ایام سالروز وفات حضرت احمد بن موسی، شاهچراغ(ع) فرصت مغتنمی برای عرض ادبی شاعرانه به محضر آن امامزاده واجب التعظیم است.
خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: روزهای میانی ماه رجب المرجّب، سالروز وفات حضرت احمد بن موسی(ع) یا همان حضرت «شاهچراغ» است؛ همو که مزارش به عنوان سومین حرم اهل بیت(ع) در ایران اسلامیشناخته میشود.
ایران عزیز قرن هاست که به میزبانی از فرزندان و نوادگان خاندان رسالت و ولایت و بویژه حضرت موسی بن جعفر(ع) مفتخر است؛ از یک طرف مشهدُ الرضا(ع)، به تعبیر حضرت روح الله (ره)، پناهگاه و ملجأ همه دوستداران اهل بیت و ایرانیان است و از طرف دیگر، مزار کریمه اهل بیت(ع) در شهر و خانه اهل بیت(ع) قرار دارد.
و اما در ادامه مشهد و قم، این شیرازِ ایران است که به میزبانی از فرزند امام باب الحوائج، موسی بن جعفر(ع)، برادر امام رئوف ثامن الحجج(ع) و همچنین برادر حضرت فاطمه معصومه(س) میبالد تا این شهر مانند نگین، آن امامزاده واجب التعظیم را در بَر گرفته باشد.
از طرف دیگر عرض ادب شاعران ایران اسلامیبه محضر معصومین(ع) و همچنین فرزندان و نوادگان آنهاست؛ مدتهاست که نُقل محافل معنوی و ادبی است که اشعاری در منقبت و مدح حضرت احمد بن موسی، شاهچراغ(ع) هم از آن جمله است:
این بارگاه شاهچراغ است؛ کَش مُدام
بر بوستان خُلد بُوَد، فخر از صفا
این بارگاهِ زاده ی موسی ابن جعفر است
کاو راست پنج واسطه تا شاهِ اوصیا
رحمان زارع یکی از همین مدیحه سرایان است که در شعری، شیراز را مشهدی دیگری برای ایران اسلامیو همه اردتمندان این خاندان میبیند و میسراید:
شب ها دلم، کبوترِ شبگرد میشود
این سرخ عاشقی ز غم اش زرد میشود
پَر میکِشد ز سینه ی اندوهگین من
از بس هوای ابری دل سرد میشود
آهسته میرود به سر بام گنبدش
گرم از حضورِ آبی آن مرد میشود
گنبد تمام هستی این شهر این دل است
آن دم که شهر یکسره پُر دَرد میشود
یک شهر و چند گنبد و یک کشور آرزوست
شیراز که با جنّت هماورد میشود
احمد امیر شاهچراغ است؛ شاهِ شهر
هر آنچه لطف بر سرم آورد میشود
دل های ما قنوت بر او نیز میبرند
آقا، طبیب حاجت هر فرد میشود
«رحمان» تو بندگی کُنی ار شاهِ شهر را
شه بال آن کبوتر شبگرد میشود
اینجا ضریح مشهد دیگر، ضمانتِ
آهوی دل طوافش اگر کرد؛ میشود
دکتر نورانی شیرازی (وصال) هم از شاعرانی است که درباره آن بارگاه و آستان نورانیِ زاده موسی بن جعفر(ع) شعر با این مضمون دارد:
زائران در این مقام انوار یزدان دیده اند
عارفان، این آستان را کعبه ی جان دیده اند
چشمه ی تابان و خورشید جهان افروز را
خاکبوسِ این به کیوان رفته، ایوان دیده اند
خستگانِ تشنه لب را در بیابان سلوک
میهمان این مبارک، آبِ حیوان دیده اند
آستان زاده ی موسی بن جعفر را مُدام
خود، مطافِ سالکانِ راهِ ایمان دیده اند
وین مشید بارگاهِ سیّد السادات را
در شرف همتای ساق عرش یزدان دیده اند
دیده اند اینجا هزاران مرد و زن را در طواف
زو ملائک بر سر ایشان دو چندان دیده اند
طالبانِ این مُنوَّر خاک را از هر دیار
با دلِ سوزان و چشمِ گوهرافشان دیده اند
وز سرِ صدق و صفا، در کاخِ این کَهفُ الوَری
چهره ی جانان، عیان، در پرده ی جان دیده اند
خاکِ پاکِ این مهین درگاه را، کُحلُ البَصَر
بهر روشن دیدگانِ اهلِ ایقان دیده اند
وز سر شوق جبین سائی به خاکِ این رواق
دیدگان زائران را ابر نیسان دیده اند
زیرِ پایِ آستان بوسانِ این فرخنده کاخ
پر جبریل امین را فرشِ ایوان دیده اند
وز سرِ اخلاص و یُمنِ این گرامی، آستان
طبعِ نورانی، قرینِ طبع حَسّان دیده اند
و اینک مدح و ثنای منظومِ برخی شاعران درباره حضرت احمد بن موسی(ع) را با دو رباعی از رضا اسماعیلی ادامه میدهیم؛ ابیاتی که در آن، جلوه آن امامزاده عالیمقام، مانند جلوه سیمای خجسته حضرت علی بن موسی الرضا(ع) و همچنین برکات آن مزار نورانی، مانند ظهور دریایی از معانی دیده شده است:
شیراز و تبسّمِ صفا را عشق است
گلبانگ خوشِ «خدا ... خدا» را عشق است
در آینه شاهچراغِ شیراز
سیمای خجسته «رضا» را عشق است
***
ای دلشدگانِ نور! مولا اینجاست
عرفان نَفَسان! ظهور معنا اینجاست
دنبالِ کدام چشمه سرگردانید؟
ای تشنه لبانِ عشق! دریا اینجاست
پایان بخش این گفتار نیز، دو بیت عاشقانه خطاب به آن حضرت و درباره آرزوی خادمی و کفشداری آن آستان احمدی است:
ای کاش که برگی از بهارت باشم
مانند کبوتران، کنارت باشم
یک عمر تمام آرزویم این است
یا شاهچراغ! کفشدارت باشم