فرآیند شکلگیری تاریخی-معنایی نمادها در ادبیات عرفانی از آغاز تا مولوی
استاد راهنما: رحمان مشتاق مهر استاد
پدیدآور: ویدا دستمالچی
دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، دانشکده ادبیات و علوم انسانی.-1395
چکیده
«نماد»از اسرارآمیزترین حوزه های معنایی بلاغت است.در بستر تاریخ، از سرچشمههای اساطیری تا جریانهای فکری و فرهنگی ِ ادواری، میتوان چند رگه بودن یک نماد را آشکار کرد. شاید اولین کوششهای ادبیات نمادین بشر،همان روایات مذهبی در ادیان ابتدایی باشد؛گویا باگذشت زمان بار قدسی وآسمانی این نوع ادبیات سبکتر شده و بهجای آن بار تخیلی و آرمانهای انسانی جایگزین گشته و به شکل اساطیر درآمده است. از آنجایی که اندیشه عرفانی و ادبیات مربوط به آن ذاتاً با روایات قدسی و اساطیر و آرمان بشری هدفهای مشترکی دارد، واین دو جزو آبشخورهای متقدم عرفان محسوب می-شود، میتوان نمادها و شبکههای نمادین قابل توجهی در ادبیات عرفانی یافت که ارتباط مسلمی با اسطوره و ادیان باستانی دارد. با اینکه عامل تاریخ به تنهایی برای ایجاد تغییرات معنایی و کاربردی در نماد کافی به نظر میرسد،همواره عوامل فرهنگی-اجتماعی در چرخش مدار معنا کاملاً قدرتمند عمل کردهاست و ذوق و سلیقه عرفا را درخلق آثار فردی تحت تأثیر خود قرار داده است.بنابراین آرمانها و ضدآرمانهای جمعی بشر در شبکههای رمزی متعدد و متنوع،هر دوره به هیأتی ظاهر شده که ممکن است شکل عرفانی آن در دورههای اوج ادبیات عرفانی، با شکل اساطیری آن بیارتباط به نظر برسد؛ اما واکاوی تاریخی -معنایی،همخانوادگی این نمادها را روشن میکند. دسته دیگری از نمادها،بدون پیشینه اسطورهای،حیات تاریخی آشکاری دارد. به این معنا که سابقه تاریخی آن به اندیشههای ادبی قرون سوم و چهارم،ودربلاغتی ابتدایی،بدون ابهام و چند معنایی،درقالب تشبیهات روشن،غیرآرمانی و کماغراق می-رسد.در این شرایط تحول و تکامل معنایی نماد مدیون بلاغت ویژه ادبیات عرفانی و ایجاز در این حوزه است.هردو گروه نمادهای ادبیات عرفانی،در اصل خویشکاری و وظیفهای حکمی،شهودی، مکتبی(ایدئولوژیک) و هنری برعهده دارد که در سیر تکامل خود اغلب در مسیر همان وظیفه مشخص یا همخانواده پیش میرود و کمتر اتفاق میافتد که کاملاً از خویشکاری غافل شود.به همین دلیل است که کشف خویشکاری یک نماد عموماً به معنای کشف خویشکاری شبکههای نمادین مشابه است.این اشتراک در خویشکاری،علاوه بر اینکه در همه آثار یک عارف می تواند وجود داشتهباشد،در خط سیر تاریخی نیز از نمادهای اساطیری تا عرفانی قابل پیگیری است.با این توضیحات، شبکههای نمادین در اندیشههای عرفای بزرگ نظیر عین القضات، ابنسینا، سنایی،سهروردی،برادران غزالی،در نمادهای مربوط به آثار مولوی،در اوج خویشکاری و کمال معنایی به ظهور رسیده است.
کلیدواژه ها: اسطوره، ایجاز،نماد،بلاغت عرفانی،ادبیات عرفانی
این پایان نامه در کتابخانه تخصصی ادبیات آستان قدس رضوی موجود است.