برگزاری شصت و هشتمین برنامه سه شنبه های فرهنگی همزمان با روز بزرگداشت خواجوی کرمانی
۱۳۹۹-۱۰-۱۶
همزمان با روز بزرگداشت خواجوی کرمانی شصت و هشتمین برنامه سه شنبه های علمی - فرهنگی آستان قدس رضوی به این موضوع اختصاص یافته است.

در این برنامه، برای اولین بار ؛ معرفی و رونمایی از «نفیس ترین نسخه خطی خمسه خواجوی کرمانی، موجود در گنجینه رضوی » با حضور دکتر محمدرضا صرفی، استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشکده شهید باهنر کرمان و استاد علیرضا هاشمی نژاد، پژوهشگر و استاد دانشگاه شهید باهنر کرمان برگزار میشود. در این وبینار بررسی ادبی و هنری نسخه خطی خواجوی کرمانی، موجود در گنجینه رضوی را مورد بررسی قرار می گیرد . این وبینار در تاریخ سه شنبه 16 دی 1399 ساعت 9.30 برگزار می شود. از لینک زیر برای حضور در این برنامه فرهنگی می توانید استفاده کنید:
https://webinar.razavi.ir/farhangi

سبک و مکتب شعری خواجوی کرمانی
خواجو، هم در قصیده و هم در غزل و هم در مثنوی و قالب های دیگر شاعری تواناست. اما آنچه خواجو را به عنوان شاعری بزرگ می شناساند غزلهای اوست. اهمیت کار خواجو در این است که توانست دو قطب متضاد را با هم آشتی دهد، یعنی مکتب فنی شعر نظامی و خاقانی را با مکتب عاطفی غزل سعدی، و شاید در این راه خواجو تکمیل کننده کار اوحدی مراغه ای است؛ سبک و مکتبی که امروزه روز بیشتر به نام حافظانه شناخته می شود به حق یا ناحق! اما با مطالعه دقیق اشعار خواجو در می یابیم که خواجو علاوه بر این، تسلطی خارق العاده بر قرآن و حدیث، داستان های گذشته و اساطیر ایرانی و سامی داشته است و مهم تر از همه اینها اشرافی کامل داشته بر شعر شاعران پیش از خویش. در واقع خواجو آیینه دار پشتوانه عظیم فرهنگی ایرانی – اسلامی است که در غزلی چند لایه ای و چند بعدی همه این عناصر را به رقص وا می دارد.
اما این نکته که جهان شعر، شاگردی چون خواجو در مکتب نظامی ندیده است حرفی است درست و منطقی. چرا که با ارزیابی مثنوی های خواجو و مقایسه آن با مثنوی های نظامی روشن می شود که علاوه بر اینکه خواجو روح مثنوی های نظامی را درک کرده، تنها به تقلید صرف اکتفا نکرده و برخلاف امیر خسرو دهلوی در حد یک مقلّد نمانده و دست به ابتکاراتی نیز زده است.


ز تو با تو راز گویم به زبان بی زبانی
به تو از تو راه جویم به نشان  بی نشانی
چه شوی ز دیده پنهان که چو روز می نماید
رخ همچو آفتابت ز نقاب آسمانی
تو چه معنی لطیفی که مجرد از دلیلی
تو چه آیتی شریفی که منزه از بیانی
ز تو دیده چون بدوزم که تویی چراغ دیده
ز تو کی کنار گیرم که تو در میان جانی
همه پرتو و تو شمعی، همه عنصر و تو روحی
همه قطره و تو بحری، همه گوهر و تو کانی
چو تو صورتی ندیدم همه مو به مو لطافت
چو تو سورتی نخواندم همه سربه سر معانی
به جنایتم چه بینی به عنایتم نظر کن
که نگه کنند شاهان سُوی بندگان جانی
بجز آه و اشک میگون نکشد دل ضعیفم
به سماع ارغنونی و شراب ارغوانی
دل دردمند خواجو به خدنگ غمزه، خَستن
نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی
 

 

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.