سابقه ویرایش به اندازه عمر نوشتن است. دکتر زرینکوب از قول عماد کاتب نقل میکند: «چنان دیدم که هیچ کس کتابی نمینویسد الاّ که چون روز دیگر به آن بنگرد، گوید که اگر فلان سخن چنان بودی یا اگر فلان کلمه به آن افزوده میشد، بهتر میبود.» تاریخ ویرایش در ایران را میتوان به چهار دوره زمانی تقسیم کرد: پیش از دوره قاجار، دوره پهلوی اول، دوره محمدرضا شاه و دوره بعد از انقلاب.
موضوعات چاپ و نشر در گذشتههای دور، یعنی زمان پیش از قاجار، آن چنان جدی شکل نگرفته بود. در این دوره، کتابها بیشتر به صورت دستی نوشته میشد. به استناد برخی اسناد موجود، در گذشته افرادی به نام منشی، نسخه خطی را برای مؤلف میخواندند و با نظر او، آن را تصحیح میکردند. طبیعتاً نسخهای که با نظر مؤلف فراهم میشد، از اعتبار بیشتری برخوردار بود. همچنین در این دوره، افرادی در سمت محبر وجود داشتند که نوشتههای دیگران را میآراستند و نظم میبخشیدند. تحبیر به معنای آراستن و نیکو نوشتن است.
اولین رد پای ویرایش، در این دوران به چشم میخورد. در این زمان همچنین نهضت ترجمهای شکل میگیرد که به کار ترجمه متون اسلامی همچون ترجمههای قرآنی یا کتابهای تاریخی از عربی به فارسی میپردازد. از طرفی کاتبانی بودند که در کلاسهای درس حاضر میشدند و تغییراتی که استادان بر درسهایشان اعمال میکردند، مینوشتند و به رؤِیت مؤلف میرساندند، سپس با نظر مؤلف اصلاحاتی در آن انجام میگرفت.
اختلاف نسخی که هماکنون در بعضی از متون مشاهده میشود، از همین موضوع نشأت میگیرد. شاعری شعری میگوید و آن را به کسی تقدیم میکند. بعد از مدتی همان غزل را برای شخص دیگری میسراید، اما برخی از کلمات را بنا بر ذوق و سلیقه خود تغییر میدهد. این تغییرات گاهی توسط شاعر و گاهی توسط کاتبها صورت میگیرد، به این دلیل، اختلاف نسخ در شعرهایی که مورد توجه بیشتری بودهاند، همچون حافظ افزونتر بوده است.
دوره قاجار زمان شکوفایی بعضی از حوزههای فرهنگی ایران است؛ ازجمله شکوفایی نهاد آموزش و پرورش با تأسیس دارالفنون، شکلگیری ادبیات نو، چاپ کتاب و روزنامه و جریان روشنفکری که منجر به انقلاب مشروطه شد.
دکتر قاسمی بنا بر اسناد موجود در کتاب «سرگذشت مطبوعات ایران» میگوید: در مطبوعات دوره محمدشاه و ناصرالدین شاه افرادی بودند که وظیفه داشتند سبک نگارش نویسندگان را به فهم عامه مردم نزدیک کنند؛ یعنی با دخل و تصرفاتی در متون، از دشواری نثر بکاهند و درک آن را برای مردم آسانتر کنند. نخستین فردی که از این گروه اقدام به اصلاح نوشتههای نویسندگان میکرده، میرزامحمد جعفر ادیب شیرازی بوده که به عنوان منشی «کاغذ اخبار» هم شناخته شده است.
همچنین میرزا عبدالله خلجستانی در زمان مذکور به اصلاح صوری و محتوایی روزنامهها میپرداخته. او تیتر عناوین روزنامهها را نیز خوشنویسی میکرده است. میرزا علی نایینی ملقب به صفاالسلطنه، میرزا محمود ملکالشعرای کاشانی، حکیم سامانی، میرزا ابومحمد شیبانی، میرزاتقی کاشانی، میرزا معتمدالدوله، مرتضی قلی، میرزا عبدالوهاب محرم یزدی و محمود افشار ازجمله افرادی هستند که در دوره ناصری به کار ویرایش در مطبوعات ایران مشغول بودند.
