سیمای امام علی علیه السلام در ادبیات عرب و پارسی (12 صفحه)
نویسنده : مهین پری تقی نژاد
چکیده
به دلیل شخصیت منحصر به فرد و تقوای بی مانند و بعد قابل تحسین اخلاقی شخصیت حضرت علی، ادبا جذب وی گردیده و شعرای عرب زبان و فارسی زبان در دوران گذشته و معاصر شعر خود را وقف توصیف شخصیت والامقام او کرده اند. در این پژوهش به بررسی سیمای علی در اشعار عربی و فارسی پرداختیم و سیمای ایشان را هم در اشعار معاصر و هم در اشعار مدرن دو زبان عربی و فارسی مورد کنکاش قرار دادیم . نخست به بررسی ادبیات عرب با محوریت شخصیت علی پرداختیم و سپس سیمای حضرت علی در ادبیات فارسی مورد تحلیل قرار گرفت . در نهایت به بررسی تطبیقی سیمای امام علی در میان شاعران معاصر عربی و فارسی پرداختیم . روش تحقیق در این جستار به شیوه کتابخانه ای و بر اساس فن توصیف و تحلیل محتواست .
کلمات کلیدی
ادبیات فارسی, ادبیات عربی, علی ابن ابی طالب, اشعار معاصر
مقدمه :
علی شخصیتی است استثنایی و بینظیر که منحصر به یک گروه یا عقیده و مـرام خـاصی نیست و از نخستین روزهای طلوع پرفروغ اسلام تاکنون ، پیروان ادیان و مذاهب گوناگون و حتی کسانی که از مذهب خاصی پیروی نمیکنند، مجذوب ابعاد و شخصیت والای ایشان شده اند و هر یک دربارة جنبه ای از جنبه های زندگی پربار ایشـان بـه اظهار نظر پرداخته اند. ادیبان و شاعران نیز از این امر مستثنی نبوده و هر یک به فراخور دانش ، استعداد، گرایش و ذوق خویش در توصیف ایشان قلم زده اند و شعر سروده اند. با نگاهی گذرا به ادبـیات عـرب در مـییابیم که مولای متقیان از صدر اسـلام تـاکنون حـضوری بسیار پررنگ در ادبیات عرب داشته است . در زمینه آثار به جای مانده از حضرت علی این آثار همواره در طول تاریخ مورد توجه ادبا قـرار گـرفته اسـت . در میان شعرای قدیم عرب از صدر اسلام تا پیشـ از دوران مـعاصر نمونه های زیادی از اشعار فاخر عربی در مدح حضرت علی به جای مانده است . شعرای بزرگی همچون "کمیت " و "فرزدق "
اشعار زیادی در وصـف ایشـان دارنـد. در دوران معاصر نیز کتب عربی از ذکر امیر المومنین بیبهره نـمانده اند و شعرای بسیاری پیرامون آن امام بزرگوار قلم زده اند. در این میان میتوان به "جبران خلیل جبران " شاعر بزرگ لبنانی اشـاره کـرد، البـته ذکر حضرت علی و مدح این شخصیت والا مقام مختص مسلمانان نیست ؛ به گـونه ای کـه می بینیم در کنار "جبران "، شعرا و نویسندگان مسیحی بزرگی همچون "میخائیل نعیمه " و
"جورج جرداق " در تاریخ ادبیات عـربی آثـارشان را بـه ذکر صفات آن امام معصوم مزین کرده اند.
ادبیات عرب
علی به دلیل شـخصیت بـی هـمتا و نیز بلوغ منحصر به فردش از جایگاه والایی در ادبیات عرب برخوردار است . با مروری بر دیوان هـای اشـعار، مـلاحظه میشود که شاعران حتی نسبت به نسب و تبار علی علیه السلام شعر سروده انـد. بـا نگاهی گذرا به ادبیات عرب در مییابیم که مولای متقیان حضوری بسیار پررنگ در ادبـیات عـرب داشـته است . نمونه هایی که در ذیل آمده اند، گواه بر این امر می باشد. عبدالمسیح انـطاکی در وصـف امام علی می گوید: در بلندترین قله های مجد و عظمت ، نسبت حضرت علی و پیامـبر (ص ) اینـگونه اسـت . او ابتدا وارد سرزمین حجاز شد در حالی که پیروان زیادی داشت ، آنها برگزیدگان فرزندان اسماعیل هستند که در این منطقه سـاکن شـدند (عبدالمسیح الأنطاکی، بیتا:ص ١٤٢). عباس شبر می گوید: او نفس فجر یا نسیم ملایم اسـت ، یا او لطـفی اسـت که الهام را برمی گزیند. او بوی خوشی است که از سوی قدس به مشام می رسد و جـانها را زنـده مـی کند. شبی از شب های روزگار عظمت یافت که علی را آورد تا اسلام را زنـده کـند. شخصی که نشانه منحصر به فردی را آورد که میان حق و باطل جدایی می اندازد. شب های تـو، بـاعث روشنی شب ها گشت و روزگار تو بر دیگر روزگاران برتری یافت . سـرزمین مـحل تولد علی و بعثت
