لحظاتی در سومین نشست شمس با محوریت بررسی کتاب برگزیده جایزه ادبی جلال
لمیزرع؛ مرز میان خیال و واقعیت
از صدای رگبار گلوله تا سوت خمپاره، از نخلستانهای دشتی سرسبز تا دامنههای خشن کوهها، از پایگاه بزرگی در دل کوهستان تا زمینهای سوخته، در لابهلای صفحات کتاب «لم یزرع» جا خوش کرده است و خوانندگان را با خود به دوران جنگ تحمیلی میبرد، اما به آن سوی مرزها. لم یزرع، روایتگر داستانی متفاوت از جنگ ایران و عراق است، چرا که روایتگر زندگی جوانی است عراقی.
در این رمان که عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی و جایزه ادبی جلال آل احمد را با خود به همراه دارد، قصه زندگی شیعیان عراق در برهه زمانی خاصی بیان میشود. اثری که به گفته محمدرضا بایرامی؛ نویسنده آن، نوشتنش با توجه به موضوعاش، کاری بسیار دشوار بود، اما سرانجام نوشته و چاپ شد. روایتهای تلخی در این اثر 352 صفحهای نشر «کتاب نیستان» نهفته است که گاهی اشک را میهمان چشمهای مخاطبان میکند. کتابی که در سال 1395 به چاپ دوم رسید. در این مجال، سری میزنیم به سومین نشست شمس کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی؛ مکانی که میزبان اهل قلم و محمدرضا بایرامی، نویسنده پرکاری است که قلمش را با داستانهایی از ادبیات پایداری گره زده است.
ضیافتی در جوار حرم مطهر رضوی
صندلیهای چیده شده ورودی تالار قدس کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی یکییکی پر میشود. قرار است بار دیگر ضیافتی ادبی و دوستانه با حضور محمدهادی زاهدی؛ رئیس سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی و اهل کتاب و کتابخوانی در جوار بارگاه ملکوتی حضرت رضا(ع) برگزار شود. ضیافتی که پوستر سلسله نشستهای ادبی شمس، در مقابل دیدگان میزبان و میهمان چشمنوازی میکند. نشستهای شمس، جلساتی ادامهدار است که به همت این سازمان، به صورت ادواری در حوزه ادبیات داستانی و شعر، در مناسبتهای خاص، با دعوت از نویسندگان، شعرا و چهرههای برجسته ادبی کشور، در این کتابخانه برپا میشود.
اولین نشست آن میزبان مرتضی سرهنگی، مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری تهران و نویسنده کتاب «نظامنامه حرب» و دومین نشست، پذیرای شاعران آیینی مشهد مقدس بود. مهدی قیصرینیک؛ رئیس کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی درباره برپایی این نشستها میگوید: «یکی از وظایف کتابخانهها، شناسایی و معرفی آثار ارزشمند ادبی است. برپایی اینگونه نشستها به معرفی هر چه بیشتر کتابهای مفید و اثرگذار به اعضای کتابخانه کمک میکند». سومین نشست شمس به مناسبت سوم خرداد ماه؛ سالروز آزادی خرمشهر در حالی شروع میشود که حدود ده روز قبل اطلاعرسانی این برنامه از طریق شبکههای مجازی و نصب پوستر در کتابخانه حرم مطهر رضوی انجام شد. نویسندگان، منتقدان و کتابدوستان با دریافت کتاب «لم یزرع» از این کتابخانه و مطالعه آن، دقایقی بهیادماندنی را تجربه و از دریچه متفاوتی به جنگ تحمیلی نگاه کردند.
