فهیمه رحیمی نویسنده و رمان نویس معاصر ایرانی
فهیمه رحیمی نویسنده و رمان نویس معاصر ایرانی در خرداد ماه سال ۱۳۳۱ ه.ش در خیابان شهباز تهران دیده به جهان گشود . در کودکی ساکن خیابان 17 شهریور بوده است . آن طورکه خودش تعریف کرده بود ، نخستین فعالیت ادبی جدی اش نوشتن قطعه ای ادبی با عنوان دلم برای پروانه می سوزد در 9سالگی بوده است . این قطعه آن قدر مورد توجه مادرش ( که خودش انشاءنویس متبحری بوده) و نیز مدیر و معلم های مدرسه اش قرار می گیرد که باعث ایجاد انگیزه در او برای ادامه فعالیت های ادبی اش می شود .
هر وقت پرنده کلمه دور سرم پرواز کند ، میدانم باید دست به قلم بنشینم و وارد دنیای تازهای شوم
فهیمه رحیمی از 13-12 سالگی شاهکارهای ادبیات جهان مثل جنگ و صلح را خوانده است . کتاب های پلیسی مثل کتاب های مایک هامر و جیمز باند هم در آن دوره پای ثابت برنامه مطالعاتی او بوده اند . فهیمه رحیمی در 17 سالگی ازدواج می کند که حاصل آن ، یک پسر و یک دختر است . دخترش در حال حاضر انتشاراتی دارد (انتشارات آوای چکامه) و کتاب های مادرش را منتشر می کند . فهیمه رحیمی در جوانی ، تجربه خبرنگاری هم داشته است و مدتی به صورت ناپیوسته خبرنگار ورزشی بوده است . در ضمن ، از زندگی خصوصی زنان شکست خورده نیز گزارش تهیه می کرده است ؛ احتمالا خیلی از این گزارش ها ، بعدها به صورت منبع الهام او برای نگارش آثار داستانی اش درآمده اند . فهیمه رحیمی تجربه کار در زمینه ادبیات کودکان را هم دارد . به گفته خودش 23 اثر برای کودکان نوشته که تا به حال برای چاپ آنها اقدام نکرده است . فهیمه رحیمی هم تجربه تحصیل در دانشگاه و هم تجربه تحصیل در حوزه را دارد . برطبق منابع موجود ، رحیمی در دانشگاه ، رشته ادبیات می خوانده که البته آن را نیمه کاره رها می کند . رحیمی دلیل نیمه کاره گذاشتن تحصیلات دانشگاهی اش را در مجله زنان بارداری اش اعلام کرده و در روزنامه کارگزاران دلیل این اقدام را جلوگیری شوهرش از تحصیل او به خاطر جو نامناسب دانشگاه ها در پیش از انقلاب دانسته است . فهیمه رحیمی پس از رها کردن دانشگاه ، 3 سال در حوزه علمیه آب منگل (مشایخی) تهران ، دروس دینی خوانده که آن هم به خاطر نقل مکان به کرج نیمه کاره می ماند . در کرج به عضویت کتابخانه بزرگ آن شهر و حلقه ادبی پروین اعتصامی درمی آید و همانجاست که رئیس این حلقه ادبی و مدیر کتابخانه ، محمود اقبالی دست نوشته های او را می خواند و او را به بازنویسی و چاپ آنها ترغیب می کند . رحیمی با عنوان یک نویسنده تازه کار برای پیدا کردن ناشر دچار دردسرهای زیادی می شود . اما بالاخره موفق به انتشار اولین کتابش با عنوان "بازگشت به خوشبختی" در 1369 می شود . این کتاب با حمایت برادران شهبازی (نشر پگاه و نشر چکاوک) چاپ می شود که تا سال ها نقش مهمی را در انتشار کتاب های او ایفا می کند . بازگشت به خوشبختی با استقبالی فراتر از انتظار رو به رو می شود و باعث تثبیت جایگاه رحیمی به عنوان یک نویسنده عامه پسند می شود . رحیمی از آن زمان 27 رمان دیگر نیز نوشته است . از زمان چاپ بازگشت به خوشبختی روز به روز بر محبوبیت او اضافه شده است ؛ اوج این محبوبیت در سال های ابتدایی دهه 70 بود . فهیمه رحیمی آن قدر طرفدار داشت که پاسخ گویی به نامه ها و تماس های خوانندگانش روزانه 3-2 ساعت از وقتش را به خود اختصاص می داد . نگارش هر کتاب برای رحیمی به طور متوسط 6 ماه زمان می گرفت . فهیمه رحیمی صبح های زود و نیمه شب ها و معمولا در اتاقی دربسته می نوشت و هنگام نوشتن در اتاق کارش موسیقی ملایمی پخش می کرد . فهیمه رحیمی اغلب سوژه هایش را از رخدادهای واقعی می گرفت . برای نمونه ، ماجرای کتاب های کوچه باغ یادها و بازگشت به خوشبختی براساس رویدادها و شخصیت های حقیقی نوشته شده اند . فهیمه رحیمی برای سوژه یابی به دادگستری هم مراجعه می کرد و گاهی هم به برخی از دوستانش که مشاور بودند سرمی زده . بعد از انتخاب سوژه ، نوبت به مرحله تحقیق می رسید . این مرحله به تناسب نوع سوژه فرق می کرد . مثلا رحیمی برای نگارش رمان پاییز را فراموش کن به خرم آباد سفر کرده بود و همه مکان های آن رمان ، واقعی بودند . فهیمه رحیمی در جوانی در شب شعرها شعر می خواند و دوست داشت شاعر شود . این علاقه به شاعری را از میان شعرهایی که لابه لای رمان هایش می آورد هم می شد فهمید . شاعرانی مثل فرخزاد ، سهراب سپهری و فریدون مشیری ، جزو شعرای محبوب او بودند .
شخصیت های داستانی فهیمه رحیمی (Fahimeh Rahimi) و درخواست خوانندگان
فهیمه رحیمی راجع به شیوه داستان نویسی اش حرف عجیبی می زند :
شخصیت های داستان های من ، خودشان سرنوشت شان را تعیین می کنند . و در جایی دیگر می گوید : من داستانی دارم که 3 بار نوشته شده و 3 بار قهرمان خودش خواسته که به این حالت زندگی کند . واقعیتش این است که دست آخر (به قهرمانم) گفتم هر بلایی که سر خودت می آوری بیاور و قلم را گذاشتم زمین . خیلی وقت ها خواسته ام چهره پلیدی را نشان بدهم ولی می بینم با روح حساس ایرانی اصلا جور در نمی آید . قهرمان بد داستان در نهایت به خود می آید و خوب می شود ؛ این دست من نیست .
فهیمه رحیمی 2 بار به خاطر درخواست خوانندگانش اقدام به دنباله نویسی بر رمان هایش کرده است . او هنگامه را به عنوان دنباله زخم خوردگان تقدیر نوشت . به گفته فهیمه رحیمی خوانندگان آن قدر از سرنوشت تراژیک شخصیت های زخم خوردگان تقدیر افسرده شده بودند که او برایشان هنگامه را نوشت و در آن شخصیت های زخم خوردگان تقدیر را عاقبت به خیر کرد . همچنین ماندانا به عنوان دنباله پنجره (محبوب ترین رمان رحیمی از نظر خوانندگان) نوشته شده . رحیمی خودش از میان آثارش ، اتوبوس را به بقیه ترجیح می دهد .