پیامبر، لباس فخر و عـظمت را بـه تـن کردند. (عباس شّبر،١٩٧٨م : ص ٤٣). محمد سعید الخنیزی آوردهـ اسـت :
اگر جهان از نور او بهره گیرد، فجر از تاریکی خود نجات پیدا می کند. غذای مـهمانان و فـقیران که به جای
تحقیقات جدید در علوم انسانی » تابستان 1395، سال سوم - شماره 7 (صفحه 21)
کودک، اصـل هـای خود را قـربانی مـی کـنند. مانند صدای غیبی که همه جـا را فـرا می گیرد، هر کس اسم او را ببیند صدایی می شنود (محمد سعید الخـنیزی، ١٩٩١ م ، ص ١٢). دیگـر شاعران عرب زبان نیز ابیاتی در وصـف امام علی سروده انـد کـه بیانگر اهمیت امام علی در شـعر عـرب می باشد. از غرب نوری بلند شد و جبرئیل اسم او را نشان داد (محمود مهدی، ١٩٧٨م ، ص ٣٥). سخنان شـما بـسیار ارزشمند است ، ای اباالحسن این بهترین کـنیه اسـت (احـمد الوائلی، ١٩٩٣م ، ص ٢٣). شیر میدانهای جـنگ در جـنگیدن ، تو را حیدر نامیدند در حـالی کـه تو از آن هم بیشتر هستی (سعید العسیلی، ١٩٨٦م ، ص ١٢). تو یک روح هستی که خداوند تو را خلق نموده اسـت ، روح تـو نیز از روح پیامبر است . تو و خورشید از افـق مـشاهده می شـوید، پیامـبر مـانند خورشید است ولی تو افـق آن هستی (علی الخاقانی، ١٤٠٨ هـ ق ، ج ٣، ص ٢٣٢). تو گرانقیمت ترین مخلوق و موجود هستی، تو خود رسول الله هستی (احـمد الوائلی، ١٩٩٣ م ، ص ٧٥). در واقـع علی، امتداد جان پیامبر است کـه نـجات بـخش انـسانها بـود (حسین الشاکری، ١٤١٨ هــ ق ، ج ٥ ، ص ٣٥٥). بـرای تو همین فخر و عظمت کافی است که اگر تو نبودی شخص لایقی برای ازدواج با فاطمه زهـرا (س ) وجـود نـداشت (محمود مهدی، ١٩٧٨م ، ص ٣١). فاطمه (س ) به دلیل سرشت پاک خـود تـو را از تـربیت فـرزندان بـی نـیاز نمود (سعید العسیلی، ١٩٨٦م ، ص ١٢). پس از مرگ زمان و نابودی آن ، ذکر او پیوسته رایج است .
آوازخوانان کسری و روم در آواز خود از او می خوانند (بولس سلامه ، ١٩٨٦م : ص ٨٢). ای شبی که تو اوصاف آن هستی و این چیزی است که هیچ قلمی قـادر به بیان آن نیست . روی سیاه تو، وحشتناک و دردناک است ، چه چیزی می تواند آن را بپوشاند. اما، ناگهان محراب از خون او پرشد و صدای ناله او بلند شد (محمد جمال الهاشمی، ١٤٠٦ هـ ق ، ص ١٠٨).
بولس سلامه شاعری مـسیحی اسـت که آثار ادبی خود را وقف تمجید از اهل بیت نموده و در آثار ادبی گوناگون خود به بیان فضائل ایشان و بطور خاص مدح امام علی پرداخته است . از میان آثار وی حماسه
«عید الغـدیر» اسـت که اختصاص به تاریخ اسلام دارد و شاعر در آن به أهم وقایع تاریخ اسلام پرداخته ، و با قلم فصیح و بیان شیوای خود آن وقایع را به شعر در آورده اسـت . این اثـر منظومه ای است که در بحر
«خـفیف » بـه نظم درآمده است و به شرح حوادث صدر اسلام با محوریت امام علی میپردازد. او در این اثر آورده است : ...ممکن است کسی بگوید چرا از بین اصحاب پیامبر اسـلام (ص )، عـلی را انتخاب کرد ام .
شعرهای مـن خـود پاسخی به این پرسش است . این شعرها تنها بیان اندکی از عظمت مردی است که مسلمانان با عباراتی چون «رضی الله عنه وکرّم الله وجهه و علیه السلام » از او یاد میکنند؛ مسیحیان در مجالس خود سخنان حکمت آمیز او را مـثال مـیزنند و در برابر تقوای او فروتنی میکنند؛ زاهدان ، متفکران ، سخنوران ، هریک به نوعی به او اقتدا میکنند. همین که صدها نفر در تاریخ برای علی مقام خدایی قائل شدند، گرچه خود گمراهی بزرگی است ، امـا از بـزرگی این شخصیت و مـیزان شگفتی مردم نسبت به او حکایت دارد.
