سیری مختصر در تاریخچه پیدایش خط
چون «دانش نوشتن » در این عصر و زمان بسیار ساده و پیش پا افتاده بنظر میرسد کمتر کسی به اهمیت و ارزش آن فکر میکند اگر خط را وسیله ثبت فکر و اندیشه از نسلی به نسل دیگر بدانیم بدون شک در صورتیکه پیشینیان موفق به اختراع خط نمی شدند انسان از تمام پیشرفت های حاصله در قرون اخیر بی نصیب می ماند و هیچگاه فرهنگ و هنر به معنی و مفهوم امروز در جامعه وجود نداشت. در اهمیت پیدایش خط و سهم عظیم آن در پیشبرد تمدن انسان همین بس که دانشمندان دوران پیش از پیدایش خط را «دوران قبل از تاریخ »و پس از اختراع را «دوران تاریخ بشر »خوانده اند. دانش پیشرفته امروز بشر مرهون و مدیون پیدایش و ایجاد و ابداع و اختراع خط بوده است. آنچه را بشر امروز تحت عنوان « دانش » در اختیار دارد نتیجه و ماحصلی است که از پیدایش خط به دست آمده است. پس شکی نیست که پیدایش خط بزرگترین گام در راه پیشرفت فرهنگ و ادب و هنر بوده و هر ملتی مخترع و مبتکر خط در جهان شناخته شود در واقع پایه گذار فرهنگ و دانش جهان شناخته می شود. توجه به اینکه خط از آغاز پیدایش تدریجی تحولات و دگرگونی های زیاد دیده دانشمندان مراحل آنرا به چهار دسته تقسیم کرده اند.
1- خط تصویری « هیروگلیف»:مربوط به زمانی است که هنوز بشر زبان باز نکرده بود و لغتی نمی شناخت برای نشان دادن فکر و اندیشه خود نشانه ها و خطوطی بر سنگ و غیره رسم می کرد و بدین وسیله خواسته های خود را به دیگران تفهیم می کرد.
2- خط علامتی: در این مرحله به تدریج شکل اشیا را مختصر تر کرده و به علامتی تبدیل کردند که آنرا از معنای اصلی خارج و برای معنای مجازی استفاده کردند. مثلا با دیدن سر شیر بزرگی و تسلط را تصور می کردند و...
3- خط هجایی یا آهنگی: در این دوره حروف مصور تبدیل به حروف هجایی شد که با تغییر صوت و آهنگ معنی نیز تغییر می کرد مانند( بهمن) ( به – من ) و ...
4- خط الفبایی: که آخرین مرحله تکامل خط بشمار میرود. در مورد تاریخ پیدایش خط و ملتی که مبدع و مبتکر آن در جهان بود نمی توان نظر قاطع داد بلکه پیدایش حتی یک سنگ نوشته کل تحقیقاتی که تا کنون انجام شده قابل تغییر می باشد. پس تمام نوشته ها بر اساس مدارکی است که تا کنون بدست آمده است. ابوریحان بیرونی دانشمند ایرانی در قرن چهارم پژوهش و تحقیقی در باره خط داشته که به علت کمبود و غیر قابل دسترس بودن نمی تواند صد در صد مقرون به حقیقت باشد. تحقیقات در این باره به صورت علمی تقریبا می شود گفت که از قرن هفدهم میلادی آغاز گردیده است. امروز با پیشرفت باستان شناسان در امر شناخت و کشفیات آثار تمدن گذشتگان بر اساس مدارک و اسناد موجود دریافتد اند که فینقی ها مخترع و مبتکر خط نبوده اند بلکه سومری ها پیش از آنان دارای خط بوده اند.
