محمدعلی جمالزاده در بیروت برای چندین سال با افراد سرشناسی مانند ابراهیم پور داود، ایرانشناس معاصر، و مهدی ملکزاده، نمایندهی مجلس و مورخ، فرزند ملکالمتکلمین از واعظان مشروطه، همدوره بود. جمالزاده در سال 1289 برای ادامهی تحصیل به اروپا رفت. در سال 1290 از لوزان سوئیس به دیژون فرانسه نقل مکان کرد تا در رشتهی حقوق تحصیل کند. محمدعلی جمالزاده دو بار نیز ازدواج کرد. اولین ازدواجش در سال 1292 با یکی از همکلاسیهایش بود و دومین ازدواجش در سال 1310؛ در این سالها او برای زندگی به ژنو رفته بود و آنجا با همسرش، مارگارت اگرت، آشنا شد.
بهترین کتابهای محمدعلی جمالزاده
محمدعلی جمالزاده، صادق هدایت و بزرگ علوی را باید از پایهگذاران داستان کوتاه ایرانی دانست. در واقع، اولین داستان کوتاهی که به شیوهی غربی نوشته شد و خط و مرزی میان داستانهای قدیم ایرانی، افسانهها و داستانهای امروزی پدید آورد، داستان محمدعلی جمالزاده بود.
کتاب یکی بود، یکی نبود در سال 1300 منتشر شد. این اثر یک دیباچه و شش داستان کوتاه دارد و آن را باید از اولین مجموعه داستانهای کوتاه ایرانی به سبک غربی دانست. داستان فارسی شکر است در همین کتاب قرار دارد.
داستان فارسی شکر است ماجرای مرد جوان ایرانی است که در راه رسیدن به ایران با سه نفر آشنا میشود. یکی از آنها عربی را بهتر از فارسی میداند و دیگری فرانسوی را برتر میشمرد، نفر سوم نیز فردی عامی است. برخورد این چند نماینده ماجراهایی را رقم میزند که داستان را شکل داده است.
کتاب دارالمجانین در سال 1321 به چاپ رسید. داستان دربارهی جوانی است که در خانهی عموی خسیسش زندگی میکند و عاشق دخترعمویش، بلقیس، میشود اما عمو او را از خانه بیرون میکند. او نیز ترجیح میدهد خودش را به دیوانگی بزند تا به دارالمجانین برود.
کتاب سروته یه کرباس در سال 1322 انتشار یافت. این کتاب که به اصفهاننامه نیز معروف است، داستان زندگی نویسنده در اصفهان است. او در بخش اول کتاب از پرسهزنیهایش در ایام کودکی سخن گفته است و در بخش دوم، از دیدارش با یک دوست میگوید.
داستان کباب غاز داستان طنزی است دربارهی مردی که دوستانش را به صرف کباب غاز در دو وعده دعوت کرده است اما یک غاز بیشتر ندارد. او با کمک یکی از افراد فامیل، نقشهای میکشد که مهمانان اول کباب غاز را نخورند تا برای مهمانان بعدی، بماند. این اثر در کتاب شاهکار، در سال 1337 منتشر شد.
یکی دیگر از ویژگیهای شاخص آثار محمدعلی جمالزاده این است که هرچند در حال حاضر ممکن است خواندن این آثار به سبب پیشرفت سریع، حس کهنگی را منتقل کند، از ورای همان کهنگی، میتوان جوانههایی از تازهجویی را دید. در جای جای آثار او، میتوان تلاشش را برای مبارزه با تعصبهای دوران خودش مشاهده کرد؛ نمونهی واضح آن را میتوان در داستان کباب غاز جست: او باورهای خرافی عامیانه را بیان میکند و با کمک گرفتن از زبان طنز، آن را نقد میکند.
محمدعلی جمالزاده در داستانهایش تیپسازی میکند. او شخصیتهای مختلفی را وارد داستانهایش میکند که همگی تیپ و به نوعی نمایندهی بخشی از جامعه هستند. اما شخصیتپردازیهایش چنان استادانه است که مخاطب با خواندنش حس میکند شخصیتها را میشناسد.