سپس می افزاید: شما می توانید مرا شیعه بدانید. اگر تشیع بـه معنای کینه ورزی نسبت به برخی گروه ها و بی باکی در برابر احـتمال لغـزش و انـحراف باشد من چنین نیستم . اما اگر عشق ورزیدن به علی و اهل بیت
تحقیقات جدید در علوم انسانی » تابستان 1395، سال سوم - شماره 7 (صفحه 22)
طاهرین و شوریدن بر ستم و غمناک شـدن بـه خاطر مصائب امام حسین و فرزندانش در طول تاریخ ، مصداق شیعه بودن است ، آری من شـیعه ام ... (نـوری کـیذقانی، ١٣٩١:ص ٥٤). ادیب دیگری با نام موسوی هندی خطاب به علی میگوید: کنه ذات تو را جز خدا نـمیشناسـد. هـم ممکنی و هم واجب ، هم قدیمی و هم حادث . نه ضدی داری و نه مانند، و بـا اینکه ذات تو روشن تـر از خـورشـید اسـت ، ولی عارفان در بیانش حیران و سرگردانند. تو در منتهای ظهور، ناپیدایی. چرا کـه بلنـد پایگی ات باعـث خفـای عظمـت وجودت گشته است (موسوی الهندی ، ١٤١٤ق : ٦). عبدالحمید السماوی که از سرایندگان اشعار رمزی به شمار مــی رود نیـز در بخشـی از قصـیده ای کـه بـر در زریـن حـرم حضرت علی نوشته شده است ، در این باره میگوید: ای گوهر شرق ! ای که تخیل در برابر جمالت به کرنش نشـیند و ضمیر پاک ، لب به تسبیح و
ستایشت گشاید! چه بسیار صـفات شـایانی داری که شعر و واژه ، از بیان آن عاجز و ناتوانند! (سماوی، ١٩٧١:
١٦٧). دکتر احمد الوائلی معتقد است روزگار، به خوبی می داند که امتیازات و شایستگی های علی در اوج کمال است و سرشار از پاکی و جمال و بینیاز از توضیح و بیان . وی مـیگوید: خـصائص تو در روزگار، همچون قله ای است که نمی توان به آن دست یافت . سجایای اخلاقی تو سرشار از پاکی است که نیازی به وضوح ندارد (وائلی، ١٤١٢ق : ٥٣). ناجی بن داود الحرز نیز خطاب به عـلی مـی گوید: ای مولای من , این جهانی است که زبان از وصف آن خسته نمی شود. از صبح در مورد تو سوال کردم گفت تو خورشیدی، از شمشیر در در مورد تو سوال کردم گفت تو حقی. شـب گـفت او مـاهی همیشگی است و دریا گفت او موجی خـروشان اسـت . از بـاران پرسیدم گفت دریاست و مهربانی جواب داد او صبور و بردبار است . از خیر سوال کردم گفت او لطف است و حق گفت او راه حقی است (حرز، ١٤١٧ق : ٥٣). مـصطفی جـمال الدین مـعتقد است که علی در شعر و قصیده نمیگنجد؛ چرا کـه بـال خیال محـدود می باشد. سپس می گوید: تو بالا رفتی پس چگونه به تو ملحق شوی، راه ترقی به سـمت تـوست کـه از به بالاست . چگونه به مقام تو برسد در حالی که تـو زمین نیستی که پیموده شوی. ببخش مرا در مورد آنچه می گویم چرا که من انسان هستم ، هر چـند کـه روحـم سبک باشد. آیا خیال دارای حد و مرزی است ؟ من نور نیستم تا آنـچه را مـی خواهم درک کنم . بالهای من ناتوان است و به خاطر گناه ، قید بر من زده شده است (جـمال الدین ، ١٤١٥ق : ٤٨٥).
ابـن کـمونه نیز ذات مقدس حضرت را پوشیده در پرده های حجاب ، و فراتر از درک و فهم عقول دانسـته و شــبیه بــه مـضامین پیشین سروده است : ستاره های درخشان و بزرگی ها از رسیدن به مقام تو قاصر هـستند.
مـقدس اسـت ذات بلند تو و درک آن بر عقل ممکن نیست . صفات تو فوق تمام صفات است ، چـطور این مـمکن باشد؟ در حالی حجابی بین من و آنها وجود دارد. چه بسیار مردمی که برای این کـار تـلاش کـردند
ولی به آن نرسیدند و تنها خستگی عاید آنها شد (ابن کمونه ، ١٩٤٨:٦). محمد مهدی البحرانی میگوید: عـلی بـی نظیر است و به مانند او، مثل نتوان زد. اگر از طریق او روی برتافتند درحقیقت از بهرة خود بـاختند.
عـلی هـیچ مثل و مانندی ندارد، این چطور ممکن باشد در حالی که عزت او بی مثال است . اگر از او رو
تحقیقات جدید در علوم انسانی » تابستان 1395، سال سوم - شماره 7 (صفحه 23)
بگردانند، در واقـع از خـود رو گردانیده اند نه از او (محمد مهدی البحرانی، دیوان : ١٣٥). احمد الجندی ضمن اظهار تأسف از کـشته شـدن بـزرگ مرد اسلام ، می گوید: روزگار مانند چنین روزی را که بـر علی گذشت ، ندیده است و این اندوه بـزرگی اسـت کـه بر قلب قهرمانان ، سنگینی میکند (جندی،١٩٧٣: ص ٧٦).
سید باقر هندی خطاب به عـلی عـلیه السلام میگوید: کنه ذات تو را جز خدا نشناسد. هم ممکنی و هم واجب ، هم قدیمی و هم حادث ، نـه ضـدی داری و نه مانند، با این که معنای تو روشن تر از خورشید است ولی عـارفان در بـیانت سرگردان و حیرانند (السید باقرالهندی، ١٤١٤: ص ١٦). مدین الموسوی مـیگوید: دنـیا خـود را آراست تا رفاه و خوش گذرانیش را نشانت دهـد و از بـرابر چشمانت سرخوش و سرحال گذشت و آن چه در وجود خود داشت به پایت ریخت تا از پستانش بـدوشی و بـرگرده اش سوار شوی، اما تو طـلاقش گـفتی و زیور و آرایشش طـعمه نـزدیکیت نـشد (مدین الموسوی، ١٩٨٧م : ص ٨٥).
همچنین اندیشمندان غـیر مـسلمان فراوانی در برابر این امام همام سر تعظیم فرود آورده اند به طوری که جـورج جـرداق نویسنده پرآوازه ی مسیحی لبنانی کتابی در ٦ جلد بـا عنوان "امام علی" بـه رشـته تحریر در آورند.
