشود. در این میان ادبیات داستانی از جایگاه ویژهای برخوردار است. باوجود شرایط سیاسی و اجتماعی، درمسیرخلق و گسترش ادبیات داستانی، موانعی ایجادشده است. اما داستان نویسان معاصر هیچگاه، این موانع را جدی نگرفته اند و برای گذر از آنها زبان خاصی را ابداع نمودهاند. در میان نویسندگان برجسته ایرانی صادق هدایت و آثار داستانیاش از جایگاه ویژهای برخوردارند. کتاب شاهکار بوف کور صادق ازجمله این آثار است.
پس از گذشت شش دهه از درگذشت صادق هدایت، هنوز هم آثار وی در زمره پر خوانندهترین داستانهای معاصر میباشند و از سوی منتقدان بسیاری موردنقد و بررسی قرار میگیرند. امروزه نسل جدید داستان نویسان ما از تکنیکها و زبان داستاننویسی صادق هدایت الهام میگیرند. هدایت نویسندهای است که بیش از دیگران به مفهوم مرگ در داستانهایش پرداخته است.
موضع این پایاننامه، پرداختن به مقوله مرگ در داستانهای صادق هدایت است. پدیده مرگ که همواره یکی از مسائل چالشبرانگیز، برای بشریت بوده است، در آثار او نمودی دیگرگونه یافته است. این پژوهش به بررسی پدیده مرگ و تقابل ن با عشق، در آثار هدایت پرداخته است.