آنه کارسون، شاعر، رماننویس، مقالهنویس و مترجم کانادایی است که در این مطلب بخشهایی از مصاحبههای او با نشریات مختلف درباره شیوههای نویسندگی آمده است.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از لیتهاب - آنه کارسون در دنیای ادبیات بیهمتاست. اول از همه اینکه هیچکس نمیداند او را چه صدا بزند؛ او شاعر، رماننویس، مقالهنویس، مترجم، استاد دانشگاه، محقق و ابداعگر قالبهاست. او به طرز شگفتانگیزی فوقالعاده است، هم روی کاغذ و هم در مصاحبه. آرزوی دیرین او این بود که اسکار وایلد شود، اما همین حالا هم بسیار از او بهتر است. آثار او در هر قالبی و هر نامی که بخواهید رویش بگذارید، به بینظیرترین چیزها دست مییابد: آنها در ظاهر پیشتاز، تجربی، از لحاظ فکری چالشبرانگیز و عمیقا تکاندهندهاند. شاید بخواهید بدانید چطور این کار را میکند. کارسون به ندرت توصیه مشخصی برای نوشتن میکند و حتی لزوما جواب سوالها را طوری نمیدهد که برای افراد غیرحرفهای قابل فهم باشد، اما اغلب به زیبایی درباره پروسه نوشتن و ساختن فرمها سخن میگوید.
برای خودت مشکل بساز
برای خودت یک مشکل بساز، در هنگام پرداختن به آن به مشکلاتی میرسی که خودت نساختی و حتا خوابش را هم نمیدیدی.
به ایدههایت از زوایای مختلف بنگر
مغز من سبدی از خرت و پرتهاست که سرانجام به نظر میرسد یک ایده تاثیرگذار داشته باشد. من کورمال کورمال پی آن میگردم که ببینم چیست، ترتیبهای متفاوت و مفاهیم متفاوت را امتحان میکنم و بعد یکی را انتخاب میکنم.
مشارکت را امتحان کن
همکاری برای من جواب میدهد تا آنجا که میتوانم بیرون از مرکز کار بایستم. درنتیجه من سازماندهی یا هدایت نمیکنم و نقطه اتکا نیستم... به من اجازه میدهد که نگران نباشم و ابداع کنم.
نگران دستهبندیهای رسمی ژانرها نباش
هر آنچه را دوست داری بنویسی، به همان شیوهای بنویس که دوست داری.
از دکمه دیلیت نترس
با لذت و وحشیانه ویرایش کن، پاک کردن چیزها خیلی جالب است.
به شعرهایت به چشم اشیا نگاه کن
ساختن شعر، ساختن یک شی است. من بیشتر به چشم نقاشی به آن نگاه میکنم تا متن، اما نقاشیهایی که به طور فیزیکی از طریق زبان قابل وارد شدن هستند. این راه دیگری برای فکر کردن به یک کتاب است، یک شی که همانقدر به لحاظ بصری واقعی است که از نظر متنی.
صدای خودت را پرورش بده
اگر کار کسی را بخوانم و فکر کنم، خدای من، واقعا دلم میخواهد مثل آن بنویسم، خواندن آن را متوقف میکنم، چون نمیخواهم مقلد باشم. به عنوان مثال من نوشتههای میویس گالنت را دوست دارم، اما وقتی مشغول نوشتنم سعی میکنم گالنت را نخوانم، چون خیلی راحت در او رخنه میکنم.
به خواننده اعتماد کن
هرودوت (نخستین تاریخنگار یونانیزبان) حس شوخطبعی خوبی دارد. اما من فکر میکنم او شوخی نمیکند. او عقاید و حقایق را ارائه میدهد و سعی نمیکند میان بد و خوب فرق بگذارد. هرودوت به خواننده اعتماد میکند و این کار را به عهده او میگذارد. یک مدارای تحسینبرانگیز... فکر میکنم در همه آثارم سعی کردهام این مدارا را داشته باشم و اجازه بدهم که خواننده خودش حسش را بسازد.
روی ارتباط برقرار کردن تمرکز کن
چیزهایی را که میخواهید به هم مرتبط کنید در کنترل شما نیستند. این تنها شمایید که با دنیا برخورد میکنید. اما چگونگی وصل کردن آنها به هم چیزی است که ذات ذهن شما را نشان میدهد. من میتوانم فهرستی از چیزهایی را که دیدم،تهیه کنم، اما به این دلیل نیست که آنها را کنار هم میگذارم، این کار بعدی خواهد بود. من آنها را تصادفی کنار هم میگذارم. از یک طرف این کاملا دلبخواه به نظر میرسد و از طرف دیگر، کاملا به این بستگی دارد که من به عنوان یک متفکر که هستم.
به کار کردن ادامه بده، حتا اگر نمیدانی که دقیقا داری روی چه کار میکنی
من می نویسم تا بفهمم درباره یک چیز چه فکر میکنم.