ابن ابی الحـدید در مـورد امام علی می نویسد: چه بگویم درباره مردی که دشمنانش به فضایل و مـناقب وی اعـتراف می کنند! و هرگز برای آنـان مـقدور نـشد که مناقبش را انـکار نـموده ، و فضایلش را بپوشانند. تو خـود مـی دانی که بنی امیه ، زمامداری اسلام را در شرق و غرب روی زمین به دست آوردند و با هـر نـوع حیله گری در خاموش ساختن نور او کـوشیدند و هـرگونه لعن و افـترا را بـر عـلی بر منابر ترویج نـمودند، هرکس که او را مدح و توصیف می کرد، مورد تهدید قرار می گرفت . هر روایتی که فـضیلت عـلی را بازگو می کرد، ممنوع ساختند. حـتی از نـامگذاری بـه نـام عـلی جلوگیری کردند. هـمه این اقـدامات و تلاشها جز ظهور عظمت و جلالت شخصیت علی نتیجه ای در پی نداشت . در حقیقت این همه نابکاریهای بنی امّیه مـانند پوشـانیدن آفـتاب با کف دست بود... من چه بـگویم دربـاره مـردی کـه هـمه فـضیلتها به او منتهی می شود و هر مکتب و هر گروهی خود را به او منسوب می نماید. آری اوست رئیس همه فضیلتها... (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ، ج ١: ص ١٦). شیخ محمد عبده می گـوید: در هنگام مطالعه نهج البلاغه ، گاهی یک عقل نورانی را می دیدم که شباهتی به مخلوق جسمانی نداشت ، این عقل نورانی از گروه ارواح و مجردات جدا شده و به روح انسانی پیوسته و آن روح انسانی را از لباسهای طبیعت تجرید نموده و تا مـلکوت اعـلا بالا برده و به عالم شهود و دیدار روشن ترین انوار نائل ساخته است و با این وصف شگفت انگیز، پس از رهایی از عوارض طبیعت در عالم قدس آرمیده است . لحظات دیگری صدای گوینده حکمت را می شـنیدم کـه واقعیات صحیح را به پیشوایان و زمامداران گوشزد می کرد و موقعیتهای تردیدآمیز را به آنان نشان می داد و از لغزشهای اضطراب آور برحذرشان می داشت و آنان را به دقایق سـیاست و طـرق کیاست راهنمایی میکرد و به مـقام واقـعی ریاست آشنا می ساخت و به عظمت تدبیر و سرنوشت شایسته بالا می برد (شیخ محمد عبده ، شرح نهج البلاغه : ص ٧و ١٠). عباس محمود عقاد می نویسد: در هـر قـسمتی از روان انسان
تحقیقات جدید در علوم انسانی » تابستان 1395، سال سوم - شماره 7 (صفحه 24)
برخوردگاهی است بـه زنـدگی علی بن ابی طالب ؛ زیرا از بین تمام بزرگان و دلاوران ، تنها زندگی اوست که جهان انسانیت را در همه جا با گفتار بلیغ ، مخاطب قرار می دهد و نیرومندترین انواع محبتها و عوامل پندیابی و اندیشه که سـراسر تـاریخ بشر ممکن است در روح انسان برانگیزد، در صفحات تاریخ اوست .
زندگی پسر ابوطالب همیشه با عواطفی شعله ور و احساساتی نگر، به جانب مهرورزی و بزرگداشت روبه روست ؛ او شهید و پدر شهیدان است و تاریخ علی و فرزندانش را سـلسله ای طـولانی از میدانهای شـهادت و پیروزی تشکیل می دهد که برای جوینده یکی پس از دیگری نمایان می شوند (عباس محمود عقّاد، عبقریۀ الامام عـلی: ص ٣). دکتر بولس سلامه ادیب مسیحی بیان می کند: علی به مقامی رسـیده اسـت کـه یک دانشمند، او را ستاره درخشان آسمان علم و ادب می بیند، و یک نویسنده برجسته ، از شیوه نگارش او
پیروی می کند، و یک فقیه ، همیشه بر تـحقیقات و ابـتکارات او تکیه دارد... (کریم خانی و صمدانی، ١٣٨٣: ص ٢٠).
دکتر طه حسین در کتاب علی و بنوه مینویسد: علی از خـود خـشنود نـبود، مگر وقتی که حق جامعه و مردم ادا کرده باشد؛ نماز را برای مردم به پا داشته و با رفـتار و گفتار آنان را تعلیم داده و شبانگاه شام فقیران را داده باشد و نیازمندان را از سؤال بینیاز ساخته بـاشد. پس از تکالیف ، شب هـنگام بـا خدای خویش به خلوت میپرداخت ، نماز میخواند و عبادت میکرد. پس از اندکی خواب ، سحرگاهان باز به سوی مسجد روانه میشد و مردم را به نماز دعوت میکرد. علی برای یک لحضه هم در همه شبانه روز خدا را فـراموش نمیکرد... علی مردم را با سیره ئ رفتار موعظه میکرد. آری، او اما مردم بود و معلم آنها (طه حسین ، علیٌّ وَ بُنوه ُ: ص ١٥٨). یکی دیگر از شیفتگان شخصیت والای علی شبلی شمیل ، از پیشتازان مکتب مادیگری است که این چنین زیبـا و گـزیده به وصف حضرت می پردازد: امام علی بن ابی طالب ، بزرگ بزرگان ، یگانه نسخه ای است که خاور و باختر در گذشته و حال ، صورتی دیگر از آن که مطابق با اصل باشد، به خود ندیده اسـت (حـکیمی،١٣٧٣: ص ٢٥٠). عبدالفّتاح عبدالمقصود مینویسد: من همواره اخلاق و موهبتهای الهی و آنچه را که تشکیل دهنده شخصیت است ، مقیاس شناخت عظمت انسانی قرار میدهم ؛ از اینرو بعد از پیامبر کسی را ندیده ام که شایسته بـاشد پسـ از او قرار گیرد یا بتواند در ردیفش بیاید جز پدر فرزندان پاک و برگزیدة پیامبر؛ یعنی «علی بن ابی طالب »، و من در این سخن به طرفداری از تشّیع وارد نشده ام ، بلکه این رأیی است که حقایق تاریخ گویای آن اسـت .