در دوره مظفرالدین شاه نیز کتابهای چاپ سنگی وجود داشته است و معتقدند اولین شخصی که به صورت جدی کار ویرایش را انجامداده، محمدعلی فروغی، پسر میرزا محمدحسین فروغی بوده است؛ البته باید توجه کرد که ویرایش این دوره، بیشتر به مقوله درستنویسی، نشانهگذاری یا سادهانگاری میپرداخته اما درباره فروغی گفته میشود که وی به دلیل تسلط علمی خود، در متون مختلف به خصوص مسائل فلسفی و ادبی، ویرایش محتوایی هم انجام میداده است.
ویراستاران دوره مظفرالدین شاه، به واژهسازی بعضی کلمات غیرفارسی نیز میپرداختند؛ مثلاً به جای کلمه «باغوحش»، از واژه «وحشخانه»، به جای «رادیو» از واژه «جعبه سخنگو» و به جای کلمه «موزه» از واژه «نمونهخانه» استفاده میکردند.
در دوره قاجار از نشانهگذاری و علائم سجاوندی که بعدها وارد متون و نوشتهها شد، خبری نیست. بعدها که علائم و نشانهگذاریها با نام خاص خود وارد زبان فارسی میشود، ویراستاران برای این علائم نام معادل فارسی یا عربی میسازند. مثلاً کل نشانهگذاریها را اصول تنقیط یا «رموز متداوله در محرّرات متون فارسی» مینامند. اینها در واقع اولین شیوهنامههاست. علائمی که در این شیوهنامهها دیده میشود، دارای نام خاص بوده است. این علائم با تقلید نشریات از روزنامههای وارداتی غرب به ایران و همچنین کتابهای فرانسوی و انگلیسی که برای ترجمه به ایران میآمد، در زبان فارسی رشد یافت.
آنچه مسلم است آن زمان به دلیل کمبود کاغذ و ناآشنا بودن ویراستاران با شکل صوری کتاب پردازی، به علامتگذاریها توجه نمیشده است. تنها ممکن بود پایان پاراگرافها را با ستارهای مشخص کنند.
اولین قدمها برای کار ویرایش متون درسی در دوره رضاشاه آغاز میشود. احمد آرام که خود از اولین مؤلفان کتابهای درسی در ایران است، میگوید: «در طول سالهای 1305 و 1306 من و دکتر فصیحی و دکتر نصیری (برادر ارتشبد نصیری، رئیس ساواک) تصمیم به نگارش کتاب به فارسی برای دانشآموزان گرفتیم، زیرا آن زمان در مدارس، کتاب درسی وجود نداشت و دانشآموزان به ناچار همه درسها را مینوشتند و جزوه برمیداشتند. ما سه نفر یک دوره کتاب فیزیک و شیمی را برای دانشآموزان دوره متوسطه نوشتیم و اصلاح آن را به عهده یکی از معلمان فیزیک به نام مرحوم غلامحسین خان رهنما گذاشتیم. او نه تنها در فیزیک، بلکه در فارسی و عربی تبحر داشت و مدتی در مدرسه آلمانیها کار کرده بود.» آرام معتقد است اولین ویراستار به معنای امروز در دوره رضاشاه، غلامحسین خان رهنما است. نام این فرد تنها در خاطرات آرام دیده میشود و هیچ رد پای دیگری از او در جاهای دیگر به چشم نمیخورد.
به هر حال، غلامحسین رهنما کار ویرایش کتابهای درسی را آغاز کرد. بعدها در همین دوره، متون معارف مقاطع دبستان و دبیرستان به لحاظ ساختاری، محتوایی و زبانی ویرایش میشد. ویراستاران همچنین بر این موضوع دقت داشتند که مطالبی ضدرژیم و رضاشاه در متون معارف نباشد. به این دلیل است که میگویند مرز ویرایش و سانسور خیلی به هم نزدیک است. در آن زمان هنوز شیوهنامهای به آن معنا وجود نداشت. با تأسیس دانشگاه تهران در سال 1313، نهاد آموزش عالی در کشور تأسیس میشود.
