اولین برنامه « روایت حرم تا خاکریز» در تاریخ 31 / 6 / 1401 با حضور نویسنده محترم جناب آقای حسن پارچه بافی نویسنده محترم کتاب « آن روز صبح» و جمعی از همکاران محترم سازمان در واحد مطالعات دفاع مقدس برگزار گردید.
در این جلسه آقای پارچه بافی به بیان توضیحاتی در مورد کتاب «آن روز صبح» که زندگی شهیدان محمود و مصطفی زاهدی بیدگلی به روایت همسر این دو شهید می باشد، پرداختند. ایشان برای نوشتن این کتاب با 88 نفر از اعضای خوانواده، دوستان و همرزمان شهیدان مصاحبه انجام داده اند. در این جلسه خاطراتی از مصاحبه ها، کرامات این دو شهید بزرگوار نیز عنوان شد. در ادامه همکاران محترم به خوانش بخش هایی از این کتاب پرداختند و سوالات خود را در خصوص این کتاب از نویسنده محترم مطرح کردند. طراحی جلد این اثر توسط دپارتمان گرافیک موسسه‌ی رویش‌رسانه انجام شدهاست.
کتاب آن روز صبح روایتی از سیره وسبک زندگی دو شهید برادر «محمود و مصطفی زاهدی بیدگلی» از زبان همسر این دو شهید است که پس از سه سال تحقیق و تدوین توسط «حسن پارچه بافی» نویسنده حوزه پایداری به رشته تحریر درآمد . کتاب «آن روز صبح» در ۲۱۷ صفحه در دو فصل جداگانه در قطع رقعی تدوین و توسط انتشارات ندای فتح الفتوح کاشان در یک هزار نسخه چاپ و منتشر شده و در دسترس علاقه مندان است.
در بخشی از این کتاب به نقل از یکی از فرماندهان در موردشهید مصطفی زاهدی آمده است: «چه بسا روزها و شب ها گرسنه بود و تا اندازه ای که بتونه در عملیات شرکت کنه خودش رو با کمپوت سیر می کرد تا مطمئن نمی شد برای همه جای خواب هست نمی خوابید و اگرجایی نبود شب ها در عقب ماشین در کیسه خواب می خوابید».
نویسنده این اثر در خصوص مراحل نگارش این کتاب گفت: بنده از چند منظر به نگارش این کتاب نگاه می کردم؛ وجه نخست شخصیت «محمود» که همچون همه شهدا یک فرد عادی بود که گاها اهل دعوا ودسته کشی هم بود به اصرار پدر به خواستگاری دخترخاله ی سیزده ساله اش رفت ولی چون شغل درست وحسابی نداشت به این کار راضی نمی شد، پس برای کسب روزی به تهران و باقرآباد رفت، ۱۸ ماه درجبهه ها شرکت کرد و در عملیات کربلای چهار به عنوان فرمانده دسته مفقودالاثرشد و بعد از دوسال پیکرش به خاک سپرده شد.
حسن پارچه بافی افزود: وجه دوم تدوین این اثر، شخصیت «مصطفی» قهرمان ناشناخته منطقه و نخستین شهید ایرانی مدافع حرم در منطقه بود کسی که از نوجوانی درس را رها کرد و به رزمندگان پیوست و علیرغم سن کم جانشین گردان شد. وی در عملیات کربلای چهار چشم خود را کامل از دست داد و به درجه رفیع جانبازی نائل آمد و ۷۲ ماه درجبهه ها بود پس از پایان جنگ به زاهدان رفت و به مبارزه با اشرار پرداخت؛ به عراق اعزام شد؛ به لبنانی ها کمک کرد و در سه مرحله به سوریه اعزام شد در مرحله نخست مجروح شد و در مرحله سوم در بوکمال سوریه به شهادت رسید.
این نویسنده حوزه پایداری افزود: وجه سوم تدوین این کتاب «همسر» این دو شهید که قهرمان زندگی این دو برادر بود و با سختی ها و مشکلات، غربت و ناملایمات زندگی ساخت و این دو شهید را تقدیم اسلام کرد