امـام ، بـرترین مردی است که مادرِ روزگـار تـا پایان عـمر خود چون او نزاید، و اوست که هرگاه هدایت طلبان به جستجوی اخبار و گفتارش برآیند، از هر خبری برای آنان شعاعی میدرخشد. آری او مجسمه ای از کـمال اسـت کـه در قالب بشریت ریخته است (عذرا انصاری،١٣٧٦،ص ٣٠٤). امام عـلی شـخصیتی است که منحصر به یک گروه یا عقیده و مرام خاصی نیست و از نخستین روزهای اسلام تا کنون شخصیتهای بزرگی با گرایش هـای گـوناگون مـجذوب ابعاد شخصیت والای ایشان شده اند و هر یک به فراخور دانش ، اسـتعداد،
تحقیقات جدید در علوم انسانی » تابستان 1395، سال سوم - شماره 7 (صفحه 25)
گرایش و ذوق خویش در توصیف ایشان قلم زده اند. شاعران معاصرعرب ازپیش از ولادت علی علیه السلام تا پس از شهادت ایشان در بسیاری از جوانب زندگی حـضرت شـعر سـروده اند، که برخی از آنها مانند عبدالمسیح انطاکی و بولس سلامه با اینـکه مـسیحی هستند، دیوان کاملی در بیان زندگی حضرت از خود بر جای گذاشته اند.
ادبیات پارسی
عشق و علاقه مردم بـه امـیرالمومنین حـضرت علی، به شکل های مختلفی در شعر و ادب فارسی و عربی نمود پیدا کرده است . ویژگـی هـای فـردی و اجتماعی حضرت علی، پرورش او در دامان پیامبراکرم ، تولد در کعبه ، همسر حضرت فاطمه بودن و... آن حضرت را در انـدیشه دو زبـان پارسـی و عربی به مرتبه قهرمانی بی مثال رسانده است . شاعران پارسی گوی و عربی گوی غـالباً بـا پرداختن به وصف شخصیت حضرت علی و ذکر دلاوری ها و رشادت های وی، تصویرپردازی های ادبـی از این مـصادیق داشـته اند و درباره این حضرت اشعار فراوانی سروده اند. شاعران غالباً ضمن ساختن صور خیال ، از چـنین شـناسه هایی به مثابه آموزه هایی اخلاقی سود جسته ، به پند آموزی و عبرت دهـی آنـها تـوجه داشته اند. آنچه در مدیحه سرایی شاعران درباره امام علی آمده ، تقریباً وجه اشتراک بیشتر آثـار ادبـی است . راجع به امام علی و بازتاب شخصیت ایشان در شعر پارسی آثار مـتعدد و پژوهـش هـای گسترده ای به رشته تحریر در آمده است و پژوهشگران از زوایای مختلف ابعاد شخصیتی ایشان را مورد کاوش قرار داده انـد کـه اشـاره مستقیم به یکایک آن ها از حوصله این پژوهش خارج است ، با این حال گوشه ای از این آثـار را از نـظر میگذرانیم .
در زبان فارسی در زمینه وصف ناپذیری امام علی، شهریار می گوید:
نه خدا توانمش خواند، نـه بـشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را (شهریار، ١٣٨٥: ج ٢: ٦٩) شهریار در شعر مـشهور «هـمای رحمت » سیمای امام را در هاله ای از پرتو الوهیت دانـسته و بـه نـاتوانی و تحّیر خود در وصف بزرگی و عظمت ایشان مـعترف اسـت . می توان به مطلع و بخش پایانی شعر ارزشمند «در سایه سار ولایت » اثر سید عـلی مـوسوی گرمارودی اشاره کرد که مـی گـوید: خجسته بـاد نـام خـداوند، نیکوترین آفریدگاران که تو را آفرید/از تـو در شـگفت هم نمی توانم بود که دیدن بزرگیت را، چشم کوچک من بسنده نیست / مـور چـه می داند که بر دیواره ی اهرام مـی گذرد یا بر خشتی خـام ؟/ تـو آن بلندترین هرمی که فرعون تـخیل مـی توان ساخت و من آن کوچک ترین مور که بلندای تو را در چشم نمی تواند داشـت .... دری کـه به باغ بینش ما گـشوده ای هـزار بـار خیبری تر اسـت / مـرحبا به بازوان اندیشه و کـردار تـو/شعر سپید من روسیاه ماند که در فضای تو به بی وزنی افتاد هر چـند، کـلام از تو وزن می گیرد/ وسعت تو را چـگونه در سـخن تنگمایه گـنجانم ؟/ تـو رادر کـدام نقطه باید به پایان برد؟ ... آیا خـداوند در تو به شگفتی نمی نگرد؟ در ارتباط با فضایل آن حضرت سلمان هراتی می گوید: باد ایسـتاده بـود/آفتاب هیچ
بود/کهکشان درنگ داشـت /خـاک بـی قـرار بـود/تا تو آمـدی /شـب بهار شد. و همینطور نیما یوشیج می سراید:
تحقیقات جدید در علوم انسانی » تابستان 1395، سال سوم - شماره 7 (صفحه 26)
از مهر علی دلم نخواهد بگسست / آن کس که ولایت تو را منکر شـد/ بـرتافت رخ از حـقیقت و کافر شد.
