شعرهای علیرضا بهرامی به عربی
۱۳۹۵-۱۱-۱۹
ترجمه‌ عربی گزیده‌ای از شعرهای علیرضا بهرامی در مصر منتشر و در نمایشگاه کتاب قاهره عرضه شد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، «پروانه‌ای سرگردان در شهر» نام این مجموعه شعر است که توسط حسین بینایی‌راد، شاعر، انتخاب شده و به‌قلم محمد حمادی، مترجم و استاد دانشگاه از فارسی به عربی برگردانده شده است. ویراستاری این کتاب توسط جورف دعبول، شاعر و روزنامه‌نگار لبنانی انجام شده است و از سوی عبدالنبی فرج در کشور مصر انتشار یافته است.
در مقدمه‌ی کتاب تصریح شده که شعرهای گرد آمده در این مجموعه، بیشتر با نگاه فراوطنی انتخاب شده‌اند و نگاه شاعرش به مسائل بشری، فراتر از مرزهای خویش بوده است.
این مجموعه شعر توسط نشر «ألف لیلة» منتشر شده که آن‌را در نمایشگاه کتاب قاهره عرضه کرده است. چهل‌ و هشتمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب قاهره با شعار «جوانان و فرهنگ آینده» از 7 تا 22 بهمن برگزار می‌شود.
در مقدمه‌ کتاب آمده است: «علیرضا بهرامی متولد سال 1977، خبرنگار ارشد خبرگزاری‌های ایران، محصول زمانه خودش است. اخبار را پی می‌گیرد و کوچه به کوچه، دنیا را می‌گردد اما شعری می‌نویسد و نام شعرش را از میان خاطره، از آن‌همه کوچه که دیده، برمی‌گزیند. این است که شعرش سوت زدن به زبان مادری است؛ در وطنی که به وسعت دنیاست. او مولف شش مجموعه شعر و چند کتاب گردآوری و پژوهشی است. هرچند او همیشه چند کتاب در حال چاپ هم دارد؛ مثلا همین الان که این جمله‌ها نوشته می‌شود، چند کتاب دیگر در دست انتشار دارد.
این گزیده از روی شعرهای سپید او انتخاب شده، اما او در وادی غزل نو ایران هم از پیش‌دستان است و امیدواریم که در آتیه نه چندان دور، از غزل معاصر او و دیگر غزل‌سرایان معاصر که وارث کهنه‌ترین لطافت شاعرانه آن سرزمین سال‌خورده است، به عربی برگردانده شود.
خاورمیانه هزاره‌هاست که همواره دشت مشاعره بوده، نه مانند امروز مشاجره؛ مشاعره‌ای به وسعت زبان‌های زنده در آن و دوستی هم‌زیستی اقوام کهن ساکن در آن. در این میان، صدای عرب‌ها و ایرانی‌ها در شعر شیواتر از همه بوده است؛ به‌همین خاطر، مهم می‌نماید که هرچه بیشتر از شاعران‌شان به هم شناسانده شوند و پنجه در پنجه طبع بیازمایند؛ تا به جای این‌همه جنگ، صرفا یک جنگ در بگیرد و آن‌هم این‌که کدام‌تان شاعرترید و برای مرگ فلان پرنده در خیابان‌های بیروت و بغداد یا تهران و دمشق، بیشتر دل می‌سوزانید؟... 
و اگر کار را به شاعران این خطه دل‌خون جهان بسپاریم، می‌بینیم که بچه‌ها در خاورمیانه هیچ کاری جز بلند بلند خندیدن ندارند و زن‌ها چقدر آفتاب را بیشتر از مردان دوست دارند. در آن صورت، احتمالا به‌طرز کاملا دلچسب و معمولی، بی هیچ پایان وسترن و خون‌باری، آن‌هم وقتی داریم از فرط دل‌خوشی به زبان مادری سوت می‌زنیم، روی همان زمین پدری‌مان، لای گندم‌ها، مانند یک خواب ظهرگاهی زیر آفتاب، زندگی را می توانیم بدرود گوییم. بله، کار را باید به شاعران این دشت وا بگذاریم؛ تا خبرنگارها چند خبر معمولی از اندوه فلان مادربزرگ از مرگ فلان پرنده در بن‌بست فلان خیابان در خاورمیانه هم که بدهند، همه را اندوه بردارد»
سازندگان:
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.