الکساندر دراگوویچ مترجم صربی است که دو بار برنده جایزه کتاب سال ایران شده است.
الکساندر دراگوویچ مترجم صربی است که دو بار برنده جایزه کتاب سال ایران شده. در خانوادهای آتئیست (بیخدا) در صربستان به دنیا آمده، در جوانی مسلمان شده و در سوئد مذهب شیعه را انتخاب کرده است.
دراگوویچ که بعد از اسلام آوردن نام «صلاح» را انتخاب کرده، در حاشیه شصت و یکمین نمایشگاه بینالمللی کتاب بلگراد که ایران میهمان ویژهاش بود، در گفتوگو با ایسنا درباره آشناییاش با ایران و زبان فارسی میگوید: تقریبا ۲۳ - ۲۴ پیش رفتم ایران. زمان جنگ شهریِ بالکان از صربستان فرار کردم و به سوئد رفتم. بعد هم رفتم ایران.
او با بیان اینکه آن زمان دچار بحران ذهنی و روانی بوده میگوید: از چند سال قبل از آن به دنبال پیدا کردن واقعیت و حقیقت زندگی خود بودم. از دوران کودکی کتاب میخواندم اما از یک زمانی به بعد به دنبال خداشناسی و سراغ متون مذهبی رفتم، زیرا در این زمان ادبیات پاسخی برای این حس من نداشت. کتابهای نویسندگانی چون داستایوفسکی، تولستوی، نویسندگان فرانسوی، آلمانی و آمریکایی را که خوب مینویسند و شخصیت داستان را در یک بحران قرار میدهند، خواندم. ادبیات را خواندم اما دیدم جواب نمیدهد.
این مترجم صرب ادبیات فارسی میافزاید: من با خواندن تعداد زیادی کتاب ادبی جواب خود را نگرفتم و میشود گفت گرسنه معرفت بودم. این مساله اول. مساله دوم اینکه همیشه دوست داشتم بدانم اسلام شیعه چیست؟ همزمان با جستوجو و تحقیقات در زمینه خداشناسی، اسلام مرا جذب کرد.
او با بیان خاطرهای از دوران کودکی خود درباره آشنایی با دین اسلام میگوید: من در شهری به دنیا آمدم که ۹۰ درصد جمعیت آن مسلمان بودند. مهدکودک من نزدیک یک مسجد بود، هر روز که مادرم مرا میبرد مهدکودک، زمانی که صدای اذان بلند میشد من آن را حس میکردم. پدر و مادر من مسیحی نبودند. درباره زمان کمونیستی صحبت میکنم. من یک بار شروع به خواندن اذان کردم که مادرم مرا دعوا کرد و گفت چه کار میکنی پسر، ساکت باش!
دراگوویچ در ادامه میگوید: بعد از دبیرستان این تشنگی بیشتر شد. یکی از دوستانم برای من قرآن آورد و من بعد از خواندن سوره فاتحه و صفحه اول سوره بقره دیدم باید مسلمان شوم. این ماجرا برای من در سن ۲۱ سالگی اتفاق افتاد و همزمان بود با جواب نگرفتن من از ادبیات. مثلا بعد از خواندن کتاب «استاد و مارگاریتا» اثر نویسنده روسی بولگاکف که راجع به ابلیس و الهام ابلیسی است، و یا بعد از خواندن کتاب افسانههای مذهبی، احساس کردم باید بیشتر تحقیق کنم. آن روزها دوستم قرآن و انجیل آورد. مقایسههایی کردیم. برای من فرصت مهمی بود چون من در خانوادهای آتئیست به دنیا آمده بودم. مراحل مختلف را گذرانده بودم، موسیقی راک اند رول، سرگرمی، کمیک و ... . دیدم بیشتر پوچی است و جواب نمیدهد. خواستم ببینم مذهب چیست، مخصوصا اسلام. دیگر دیدم نمیتوانم آنجا بمانم و خطرناک هم بود. مهاجرت کردم به سوئد. خدا اینطور برای من برنامهریزی کرد.
او سپس درباره گرایش به مذهب تشیع میگوید: میخواستم با مسلمانان سوئد آشنا شوم و چند ماه به دنبال مسجد بودم. داشتم مسافرت میکردم. در اتوبان مسجدی را دیدم. ماشین گرفتم و رفتم. گفتم من مسلمان شدهام و میخواهم درباره اسلام بیشتر بدانم. به من گفتند از کدام مذهب هستی و من گفتم سنی. ماه محرم بود؛ پیراهن سیاه و چیز خیلی عجیب و غریبی دیدم. آنها شیعه بودند در حالی که من در فضایی بزرگ شده بودم که شیعیان را کافر و علیپرست میدانستند. دوست داشتم در مورد شیعه بیشتر بدانم. در سوئد شیعه شدم و به ایران رفتم و در شهر قم حدود سه سال و نیم در حوزه و در مرکز جهانی المصطفی درس خواندم.