گر نو طریقتی ست بـاشد روشـن / کـز پرتـو ذاتـ مـرتضی ظاهر شد ... آن کس که نه با علی دل خویش بباخت / چیزی نشناخت گرچه بس چیز شناخت / درساخت دلم به هر بدی لیک دلم
با آن که بد علی به لب داشت نـساخت . قیصر امین پور نیز اعتقاد داردکه : ایمان و امان و مذهبش بود نماز/ در وقت عروج مرکبش بود نماز/ هنگام که هنگامه آن کار رسید/ چون بوسه میان دو لبش بود نماز. سهیل محمودی می گـوید: در آن مـیانه که هستی تمام هستی بود/به دور سرمدی ات هر که مست شد، پیوست .
شهریار می گوید: لشکر کفر اگر موج زند در همه دریا/ همه طوفان ، همه دریا/ چه کند بر تو کـه صـخره صمّا و أصمّی/بأبی أنت و أمی/یا علی خواهمت آن شعشعه ی تیغ زرافشان /هم بدو کفر سر افشان /بایدم این لمعان دیده ندانم به لمّی/ بأبی أنت و أمـی(شـهریار، ١٣٧١: ١١١٤). در این ابیات لشکر کفر بـه سـان دریایی پرتلاطم و پرموج توصیف شده و امام در شجاعت و صلابت به صخره سنگی سخت و نفوذناپذیر مانند گردیده که امواج شدید این دریا نمی تواند بر آن غلبه کند و پایه هـای این سـنگ سخت را در هم شکند.
عـبدالجبار کـاکایی می گوید: برخاست مثل کوه زجا مولا/پل بست بین خاک و خدا مولا/ چون عطر آسمانی گل پیچید/ در زلف کوچه های رها مولا. قیصر امین پور نیز می گوید: پیشانی او به مرگ خـندید شـکافت / چون ماه که تا روی نبی دید شکافت / با دست نبی رقابتی داشت مگر/ آن تیغ که پیشانی خورشید شکافت . علیرضا قزوه می سراید: دوید خون تو در خاک، لاله پیدا شد/به چاه ریخت صدای تـو، نـاله پیدا شد/ گـل همیشه بهار محمدی چو شکفت /ز شرم ، لاله عرق کرد، ژاله پیدا شد/ ... / ای که پایان تو پیدا بود از آغاز هم /از تو خواهم گـفت ای تکرار زیبا باز هم / ذوالفقار غیرت و عزمت اگر لب وا کند/باز مـی مـاند عـصای موسی از اعجاز هم / ... / شب تاریک و نخلستون و غربت /دو کیسه نون و یک کاسه محبت / سحر، محراب با شمشیر می گـفت :/ چـه کردی با علی ای بی مروت . عبدالجبار کاکایی نیز می گوید: یا مثل بغض بـسته فـرو غـلتید/در گودی کبود صدا، مولا / با قطره های اشک فرود آمد/از چشم های پنجره ها، مـولا. قیصر امین پور نیز به زیبایی می گوید: این جزر و مد چیست که تا مـاه می رود؟/ دریای درد کیست که در چـاه مـی رود؟ / این سان که چرخ می گذرد بر مدار شوم / بیم خسوف و تیرگی ماه می رود / گویی که چرخ بوی خطر را شنیده است /یک لحظه مکث کرده به اکراه می رود / آبستن عزای عظیمی ست کـاین چنین / آسیمه سر نسیم سحرگاه می رود / امشب فرو فتاده مگر ماه از آسمان / یا آفتاب روی زمین راه می رود؟ / در کوچه های کوفه صدای عبور کیست ؟/ گویا دلی به مقصد دلخواه می رود / دارد سر شکافتن فرق آفتاب / آن سـایه ای کـه در دل شب راه می رود / ... / پیشانی او به مرگ خندید شکافت / چون ماه که تا روی نبی دید شکافت / با دست نبی رقابتی داشت مگر/ آن تیغ که پیشانی خورشید شکافت . سعید بیابانکی می سراید: ای همنشین خـلوت خـاموش نخل ها/تنهایی ات مباد فراموش نخل ها / بعد از تو چشم تشنه پرستی نداده است /آبی به ریشه های عطش نوش نخل ها / خم کرده است قامت
تحقیقات جدید در علوم انسانی » تابستان 1395، سال سوم - شماره 7 (صفحه 27)
شمشاد عشق را/سـنگینی فـراق تو بر دوش نخل ها / انگار یک قرابت دیرینه داشته ست /نیزار ناله های تو با گوش نخل ها / طبعم نوشته نام تو را با دو بیت اشک /بر قامت همیشه عزاپوش نـخل هـا / امـشب تو نیستی و برای گریستن /مـا تـشنه مـی رویم در آغوش نخل ها. موسوی گرمارودی در باب بخشش امام علی این چنین نغمه سر می دهد: پایی را به فراغت بر مریخ ، هشته ای/و زلال چشمان را بـا خـون آفـتاب آغشته ، ستارگان را با سرانگشتان ، از سر طبیبت می شـکنی/و در جـیب جبرئیل می نهی و یا به فر شتگان دیگر می دهی به همان آسودگی که نان توشه ی جوین افطار را به سـحر مـی شـکستی/یا در آوردگاه به شکستن بندگان بت ، کمر می بستی/چگونه این چـنین که بلند بر زََبر ما سوا ایستادی / در کنار تنور بیوه زنی جای می گیری و زیر مهتر کودکانه ی بچگکان یتـیم در بـازار تـنگ کوفه ؟