دکتر سیاسی، نخستین رئیس دانشگاه تهران، در خاطراتش میگوید: یکی از مهمترین مشکلات ما در دانشگاه نبود کتابهای درسی بود. هر استادی برای آموزش دانشجویان، جزوهای میگفت و یک نوع تشتت و تفرقه میان مواد درسی به وجود آمده بود. ما برای ایجاد نظم دروس دانشگاهی به استادان پیشنهاد کردیم که جزوههای درسی خود را تألیف کنند، به صورت کتاب بنویسند و به ما تحویل دهند. برای چاپ این کتابها، انتشارات دانشگاه را در سال 1326 تأسیس کردیم که البته دکترخانلری هم در شکلگیری این قضیه خیلی مؤثر بودند. در انتشارات دانشگاه کسانی مثل محمد پروین گنابادی و... بودند که نوشتههای جمعآوری شده استادان را به لحاظ املایی، انشایی و نگارش بررسی میکردند.
تا سال 1333 هر چند واحدی به نام ویرایش وجود نداشت، ولی ویرایش به صورت منجسم در انتشارات دانشگاه تهران انجام میشد. در این سال، انتشارات فرانکلین در ایران تأسیس شد. در واقع، این انتشارات با ترجمه رمانها و نوشتههای آمریکایی، قصد ترویج افکار و فرهنگ و تمدن این کشور را در کشورهای در حال توسعه و عقبمانده داشت. البته این ظاهر قضیه است. باطن قضیه میگوید که این انتشارات به دنبال مقابله با خطر نفوذ اندیشههای مارکسیسم بوده است که به لحاظ جغرافیایی خط جنوب شوروی را دربر میگرفت و ایران هم در آن محدوده جغرافیایی بود.
آمریکا در سال 1331، اولین مؤسسه فرانکلین را در قاهره ایجاد کرده بود. سپس به دلیل اهمیت یافتن مسئله جنگ سرد میان غرب و شرق برای آمریکا، رئیس وقت هیأت مدیره فرانکلین به نام دیویتوس اسمیت با دو نفر از اعضای هیئت مدیره به ایران میآیند و تصمیم به راهاندازی مؤسسه انتشاراتی میکنند. در این دوره، ایران دشوارترین روزهای اقتصادی خود را سپری میکند.
فقر بیشتر نقاط کشور را در برگرفته است. 75 درصد مردم بیسوادند و سرمایهگذاری در کتاب معنای زیادی ندارد. اسمیت با هدف دیدار با برخی افراد متشخص فرهنگ ایران که بعضی از آنها طرفداران دکتر مصدق و جبهه ملی بودند، به ایران میآید، اما مشاهده میکند که برخی از آنها در زندان به سر میبرند. او به صورت اتفاقی با صنعتیزاده آشنا میشود که در بازار تهران به تجارت میپرداخت. اندیشههایش را با او در میان میگذارد و در نهایت موفق به راهاندازی این مؤسسه میشود. فرانکلین به دو دلیل در روشنفکری مردم ایران تأثیر خیلی مهمی داشت.
اول به خاطر حجم کتابها و رمانهای چاپ شده که در واقع در مقوله ادبیات مدرن پیشرو بود. و دوم آنکه هسته ویرایش در این موسسه شکل گرفت. به عبارت دیگر، اولین آموزشگاه یا دانشکدهای که به تربیت ویراستار پرداخت، این مؤسسه بود.
در فرانکلین، ویراستاران خوبی همچون نجف دریابندری، کریم امامی، مرحوم دکتر مرندی، محمود بهزاد و... تربیت شدند. همچنین اولین شیوهنامهها هم در مؤسسه فرانکلین تدوین شده است.
بعدها دکتر مصاحب در هنگام تدوین «دایرهالمعارف فارسی» برای ایجاد یکپارچگی میان مؤلفان و مترجمان، شیوهنامهای را تدوین میکند که هم مسائل رسمالخط را دربر میگیرد، هم نشانهگذاریها و مهمتر از همه، ضبط اعلام خارجی به فارسی را. سیاست مؤسسه فرانکلین چاپ کتابهای مختلفی در تیراژ بسیار زیاد و حروفچینی ارزشمند و کیفیت بالا بوده است. همچنین به صورت علمی درجهت تربیت ویراستار گام برداشته است.
مؤسسه فرانکلین در سال 1333، مبلغ 2 هزار دلار در ماه بودجه و سه کارمند داشته است که در سال 1355 به 666 هزار دلار بودجه 200 کارمند افزایش یافت. به گفته «علیاصغر مهاجر»، رئیس وقت انتشارات فرانکلین از سال 1334 تا 1354 حدود 1000 عنوان کتاب از زبانهای فرانسه، انگلیسی، آلمانی به فارسی ترجمه و حدود 5 هزار نسخه کتاب منتشر شد. این کتابها در زمینههای مختلف علوم است.