دراگوویچ با اشاره به اینکه ترجمه نامش به فارسی میشود اسکندر عزیزی، در ادامه میگوید: بعد از بازگشت به صربستان، در سال ۱۹۹۸ با دعوت رایزنی فرهنگی در بلگراد با آنها همکاری کردم.
این مترجم ادبیات فارسی درباره آغاز کار ترجمه اظهار میکند: در ایران فارسی یاد گرفتم. من از زمان حضور در رایزنی فرهنگی به عنوان مترجم مشغول شدم و در آنجا سردبیر مجلهای بودم که توسط رایزن فرهنگی منتشر میشد.
او با بیان این که هر کسی در رایزن فرهنگی مسئولیتی را به عهده دارد میافزاید: با توجه به اینکه من ادبیات را تمام کردم و فوق لیسانس شرقشناسی از دانشگاه بلگراد دارم به من به راحتی شغل مترجمی را دادند. من سردبیری بیش از ۵۰ شماره مجله را انجام دادم؛ از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۱۶ که مجله رایزنی چاپ شده است. این مجله شامل شش بخش است: جامعه و فرهنگ، زبان و ادبیات، موضوعات مذهبی، عرفان و فلسفه، هنر و فرهنگ. در برخی از شمارهها اکثر مقالات را خودم تألیف و یا ترجمه کردهام.
دراگوویچ نمونهای از آثاری را که ترجمه کرده است به این شرح معرفی میکند: از شهید مطهری زیاد ترجمه کردهام. «داستان راستان» و «گفتوگوی معنوی» و کتابهایی از علامه طباطبایی. در حوزه ادبیات نیز اولین کارم «بوستان» سعدی بود و «مثنوی معنوی» مولوی، «منطق الطیر» عطار و... را ترجمه کردهام.
او در پاسخ به اینکه آیا راه درستی را انتخاب کرده است میگوید: راه عجیبی بود. من از این مسئله راضی هستم. دینشناسی و خداشناسی راه درست را به انسان نشان میدهد و به او کمک میکند. اگر آن راه را بپذیریم شاید نجات پیدا کنیم و شاید هم نه.
دراگوویچ درباره سفر به ایران نیز میگوید: طی چند سال گذشته برای دریافت جایزه «کتاب سال» وزارت فرهنگ دو بار به ایران سفر کردم؛ یکی برای ترجمه «نهجالبلاغه» و دیگری ترجمه «مثنوی معنوی».
این مترجم درباره چرایی علاقهمندی مردم صربستان به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی اظهار میکند: مردم این سرزمین همیشه به شرق تمایل داشته و دارند، مثلا فرهنگ هندوستان و استفاده از رنگهای ترکیبشده در لباس زنان، حتی فرهنگ شرق دور مانند چین و ژاپن.
او با تاکید بر اینکه صربستان با ایران روابط عمیقتری دارد تصریح میکند: زبان فارسی مانند زبان صربها از خانواده زبانهای هند و اروپایی است؛ در زمانهای خیلی قدیم، به نظر من و براساس اعتقاد دانشمندان شرقشناسی و زبانشناسی، همه زبانها از یک گروه آمدند. این زبان مادری به نام «سانسکریت» است که هم زبان فارسی و هم صربی از آن جدا شدند و از یک ریشهاند.
الکساندر دراگوویچ با اشاره به وجود بیش از ۷۰۰ کلمه فارسی در زبان صربی متذکر میشود: در زمان قدیم فارسی نمیدانستند و این کلمات را عثمانی تعریف میکردند در حالی که این کلمات فقط از طریق عثمانیها وارد این کشور شده بود و کلمات ترکی نیست و فارسی است.
او با بیان اینکه کسانی که با زبان فارسی و فرهنگ و هنر ایران آشنا شوند وارد دنیای شگفتانگیز و عجیب و غنی از مفاهیم و ادبیات و هنر میشوند میگوید: این برای آنها بسیار مهم است. یادگیری زبان فارسی قدم اول است و بعد میتوانند با آثار کلاسیک ایران آشنا شوند.
این مترجم در پایان میگوید: متاسفانه تعداد کمی از کسانی که فارسی یاد گرفتهاند توانستهاند پیشرفت کنند و مثلا بتوانند مستقلا یک کتاب ادبیات کلاسیک ایران را بخوانند. البته من فکر میکنم برای نسل جوان ایرانی نیز سخت باشد که این کتابها را بخواند. اما به هر حال جذابیت وجود دارد و باید از آنها استفاده کرد.