/پیش از تو هیچ اقیانوسی را نمی شناختم که عمود بر زمین بـایستد/پیشـ از تو هیچ خدایی را ندیده بودم که پای افزاری وصله دار به پا کند و مشکی کهنه بر دوش کشد و بردگان را بـرادر بـاشد. از شـاعران معاصر پارسی گوی، مرحوم محمّدعلی مردانی از جمله دلدادگان امیرالمؤمنین علیه السلام اسـت کـه درمـجموعه شعرش به نام علی مظهر عدل و فاطمه مظهر تقوا در ابیات فراوان به این منقبت عـلوی اشـاره دارد، در شـعر سالار جوانمردان که ترسیمی زیبا از شب میلاد است میگوید: نهاد بنت اسد پا به کـعبه مـقصود/ که تا نهد اسدالّله پا به ملک وجود / علی ولیّ خداوندگار، ربّ ودود / ز امر صانع کـلّ کـردگار غـیب و شهود / عیان به کعبه شد آن پای تا به سر اعجاز / سه روز بنت اسد بود مـیهمان اله / بـه خانه زاد خدا جز خداَ نُبد همراه / که از ولادت سرّ خدا شود آگاه / به قـاف قـدر رفـیعش نبرد غیری راه / که بود لطف کریمش مغیث و محرم راز / پس از سه روز عیان گشت نشئه دگری / ز برج کـعبه درخـشید مهری و قمری / خدا به شیر زن مکّه داد شیر نری / تبارکالّله از این مادر و چنین پسـری.
«حـسان »، شـاعر معاصر در یکی از سروده هایش این گونه به وصف این منقبت درخشان پرداخته است : بیا به خـانه خـدا، بـه کوی و بام و در نگر / تمام نور عشق را، بیا به یک نظر نگر / نشاط عـاشقان بـبین ، گره گشای از جبین / علی امیر مؤمنین به کعبه مستقر نگر / چو کعبه دید مادرش ، به احترام حـیدرش / شـکافت در برابرش ، شکوه و عزّ و فر، نگر/ به کعبه زادگاه او، خداست تکیه گاه او / بـه اوّلینـ نگاه او، به بهترین بشر نگر. احمد عـزیزی مـی سـراید: از تو هر شب چشم حیرانی تر اسـت / قـدسیان را ذکر حیدر حیدر است / اف بر آن خامان که بر باطل شدند / از تو ای شمشیر لاغـافل شـدند. سید حسن حسینی نیز مـی گـوید: آن زخـم کـه زیب فـرق حیدر شده است /در عرصه کربلا مـکرر شـده است / بی زیور زخم قامت شیعه مباد/این کوه به زخم تیشه خوگر شـده اسـت . پرویز حبیبی بیگ آبادی نیز می گـوید: سلاست در زبانش موج مـی زد / کـلامش تکیه را بر اوج می زد. سـید حـسین اجتهادی نیز اعتقاد دارد که : ای خنجر تفکر مولا/ خون از کلام عشق برآور/ سردار اعـتبار و رهـایی/ سر از قیام عشق برآور/ روشـن تـر از سـرود و ستاره / دل را به نـام عـشق برآور/ از دانش شهیر یقـین بـاز. ژولیده نیشابوری نیز می گوید: دُر یکدانه نبی هست و گهر کیست علیست / آنکه بر دوش رسول مـدنی پای نـهاد. غلامرضا سازگار نیز می سراید: کـسی کـه خون عـمرو جـاری کـند /رسـول را یک تنه یـاری کند. ادیب المـمالک با زبانی شیرین در باب غدیر بدین شکل قلم می زند و داستان ولایت را
تحقیقات جدید در علوم انسانی » تابستان 1395، سال سوم - شماره 7 (صفحه 28)
شاعرانه حکایت می کـند: بـرآمد بامدادان ، مهر روشن به پهنای فـلک گـسترده دامـن / چـو تـرکی آتشین رخ بر نـشسته فـراز صحن ، دیبای ملوّن / امیرالمؤمنین شاه ولایت خداوند جهان صدر مهیمَن / ز امر حق ـ تعالی ـ در چنین روز به تخت خـسروی آمـد مـُمَکَّن / میان یثرب و بطحا نبی بود چو مـوسی در مـیان مـصر و مـدین / خـطاب آمـد ز یزدان کای پیمبر! علی را بر خلافت کن معّین / چراغ کفر را بنمای خاموش سراج عقل را فرمای روشن / به بالای جهاز اشتران ساخت همای سدره رفعت نشیمن / بهُ یمن طـالع ایمان برافراشت یمین
الّله را با دست ایمن / به آهنگ جلی «من کنت مولاه علیّ مولاه » گفت آن شاه ذوالمن . (فراهانی، ١٣١٢:
٣٧٠و٣٧٤).
