کتاب ذبیح: روایتی داستانی از زندگی شهید رضا اسماعیلی شهید مدافع حرم حضرت زینب(س) است این کتاب نوشته بتول پادام است و در انتشارات به نشر منتشر شده است.. شهید رضا اسماعیلی نخستین ذبیح جبهه مقاومت اسلامی و لشکر فاطمیون بود.رضا اسماعیلی عضو گردان "فاطمیون" بود. در عملیات بازپسگیری شهرک شیعه نشین "زمانیه" با نیروهای تکفیری درگیر می شود .در هشتم اسفند 1392سر از بدنش جدا کردند و آن را به رسم اسلافشان ـ یزید و عبیدالله ـ در طَبَق قرار دادند. تاکنون سر بریده شده رضا پیدا نشده است. کتاب ذبیح جلد چهارم از مجموعه «قصههای فاطمیون» است.
نام و نام خانوادگی: رضا اسماعیلی
تولد: ۱۳۷۳/۷/۲۶، افغانستان.
شهادت: ۱۳۹۲/۱۱/۸، دمشق، سوریه.
گلزار شهید: مشهد، بهشت رضا علیهالسلام، قطعه ۳۰
رضا اسماعیلی، جوان ۱۹ ساله افغانستانی و ساکن مشهد بود. رضا نایب قهرمان وزن ۵۵ کیلوگرم پرورش اندام استان خراسان رضوی بود و در دانشگاه فردوسی مشهد تحصیل میکرد.
چهرهاش از معصومیت خاصی برخوردار بود.
گذشت و گذشت تا اینکه سوریه شلوغ شد. اوایل بیتفاوت بود، هنوز خبری نبود، اما کمکم توجهش جلب شد. یک روز شنید حرم خانم زینب(س) را در دمشق تهدید کردهاند. گفته بودند خرابش میکنیم و جسارت میکنیم و تا نزدیکیهایش هم رسیدهاند. کسی نمیداند رضا آنروز شاید سر ساختمان بود، شاید هم باشگاه، شاید هم پیش همسر تازه عروسش… اما هرکجا بود طاقت نیاورد. بلند شد و رفت.
چارهای جز این نداشت. نمیتوانست بنشیند و نگاه کند. هر روز این خبر را بشنود که حرم عقیله بنیهاشم را تهدید میکنند و دم نزند که سوریه به ما چه مربوط؟ رضا رفت به رزم. اما یک عادت داشت بدون سربند «یا علی ابن ابیطالب» به رزم نمیرفت. عشقش همین یک سربند بود و با همین سربند هم اسیرش کردند...
در عملیات بازپسگیری شهرک شیعه نشین "زمانیه" واقع در غوطه شرقی از چنگال گروههای تکفیری که درگیری شدیدی هم رخ داد حضور داشت. در آن درگیریها، در هر روز فقط چند ساعت آتش بس داعش در آن منطقه وجود داشت. در یکی از همین آتشبسها رزمندگان فاطمیون متوجه عدم حضور یکی از نیروها شده بودند. او همان مجتبی رفیق چندین و چند ساله رضا بود. قرار بود بیاید به محلی که آنها منتظرش بودند. آمد اما آنها را پیدا نکرد، رد شد و رفت. رفت توی دل دشمن و او را زدند. رضا طاقت نیاورد. ناسلامتی رفیقش بود. زد به دل دشمن.
با همان سربند اسیرش کردند. بیسیمش را وصل کردند و برای زجر دادن بیشتر دوستانش از او خواستند به علی علیهالسلام و اولادش توهین کند. و او فقط ذکر علی گفت. آنقدر که خون دشمنان علی به جوش آمد و آن اتفاق دوباره تکرار شد؛ «ذبحوا الحسین(ع) من قفاها…».
شهید رضا اسماعیلی و سربندش
در جریان حضور مدافعان حرم در منطقه، چند تروریست اسیر شدند. اما پیکر رضا اسماعیلی را درحالی یافتند که سری بر بدن نداشت و این موضوع همگان را به گریه انداخت. سر بریده رضا هیچگاه یافت نشد و پیکر او بدون سر در خاک آرام گرفت. ساعاتی پس از پایان درگیری٬ همرزمان او از انتشار تصویر سر بریده رضا درون جعبهای به وسیله تروریستها خبر دادند. و اینکه سر او روی دستان آن وحشیهای خونخوار میچرخید.
درباره نحوه شهادت شهید رضا اسماعیلی٬ برخی صفحات شخصی اعضای گروهک تروریستی جبهةالنصرة در شبکههای اجتماعی مدعی شدند که سر شهید ابتدا به صورت نیمه و با رد شدن خودروی این تکفیریون وحشی از روی آن جدا، و سپس با چاقو به صورت کامل بریده شد.