کتاب «ادبیات نمایشی در ایران» به آثار نمایشی و ادبیات نمایشی در ایران به طور تخصصی میپردازد و مخصوص دانشجویان رشتۀ تئاتر، بهویژه ادبیات نمایشی است. این کتاب که در پنج جلد تدوین شده است، از جلد اول تا چهارم به نمایش در دوران قاجار، مشروطه و حکومت رضاشاه پهلوی میپردازد و جلد پنجم هم به نمایش در ایران از سال 1332 تا 1357 اختصاص دارد. در جلدهای یک تا چهارم این کتاب مسائلی چون اقتباسهای ادبی در نمایشنامهنویسی، نقد و نظریههای نمایشی مورد بررسی قرار گرفتهاند؛ اما در جلد پنجم به دلیل رونق چاپ نمایشنامههای ایرانی، بهویژه از نویسندگانی چون غلامحسین ساعدی، نویسنده بیشتر آثار نمایشنامهنویسان ایرانی در دورۀ 25ساله بین 1332 تا 1357 را مورد بررسی قرار داده است. به طور کلی این جلد مجموعۀ ادبیات نمایشی هم سالهای بعد از کودتای سال ۱۳۳۲ و شکست نهضتملی مصدق را مورد بررسی قرار داده است. در این میان غلامحسین ساعدی و نمایشنامههایش بیشترین نقش را پیش از انقلاب در گسترش نمایشنامهنویسی داشتهاند.
در بخش نخست کتاب اوضاع سیاسی و اجتماعی و ادبی و هنری دورۀ مورد بحث بررسی شده است. در این دوره هیجان و امید و آرمان سیاسی دهۀ بیست جای خود را به یأس و نومیدی و خفقان سیاسی دهۀ سی داد و سبب شد تا هنر و ادبیات دهۀ چهل، سراسر یأسآلود، بدبینانه، فردگرایانه و سوگوارانه شود. به نگاهی به آثار هنری و ادبی بسیار مشهور و مورد پسند روشنفکران و جامعۀ جوان و تحصیلکردههایی که بیشتر از طبقۀ متوسط آمده بودند، میتوان فهمید که چطور فضای یأس و تاریکی و تباهی و نومیدی، فضای مسلط فرهنگی دوران حکومت پهلوی دوم بود با وجود تمام آن پیشرفتهای اقتصادی و صنعتی و اجتماعی.
بعد از کودتای سال 1332 و شکست نهضت ملی مصدق و بربادرفتن آرمان بسیاری از روشنفکران بهویژه روشنفکران جناح چپ و استقرار یک دولت نظامی کودتاگرا و سرکوب هرگونه تجمع روشنفکرانه و تعطیلی نهادهای فرهنگی و هنری، حکومت با توجه به تجربۀ دهۀ بیست و استفاده از تئاتر از طرف جناحهای چپ، تصمیم به پاکسازی کامل تئاتر گرفت. تعدادی به تبعید رفتند و تعدادی برای همیشه کنار کشیدند و تعدادی از چپ و راست جذب سینمایی شدند که بهسرعت توسعه پیدا میکرد و تسلط در آن بیشتر با فیلم فارسی بود، مثل محمدعلی جعفری، ایرن، پرویز خطیبی، توران مهرزاد و بعدها لرتا که با ابراز پشیمانی از همکاری در تئاترهای مورد حمایت حزب توده اجازۀ کار گرفتند و حتی در نهادهای دولتی تئاتری مثل ادارۀ تئاتر و کارگاه نمایش استخدام شدند. در بخش دوم کتاب به نمایش در دورۀ مورد نظر و گروههایی مثل گروه شاهین سرکیسیان، هنرکدۀ آناهیتا، کارگاه نمایش، دانشکدههای تئاتری و ... پرداخته شده است.
تا دهۀ چهل، نمایشنامهنویسان تلاشی برای چاپ آثار خود نمیکردند و همین که اجرا میشدند، کافی بود؛ اما وقتی در دهۀ چهل توجه به ادبیات زیاد شد و ادبیات شعری و داستانی شکوفا شد، در کنار آن دو نوع ادبی، توجه به نمایشنامه هم افزون شد و این مسئله را باید مرهون تلاش کسانی شد که دستی در ادبیات داشتند و از شهرت خود استفاده کردند تا نمایشنامههایشان چاپ و خوانده شود که مهمترین آنها غلامحسین ساعدی است. بهجز علی نصیریان و بهرام بیضایی، بیشتر نمایشنامهنویسان دهۀ چهل و پنجاه ادیبانی بودند که نمایشنامهنویس شدند و برای همین بیشتر این نمایشنامهها «خواندنی» هستند تا «صحنهای» و در بیشتر آنها «داستان» جای «درام» را گرفته است. در بخش سوم کتاب نمایشنامهنویسی بررسی شده است و نویسنده آثار نمایشی کسانی چون علی نصیریان، بهرام بیضایی، اکبر رادی، غلامحسین ساعدی، بهمن فرسی، اسماعیل خلج و ... را بررسی کرده است.
در بخش چهارم کتاب، به مهمترین آثار چاپشده اعم از کتاب، مقاله و نقد در حوزۀ نمایش و نمایشنامهنویسی پرداخته شده است؛ آثاری چون «فن نمایشنامهنویسی» ترجمۀ لاجوس اگری که در سال 1336 با ترجمۀ مهدی فروغ انتشار یافت، «نمایش در ایران» نوشتۀ بهرام بیضایی، مقالۀ «تئاتر ژاپنی» با ترجمۀ حمید عنایت، مقالۀ «هنگامۀ نمایشگرایی» اثر مایل بکتاش و ... .
بخش پایانی کتاب دربرگیرندۀ گزیدهای از نه نمایشنامه است: «تذکره کنستانتینوپل» نوشتۀ آرمان امید، «ما را مس کنید» از ناصر ایرانی، «آه، اسفندیار مغموم» اثر یارعلی پورمقدم، «تازیانۀ بهرام» نوشتۀ ارسلان پوریا، «ابراهیم توپچی و آقابیک» از منوچهر رادین، «تاجماه» نوشتۀ فریده فرجام، «فرشتۀ شکستهبال» از ابراهیم مکی، «تامارزوها» اثر نصرتالله نویدی و «آموزگاران» از محسن یلفانی.