گروه22 درس فارسی علی غلامی برکیش
استاد:جناب آقای کرامتی مقدم
1. دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
معنی : دیشب هنگام سحر مرا از غصه و اندوه دنیایی نجات دادند و درمیان تاریکی های این دنیا ، نور واقعی وآگاهی بر اسرار معنوی را که به منزله ی آب حیات، زندگی بخش است ، به من دادند .
آرایه ها : ( تضاد : شب ، سحر ) ( استعاره : آب حیات استعاره از اسرار معنوی ) ( تناسب : ظلمت و شب ، آب حیات و ظلمت« در قدیم معتقد بودند که آب حیات را در تاریکی ها باید جست و جو کرد » ( واج آرایی : الف ) .
( تکرار : دادند )
نکات دستوری : دوش : قید ، وقت : متمم ، ( حرف اضافه «به» حذف شده است ) سحر : مضاف الیه ، وقت سحر : قید ، غصه : متمم ، نجات دادند : فعل و فاعل ، م در نجاتم : مفعول ، اندر : حرف اضافه ، آن : صفت اشاره ، ظلمت : متمم ، شب : مضاف الیه ، آب : مفعول ، حیات : مضاف الیه ، م در حیاتم : متمم ( به من ) ، دادند : فعل و نهاد .
2- بی خود از شعشعه ی پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلیّ صفاتم دادند
معنی : با تابیدن نور الهی بر من ، مرا از خود بی خود کردند و شرابی از آشکار شدن صفات الهی به من دادند ( گوشه ای از اسرارمعنوی بر من آشکارا گردید) .
آرایه ها : ( تناسب : باده ، جام ) ( تشبیه بلیغ : جام تجلیّ صفات ) ( واج آرایی : الف )
نکات دستوری : ( ساختار جمله این طور است : مرا بی خود کردند ) ، بی خود : مسند ، شعشعه : متمم ، پرتو : مضاف الیه اول ، ذات : مضاف الیه دوم ، م در ذاتم : مفعول ، باده : مفعول ، جام : متمم ، تجلی : مضاف الیه ، صفات : مضاف الیه دوم ، م در صفاتم : متمم ( به من باده دادند ) .
- چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند3
معنی : آن سحر و آن شبی که تجلیّات معنوی را مانند حواله ای تازه از جانب خدا به من دادند، چه قدر فرخنده و مبارک بود .
آرایه ها : ( تضاد : سحر ، شب ) ( استعاره : تازه برات استعاره از تجلیّات معنوی ، شب قدر استعاره از زمان رسیدن اسرار معنوی ) ، ( تکرار : چه )
نکات دستوری : ( ساختار جمله : چه سحرِ مبارک و چه شبِ فرخنده ای بود ) چه : صفت تعجبی ، سحر : نهاد ، مبارک : مسند ، چه : صفت تعجبی ، فرخنده : مسند ، شبی : نهاد ، ( مبارک سحر ، فرخنده شب : ترکیب وصفی مقلوب ) ، آن : صفت اشاره ، شب : نهاد ، قدر : مضاف الیه ، آن شب قدر : قید ، این : صفت اشاره ، تازه برات : ترکیب وصفی مقلوب ، تازه : صفت بیانی ساده ، برات : مفعول ، م در براتم : متمم ، (تازه برات را به من دادند ) .
- بعد از این روی من و آینه ی وصف جمال که در آن جا خبر از جلوه ی ذاتم دادند4
معنی : من بعد از این ، دائمأ به آینه ی صفات زیبای الهی، توجه خواهم داشت زیرا در آن جا بود که خبر تجلیّ نور الهی را به من دادند .
آرایه ها : ( تشبیه بلیغ: آینه ی وصف ) ( تناسب : روی ،آینه ) ( حُسن تعلیل : علت توجه من به آینه ی صفات الهی ، این است که آنجا، محل تجلیّ اسرار بود ) .
نکات دستوری : بعد از این : قید ، روی : نهاد ، من : مضاف الیه ، و : واو معیّت ( همراهی ) ، آینه : متمم ،( ساختار جمله این طور است : روی من به طرف آینه خواهد بود ) ، وصف : مضاف الیه ، جمال : مضاف الیه دوم ، آن : صفت اشاره ، جا : متمم ، در آن جا : قید ، خبر : مفعول ، جلوه : متمم ، ذات : مضاف الیه ، م در ذاتم : متمم ( به من خبر دادند ) .