از دیگر اقدامات مؤسسه فرانکلین، تأسیس دفتر دایرهالمعارف فارسی و انتشار جلد اول آن، تأسیس شرکت اُفست از طریق اعطای وام بدون بهره و ایجاد کارخانه، تأسیس سازمان کتابهای درسی ایران و تربیت یک کادر فنی برای تألیف متون جدید کتابهای درسی، تغذیه 500 کتابخانه مدارس دولتی، تأسیس شرکت سهامی کتابهای جیبی، تأسیس مرکز مشترک مجلههای پیک و تألیف و نشر حدود 80 عنوان کتاب درسی برای دانشسراهای مقدماتی، مؤسسات تربیت معلم و ... است.
دخل و تصرف و خودسریهای ارتش و سران نظام در نوشتهها و نامهنگاریهای آن زمان باعث شد که فروغی برای نظم دادن به جریان واژهسازی، تأسیس فرهنگستان را به رضاشاه پیشنهاد کند. این فرهنگستان تنها درصدد مقابله با واژهسازی ارتشیها بود. با این حال واژههایی که در فرهنگستان اول، ساخته و تثبیت شد، همچنان باقی مانده است. البته این واژهها در زمان خود همانند واژههایی که هماکنون ساخته میشود، با مقاومت مواجه میشد. ابوالحسن نجفی در خاطرات خود میگوید: «وقتی فرهنگستان واژه «دانشآموز» را به جای «طلبه» ساخت، گچ، را دانشنویس و تختهپاککن را دانشمال مینامیدند»!
در فرهنگستان دوم جهت به سمت فارسی سره بوده است. لفظ «ویرایش» نیز در زمان تأسیس فرهنگستان دوم که حدود سال 44 است، وارد زبان فارسی میشود. قبل از آن به ویراستار، ادیتور(editor) میگفتند، اما محمد مقدم که تحصیلکرده فرهنگ زبانهای باستانی بود و زبان پهلوی را خوب میدانست، در فرهنگستان دوم، ادیتور را «ویراستار» و اِدیتینگ را «ویرایش» نامید. ویرایش لغتی است از زبان پهلوی اشکانی به معنی نظم دادن، آراستن و مرتب کردن. فرهنگستان دوم به سمت واژهسازی و عربیستیزی و سرهگراییهای افراطی گام برداشته است. این لغتها نه در حافظه جمعی و نه در نوشتهها ماندگار نماند و تنها در حد بخشنامه بدون استفاده ماند.
در همین دوره همگام با مؤسسه فرانکلین، بنگاه ترجمه و نشر آثار به ترجمه آثار فرهنگی و بیشتر رمان به فارسی و چاپ متون معتبر ادب فارسی اعم از سفرنامهها، متون ادبی و تاریخی میپرداخت. در این بنگاه، نهاد ویرایش فعال بود و ظاهراً آقای سعادت معتقد بودند که بنگاه ترجمه و نشر، کار ویرایش را پیش از مؤسسه فرانکلین آغاز کرده است.
از دیگر مؤسساتی که در همان دوره کار ویرایش را انجام میدادند، انتشارات نیل، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، دفتر یونسکو، انتشارات امیرکبیر، انتشارات رادیو و تلویزیون، انتشارات سروش و... بوده است.
فرانکلین در سال 56 به انتشارات «نومرز» تغییرنام داد و بعد از انقلاب در دولت موقت، این سازمان، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی نام گرفت. بنگاه ترجمه و نشر کتاب هم بعد از انقلاب به انتشارات علمی و فرهنگی تغییرنام داد.
از کارهای مهم صورت گرفته بعد از انقلاب اسلامی، برگزاری دورههای ویرایش و آموزش ویراستاری بوده است. آموزش ویراستاری در این دوره در مرکز نشر دانشگاهی، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، پژوهشگاه علوم انسانی، اتحادیه ناشران و جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران صورت گرفته است. همچنین نهاد ویرایش در بعضی از دایرهالمعارفها مانند دایرهالمعارف بزرگ اسلامی و دانشنامه جهان اسلام، تأسیس شد. دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، از حیث کیفیت و به کارگیری ویراستاران خبره اهمیت بسیاری داشته است.
http://viraiesh.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=64&Itemid=44