خط در سومر مراحل مختلف را طی و از خط تصویری و ایدئو گرامی بصورت خط میخی علائمی در آمده و از این خط مقدار زیادی روی مهره های استوانه ای در دست است. مردم انزان یا انشان که همجوار سومریها بودند خط میخی را گرفته و با تقلیل علامت آنرا ساده تر نمودند. بنابر این مردم انزان که آریایی نژاد بودند وارث فرهنگ سومر می باشند که به غلط تعدادی از محققان به علت وابستگی های (سیاسی ) و با توجه به اینکه هر قوم و ملتی که مخترع خط در جهان شناخته شود در واقع بانی فرهنگ و دانش جهان شناخته می شود و اگر سومری ها را بنیان گذار و سپس آریایی بدانیم برای اقوام سامی که مدعی هستند که فرهنگ و تمدن جهان مرهون آنان است چیزی نمی ماند از روی حقایق گذشته و با تحریف اینکه باستان شناسان در اثر تحقیقات باستان شناسی روشن کرده و اعلام داشته اند که سومری ها آریایی بودند باز با تردید و رد کردن و نسبت دادن آنان به شنعار به جای سومر می خواهند برای ملل سامی نژاد رقیبی شناخته نشود، بلکه سومری ها متعلق به قوم سامی نژاد بنی اسرائیل می شود و پس از اینکه سومری ها از بین رفتند وارث فرهنگ و تمدن این قوم شناخته می شوند، بدین معنی که قوم سامی نژاد آکد وارث سومری ها می گردد و سپس قوم سامی نژاد بابل وارث آکد می شود و سپس قوم سامی نژاد آشور وارث بابل و آنگاه قوم کلده وارث آشور و سر انجام قوم آرامی که پس از توجیح « از نظر یهودیان» معلوم می شود همان قوم بنی اسرائیل با یهود است وارث مدنیت و فرهنگ سامی نژادان می شود ومقصود اصلی که همان نسبت این اختراع به قوم بنی اسرائیل است حاصل می آید، در حالی که سعی کرده اند سرزمینی را که قسمتی از خوزستان و جنوب عراق کنونی بود با شنعار تورات یکی بدانند و اسرار اینکه شنعار همان سومر است این توهم را بوجود می آورد که می خواهند سرزمین های خوب ایران را مهد یهود قلمداد کنند و سپس شنعار را با ایلام یکی کرده و خط آنان آرامی می شود بعد بگویند آرامی یعنی عبری و به همین ترتیب اختراع خط را به بنی اسرائیل می رسانند و این تحریف آنان استادانه صورت می گیرد که تا مدتی تعدادی از محققین را نیز به انحراف می کشاند مع ذالک با تمام این کوششها مشکلی بر سر راه داشته اند و آن اینکه در تاریخ ایرانیان را مبتکر خط الفبایی میخی خوانده و شناخته اند. خط الفبایی میخی ایرانی نخستین خط الفبایی میخی جهان است و قدمت آن حد اقل تا آغاز دوران مادها می رسد و در میان آریاییان رواج داشته و مردم سرزمین انشان که نیاکان هخامنشیان بوده اند با این خط آشنایی داشته اند و با آن لوح های سنگی و فلزی را می نوشتند. در کتاب خط و فرهنگ (تالیف مرحوم ذبیح بهروز) خط میخی پارسی باستان دارای سی وشش علامت بیشتر نیست در صورتیکه خط « بابل سومری» دارای هشتصد علامت اصلی است و از ترکیب آنان با هم هزار نقش مرکب پیدا می شود که هر یک ممکن است به چند وجه خوانده شوند.
و چندانکه در تحقیق باستان شناسان آمده خط سومری تا قرن هفتم پیش از میلاد هنوز در بابل و آشور رواج داشته و حتی زبان سومری زبان علمی و دینی این دو قوم بوده است. پس ملتی که بعد از دو هزار سال نتواند چند علامت برای سهولت به کار بردن خط سو مری که با زبانشان سازگار نبود وضع کنند چگونه می توانند مبتکر و ناشر خط و فرهنگ در میان ملل جهان شناخته شوند.
جهت روشن شدن پیدایش خط در ایران قبل از هر چیز نیاز داریم تا در مورد قدمت اوستا تحقیقی بعمل آوریم زیرا پیدایش خط در ایران با اوستا همبستگی دارد و برای اینکه بفهمیم اوستا در چه تاریخی تدوین یافته ناچار باید بدانیم که زرتشت در چه زمانی می زیسته است. در رساله ای که سهراب جمشید جی بولسار دانشمند یاری در باره قدمت خط اوستا نوشته نشان می دهد که خط اوستا به هیچ وجه ماخوذ از خطوط سامی نیست و خطی است که از حروف علائمی و نقشی پایه و بنیان گرفته و چندین هزار سال قدمت دارد. در روایات خارجی و داخلی زمان زندگی زرتشت را پنج هزار سال پیش از جنگ های ترویا دانسته اند. ارسطو ظهور زرتشت را برابر شش هزار و سیصد و چهل و هشت سال قبل از میلاد مسیح به آسیا دانسته اند و چون زرتشت آریایی می باشد این تاریخ نمی تواند صحت داشته باشد و در حدود شش هزار سال قبل از میلاد اروپاییان دارای هیچ گونه فرهنگ و تمدنی نبوده اند. یکی دیگر از دلایل عقلانی و منطقی که مسلم می دارد مبتکر خط ایرانی ها و آریایی ها بوده اند وجود خطوط متنوع در میان آریایی هاست.