- من اگر کامروا بودم و خوشدل چه عجب مستحق بودم و این ها به زکاتم دادند5
معنی : اگر من به آرزویم رسیدم و خوشدل شدم ، عجیب نیست زیرا شایسته ی این زکات ( رسیدن به آرزو و خوشدلی ) بودم .
آرایه ها : ( تناسب : زکات ، مستحق ) ( واج آرایی : الف ) ( حسن تعلیل : علت به آرزو رسیدن من ، مستحق بودن من است )
نکات دستوری : من : نهاد ، اگر : حرف شرط ، کامروا : مسند ، گشتم : فعل ربطی ، خوشدل : مسند معطوف ، چه : صفت پرسشی ، عجب : مسند ( عجیب نیست ) ، مستحق : مسند ، بودم : فعل و نهاد ، این ها : مفعول ، زکات : متمم ، م در زکاتم : متمم ، دادند : فعل و نهاد ( به عنوان زکات به من دادند ).
- هاتف آن روز به من مژده ی این دولت داد که بدان جور و جفا ، صبر و ثباتم دادند6
معنی : ندا دهنده ی غیبی ، ان روز به من مژده ی رسیدن این سعادت را داد که به خاطر تحمل ستم و ظلم ، پاداش صبر و پایداری به من داده اند ( شاعر صبر خود را نوعی سعادت می داند که به وی ارزانی داشته اند ) .
آرایه ها : استعاره : ( دولت استعاره از صبر و ثبات ) ( واج آرایی : الف )
نکات دستوری : هاتف : نهاد ، آن : صفت اشاره ، آن روز : قید ، من : متمم ،مژده : مفعول ، این : صفت اشاره ، دولت : مضاف الیه برای مژده، جور : متمم ، جفا : متمم معطوف ، صبر : مفعول ، ثبات : مفعول معطوف ، م در ثباتم : متمم ( به من صبر وثبات دادند ).
- این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد اجر صبری است کزان شاخ نباتم دادند7
معنی : اگر سخنان من شیرین است ، پاداش صبری است که از آن تجلّی اسرار الهی به دست آورده ام . ( پاداش ِ صبری است که از شاخ نبات ( همسرم ) یاد گرفته ام .« نام همسر حافظ شاخ نبات بوده است
آرایه ها : ( ایهام : شاخ نبات : استعاره از اسرار معنوی ، نام همسر حافظ ) ( استعاره : شاخ نبات استعاره از اسرار معنوی ) ( تناسب : شهد و شکر ) ( کنایه : ریختن شهد و شکر از سخن : خوش سخنی )
نکات دستوری : این همه : صفت اشاره ، شهد : نهاد ، شکر : نهاد معطوف ، سخن : متمم ، م در سخنم : مضاف الیه ، اجر : مسند ، صبر : مضاف الیه ، ( نهاد این جمله شهد و شکر است که حذف شده ) صبر : مضاف الیه ، آن : صفت اشاره ، شاخ : متمم ، نبات : مضاف الیه ، م در نباتم : متمم ( از آن شاخ نبات به من دادند )
- همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود که زبند غم ایّام نجاتم دادند8
معنی : اگر من از غم روزگار نجات یافته ام به خاطر همّت و اراده ی حافظ و دعا و نَفَسِ مبارک پرهیزگاران بوده است .
آرایه ها : ( استعاره مکنیّه و تشخیص : بند غم )« بند به معنی اسارت است» ( واج آرایی : الف ) (تخلّص : حافظ ) ( مجاز : انفاس مجاز از دعا و راز و نیاز، بند مجاز از اسارت )
نکات دستوری : همت : مسند ، حافظ : مضاف الیه ، انفاس : مسند معطوف ، سحر خیزان : مضاف الیه ، بند : متمم ، غم : مضاف الیه اول ، ایّام : مضاف الیه دوم ، نجات دادند : فعل ، م در نجاتم ، مفعول ، ( مرا نجات دادند ) .
http://zabanefarsi.blogfa.com/post/1219