کتاب؛ همراه همیشگی من
شبهای بمباران، آتش به اختیار، پل معلق، مردگان باغ سبز، عقابهای تپه 60، خوننوشت، خط تماس، تفنگ و... منتخبی از عناوین کتابهایی است که در پشت ویترینهای شیشهای تالار قدس، جلب نظر میکند. آثاری از منابع موجود در کتابخانه آستان قدس رضوی که نشاندهنده سالها قلمفرسایی و پژوهش محمدرضا بایرامی، نویسنده 52 ساله اردبیلی است. این هنرمند سالها است در پایتخت زندگی میکند و کتابهایش از مجموعه داستان تا رمان راهی بازار نشر میشود. علاوه بر نوشتن کتاب برای نوجوانان و بزرگسالان، تالیف دهها مقاله و نقد، همکاری با نشریات و داوری جشنوارههای مختلف هم در کارنامه کاری و هنری بایرامی به چشم میخورد. به گفته علی براتی کجوان، کارشناس و مجری این نشست، تا کنون نزدیک به 70 جلد کتاب در حوزه ادبیات داستانی توسط این نویسنده در کشور منتشر شده و جوایز بسیاری را از آن خود کرده است.
در ادامه محمدرضا بایرامی از حضورش در سومین نشست شمس به عنوان یک اتفاق خیلی خاص نام میبرد و میگوید: «دیگر در هیچ جلسهای شرکت نمیکنم، اما دوست داشتم در این جلسه در مشهد حاضر شوم و چقدر جالب است که در جوار بارگاه مطهر امام هشتم(ع) این نشست برگزار میشود. شاید این امر برای شما عادی باشد، اما برای من امری شگفتانگیز است». کارشناس برنامه، این نویسنده برگزیده جایزه ادبی جلال آل احمد را به بازی واژگان میبرد و از او میخواهد نظراتش را درباره برخی واژهها بگوید. چنانکه بایرامی «جنگ» را درگیری تمامنشدنی برای امثال خودش، نشریه «کیهان بچهها» را خاطرهای دور و «کتاب» را همراه همیشگی خود میداند. از مظلومیت و معصومیت «دفاع مقدس» میگوید و از «پسرکشی» به عنوان درگیری پنج ساله خود در نوشتن رمان لم یزرع و اصلیترین مضمون اثرش نام میبرد.
از تمجید و تشکر تا نقدهای صریح
زهرا یعقوبی، شاعر و داستاننویس که دو کتابش در حوزه دفاع مقدس زیر چاپ است، صحبت خود را با این جملات شروع میکند: «رمان لم یزرع، سقوط مردم عراق را در زمان قدرت صدام و صفحه رنجآوری از تاریخ را که باعث جرقههای داستانی بسیار زیادی در ذهن میشود، رقم میزند. گذری بر قتلعام شیعیان عراق در الدجیل، در بخشهایی از آن خودنمایی میکند. لم یزرع، رمانی حزنانگیز از نابودی انسانهایی با درونمایه انسانیت واقعی است که نمیدانند برادرکشی کنند یا نه. شخصیتهای اصلی داستان به جنگ نمیروند، اما در حواشی ماجراهای داستان، زندگی میکنند. خانوادهای عراقی که اختلافات قومی عشیرهای دارند، پسرشان را طرد میکنند و...»
بانو خسروی و ظریف، دو فرهنگی ادبدوست و محمد ریاحی، استاد و منتقد ادبی، نفرات دیگری هستند که نقد خود را برای همه بازگو میکنند. در این نشست از سبک، زاویه دید و زبان رمان گرفته تا شخصیتپردازی، توصیفات و دیالوگهای آن، سخن به میان میآید. صحبتهایی که گاه تعریف و تمجید است و گاهی شامل نقدهای صریح و تند میشود.
روایت جنگ در آن سوی مرزها
بیت «یکی داستانست پر آب چشم/ دل نازک آید ز رستم به خشم» از شاهنامه فردوسی و جمله «گفتم هر وقت که خدای کاری را خواهد، لامحاله خواهد شد و از قضایش گریزگاهی نیست» از هزار و یک شب، جلد دوم، در صفحه نخست کتاب «لم یزرع»، به چاپ رسیده است. این عبارات، بدرقهکننده مخاطبان کتاب در سفر به دنیای شخصیتهایی چون سعدون، حمراء، خلیل و... است. سفری که بسیاری از کتابدوستان و منتقدان مشهدی آن را تجربه کردند و حالا منتظرند تا نویسنده رمان، تعدادی از پرسشهای آنان را پاسخ گوید. محمدرضا بایرامی، حرفهای ناگفته زیادی دارد. دلش میخواهد از لحظهای که درخت ابریشم را در محوطه دانشگاه بابل دید بگوید.