نتیجه گیری
بازتاب زندگی حضرت در شعر شعرای معاصر عرب و ایرانی از حـیث مـضمون و برشمردن صفات والای ایشان تقریبا یکسان می باشد و آنان از تولد ایشان در کعبه تا شهادتش در مسجد کوفه را مورد واکاوی قرار داده اند اما از بعد زبانی و استفاده از صور بلاغی ذکر جزئیات گاه فـارسی زبـانان برتری می جویند و گاه عرب تباران ، ولی به نظر می رسد شاعران فارسی زبان موفق تر عمل نموده اند. مهمترین موضوعاتی که شاعران عـرب و عـجم آن را چاشنی سروده ها و دلنوشته هـای خـویش قرار داده اند و در این نوشتار بدان پرداخته شد عبارتند از: فضائلی از قبیل دلاوری ها و شجاعت ، جود و بخشش وی و ویژگی وصف ناپذیری ایشان و حادثه غدیر به عنوان حساس تـرین واقـعه و رمز بقای اسلام . شـاعران پارسـی گوی و عرب غالباً با پرداختن به وصف شخصیت حضرت علی و ذکر دلاوری ها و رشادت های وی ضمن ساختن صور خیال ، از چنین شناسه هایی به مثابه آموزه هایی اخلاقی سود جسته ، به پنـدآموزی و عـبرت دهی آنها توجه داشته اند و آنچه در مدیحه سرایی شاعران درباره امام علی آمده ، تقریباً وجه اشتراک بیشتر آثار ادبی است .
تحقیقات جدید در علوم انسانی » تابستان 1395، سال سوم - شماره 7 (صفحه 29)
فهرست منابع و مآخذ
- انطاکی، عبدالمسیح بی تا، ملحمه ̂U الإمام عـلی، بـیروت : مؤسسه ̂U الاعـلمی .
- شبر، عباس . ١٩٧٨ . الموشور، بیروت :مؤسسه ̂U الاعلمی .
- محمدسعیدالخنیزی؛ ١٩٩١م ، أضواءٌ من الشّمس ؛ الطبعۀالأولی، بی جا.
- محمودمهدی؛ ١٩٧٨م ، نفحات عـطرة؛ الطبعۀالأولی، بیروت : مؤسسۀالأعلمی .
- أحمدالوائلی؛ ١٩٩٣، ایقاع الفک ؛ الطبعۀالأولی، بیروت : دارالصفوة .
- سعید العـسیلی؛ ١٩٨٦، کـربلا، مـلحمۀ ادبیۀ، تاریخۀ اسلامیۀ؛ الطبعۀالأولی، بیروت : دارالزهراء.
- علی الخاقانی؛ ١٤٠٨هـ ق ، شعراءالغری؛ ج ٦ ، الطبعۀالأولی، قم : مکتبۀالمرعشی .
- حسین الشاکری؛ ١٤١٨ ه .ق ، علی فـی الکـتاب والسنۀ والأدب ؛ ج ٥، الطبعۀالأولی، قم : مطبعۀ ستاره .
-سلامه ̂U، بولس ١٩٨٦ . عیدالغدیر، بیروت : دارالکتاب اللبنانی .
- محمدجمال الهـاشمی؛ ١٤٠٦هــ ق ، دیوان مـع النبی وآله ؛ الطبعۀالأولی، ایران : مطبعۀ سپهر.
- موسوی الهندی، سیدباقر، ١٤١٤ق ، دیوان ، ایران ، انتشارات الامام الهادی .
- سماوی، عبدالحمید. ١٩٧١ . دیوان ، بیروت : دار الاندلس .
- وائلی، أحـمد، ١٤١٢ق . دیوان ، قم : انتشارات الشریف الرّضی .
- حرز، ناجی بن داود، ١٤١٧ق . دیوان الوسیله ، بی جا، مؤسسه ̂U ام القـری للتحقیق و النشر.
- جمال الدین ، مـصطفی، ١٤١٥ق . دیوان ، بـیروت :دارالمؤرخ العربی .
- ابن کمونه ، محمدعلی بن محمد، ١٩٤٨، دیوان ابن کمون ، جمعه و علق علیه ، محمدکاظم الطریحی، نجف ، دارالنشر و التألیف .
- جندی، احمد .١٩٧٣ قصه Û المتّنبی، بی جا :دارالحریه Û للطباعه Û، مطبعه Û الجمهوریه .
- السیدباقرالهندی؛ دیوان ؛ ١٤١٤هـ ق ، الطبعۀالأولی، ایران : انـتشارات الامام الهادی .
- مِدین الموسوی؛ ١٩٨٧م ، دیوان أوراق الزمن الغالب ؛ الطبعۀالأولی، بیروت : دارالزهراء.
- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ، ج ١.
- شیخ محمد عبده ، شرح نهج البلاغه .
- عباس محمود عقّاد، عبقریۀ الامام علی ، چاپ دارالکتب العربی، بـیروت .
- کـریم خانی و صمدانی، ١٣٨٣ ش ، علی فراسوی ادیان ، قم ، نشر دانش حوزه ، چاپ اول .
- طه حسین ، علیٌّ وَ بُنوه ُ، دارالمعارف ، چاپ مصر.
- محمدرضا حکیمی، ١٣٧٣، ادبیات و تعهد در اسلام ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران .
- عذرا انصاری، ١٣٧٦، جلوه ولایت ، چـاپ اول ، مـرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم .
- شهریار، محمد حسین ، ١٣٨٥ش ، دیوان شهریار، چاپ ٢٨، تهران ، انتشارات نگاه .
٣٠ / تحقیقات جدید در علوم انسانی، سال سوم ، شماره هفتم ، تابستان ١٣٩٥
- فراهانی، ادیب الممالک ، ١٣١٢ ش ، دیوان به تصحیح وحید دستگردی، تـهران ، انـتشارات امیرکبیر.
آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور:
تحقیقات جدید در علوم انسانی »
تابستان 1395، سال سوم - شماره 7 (از صفحه 19 تا 30)