تصویری بهیادماندنی که بعدها در میان توصیفهای رمان لم یزرع جا میگیرد. اما فرصت جلسه محدود است و او به عنوان نویسندهای که خودش در جنگ بوده، اما با دشمنش شاید جز چند دیالوگ با اسیری بیشتر نگفته باشد، درباره انگیزه نوشتن این رمان میگوید: «برای درک بیشتر مردم از جنگ، داستان را به آن سوی مرزها بردم تا بگویم رژیمی که به مردم خودش رحم نمیکند، آیا توقع داشتید به ما رحم میکرد؟ صدامی که وحشت و اختناق را سالها بر دل مردم عراق انداخته بود، با مردم ایران چه کرد.
روایت کتاب در سال 1982 میلادی در عراق رخ میدهد، زمانی که اوج کار صدام است». روایتهای این کتاب، آرامآرام جمع شده و در این کتاب آمده است. بایرامی خطاب به منتقدان اثرش میگوید: «لم یزرع بین واقعیت و خیال، بین تقدیر و تصادف، همچون دو بال در حرکت بوده است. میخواستم خواننده با خواندن این داستان، در مرز بین باور و ناباوری گرفتار شود».
پای سخن کتابدوستان
رفته است به دل شبی پر ستاره؛ شبی که زیر لب یا زهرا(س) میگفت و در نیزارها قدم برمیداشت. انگار بغضی فرو خورده در دلش مانده است. دوباره به روی جلد کتاب نگاه میکند و میگوید: «با آنکه فرصت نکردم کتاب لم یزرع را بخوانم، با دیدن تصویر روی جلد آن، دلم هوایی شد و به سفر راهیان نور رفت». آزیتا قهاری؛ یکی از بسیجیان اهل مطالعه است که برای دومین بار خودش را به سلسله نشستهای شمس رسانده است. در حالی که مشغول ورق زدن کتاب است، اضافه میکند: «حدود هفت سال عضو کتابخانه آستان قدس رضوی هستم و وقتی پوستر برگزاری این نشستها را دیدم، خیلی خوشحال شدم. انسجام قوی که چنین جلساتی دارد، انگیزه و اشتیاق فرد را برای خواندن کتاب بالا میبرد. چنین نشستهایی رزق روحی و معنوی بالایی برایم دارد بهطوری که بیصبرانه منتظر نشست بعدی هستم». هما فاضل؛ داستاننویس مشهدی، درباره برپایی این نشست با محوریت کتاب «لم یزرع» بیان میکند: «حضور در چنین جلساتی از آن جهت ارزشمند است که اهل قلم با کیفیت آثاری که جوایز مهم کشوری را از آن خود کرده است، آشنا میشوند».
در ادامه، محمد ریاحی میگوید: «برپایی اینگونه نشستها در هر مکانی خوب است، اما برگزاری یک نشست ادبی در جوار حرم امام رضا(ع) توفیقی بزرگ است که بیشک برکات این همجواری، نشست را هم در برمیگیرد». او معتقد است نفس این حرکت فرهنگی بسیار ارزشمند است، زیرا موجب ارتباط نزدیکتر دوستان و فعالان ادبی کشور میشود تا بتوانند از نظرات یکدیگر استفاده کنند. ریاحی میافزاید: «حاضران اینگونه نشستها، بر اساس ظرفیت خود از مباحث مطرح شده، درس میگیرند. اگر وقتی از این جلسه خارج میشویم، با دست پُر برویم، توفیق واقعی حاصل شده است. هم ما و هم نویسنده که امیدوارم از نظرات موافق و مخالف درباره اثرش بهره کافی را ببرد».
علی هادیزاده زرگر، از خدام کتابخوان حرم مطهر امام رضا(ع) و حاضران نشست نیز درباره سلسله نشستهای ادبی شمس و نقش آن در اشاعه هر چه بیشتر فرهنگ مطالعه در جامعه میگوید: «متأسفانه سرانه مطالعه در کشور پایین است، در حالی که ما باید نگاه اهل بیت(ع) را در این زمینه دنبال کنیم. بیتردید برگزاری چنین برنامههایی نقش اثرگذاری در افزایش میزان کتابخوانی در جامعه دارد».