نام و نسب او در الانساب نوشته سمعانی(ابو جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم) و درکتاب تذکرة الشعراء نوشته دولتشاه سمرقندی و کتاب آتشکده نوشته آذر بیگدلی و کتاب مجمع الفصحاء اثر هدایت آمده است ولی نوشته سمعانی از نظر قدمت صحیح تر است.
ابو عبدا... جعفر بن محمد رودکی در نیمه دوم قرن سوم هجری رودکی در نیمه دوم قرن سوم هجری قمری ، مصادف با سال ۲۴۴ هجری قمری و سال ۲۳۷ خورشیدی و سال ۸۵۸ میلادی ، در ده بَنُج، مرکز ناحیه رودک سمرقند متولد شد. روستای بَنُج، در خاک تاجیکستان امروزی قرار دارد.
نام و نسب او در الانساب نوشته سمعانی(ابو جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم) و درکتاب تذکرة الشعراء نوشته دولتشاه سمرقندی و کتاب آتشکده نوشته آذر بیگدلی و کتاب مجمع الفصحاء اثر هدایت آمده است ولی نوشته سمعانی از نظر قدمت صحیح تر است.
لقب رودکی را خود شاعر در اشعارش آورده است:
رودکی چنگ بر گرفت و نواختباده انداز کاو سرود انداخت
رودکیا بر نورد مدح همه خلقمدحت او گوی و مهر دولت بستان
در وجه تسمیه نام رودکی چندین قول است، برخی گفته اند چون رود مینواخته به این نام اشتهار پیدا کرده ، بعضی نیز مانند سمعانی در الانساب نسب او را به رودک سمرقند داده اند.
از ابتدای زندگی او وچگونگی تحصیلاتش اطلاع دقیقی در دست نیست. عوفی در لباب الالباب گفته است که:«چنان ذکی و تیز فهم بود که در هشت سالگی قرآن را حفظ کرده و قرائت و شعر گفتن بیاموخت و معانی دقیق می گفت چنانک خلق بر وی اقبال
نمودند و رغبت او زیادت شد و او را آفریدگار تعالی آوازی خوش و صوتی دلکش داده بود و به سبب آواز در مطربی افتاده بود و از ابو العبک بختیار که درآن صنعت صاحب اختیار بود بربط بیاموخت و در آن ماهر شد و آوازه او به اطراف و اکناف عالم برسید و امیر نصربن احمد سامانی که امیر خراسان بود او را به قربت خود مخصوص گردانید و کار او بالا گرفت.»
از گفته های عوفی دریافت می شود که وی به خواست امیر سامانی ، سمرقند را ترک کرد و به بخارا رفت و تا آخر عمر در آن جا زندگی کرد .
ابوالفضل بلعمی وزیر معروف سامانی به رودکی اعتقادی وافر داشت و بنا به روایت سمعانی در کتاب الانساب ، او را در میان شاعران عرب و عجم بی نظیر می دانست و بخشش های بسیار به او می نمود و ظاهراً مشوّق رودکی در نظم کلیله و دمنه همین وزیر دانشمند بوده است
رودکی در دربارامیر نصر بسیار مورد احترام او و رجال دولتی و وزیران بوده است و براثر همین نزدیکی ثروت بسیار کسب کرده بطوری که عوفی و نظامی عروضی هردو به این نکته اشاره دارند . نظامی عروضی گفته هنگامی که همراه نصر بن احمد از هرات به بخارا می رفت چهارصد شترزیر بار و بنه او بود و همچنین گفته اند در پاداش قصیده ای که به نام امیر ابوجعفر احمد بن محمد صفاری سرود ده هزار دینار گرفت .خودش در ابیات زیر از مبالغی که دریافت کرده چنین میگوید:
بداد میر خراسانش چهل هزار درموزو فزونی یک پنج میر ماکان بود
وز اولیاش پراکنده نیز شصت هزاربه من رسید و بدان وقت حال چنان بود
هدایت، وفات رودکی را به سال 304نوشته و معلوم نیست این اشتباه از کجا برای او پیدا شده است زیرا رودکی در رثای شهید بلخی ، وی مرثیه ای گفته است وچنانچه ازتاریخ وفات شهید بر می آید که وی در سال 325درگذشته است پس رودکی در آن تاریخ زنده بوده است:
کاروان شهید رفت از پیشوان ما رفته گیر و می اندیش
اوشمار دو چشم یک تن کموز شمار خرد هزاران بیش
سمانی در الانساب تصریح کرده است که رودکی به سال 329 هجری قمری ( 319 خورشیدی - 940 میلادی ) در زادگاه خود یعنی قریه بَنُج در گذشته و همان جا به خاک سپرده شده است.
2. بیتی یا مصراعی که شاعری از شاعر دیگر در شعر خود بیاورد.
کوری و نبش قبر رودکی
تندیس رودکی در کنار آرامگاهش
گروهی از تذکره نویسان به کوری مادر زادی او اشاره کرده اند و برخی معتقدند که بعد ها کور شده است.به طور مثال عوفی گفته است«از مادر نابینا آمده».
عروضی ، نظامی گنجوی و سمعانی هیچ کدام به کوری او اشاره ای نکرده اند. از طرفی دیگر در اشعار شاعر به نکاتی بر می خوریم که دلالت بر بینایی وی دارد.به نظر می رسد رودکی در زمانی از زندگی بینا بوده و بعد به دلیلی نابینا شده است. درحواشی دیوان حکیم ناصر خسرو قبادیانی چاپ کتابخانه تهران نیز آمده که رودکی در اواخر عمر نابینا شده است:
اشعار زهد و پند بسی گفتستآن تیره چشم شاعر روشن بین
شاعران بعدازرودکی هم اشاره هایی به کوری او کرده اند از جمله دقیقی که در باره کوری رودکی گفته:
استاد شهید زنده بایستیوآن شاعر تیره چشم روشن بین
تا شاه مرا مدیح گفتندیبه الفاظ خوشو معانی رنگین
کریمسکی محقق روسی مینویسد: رودکی پس از خلع امیر نصر که به قرمطیان وابسته بود متهم به بی اعتنایی به مذهب و ارتباط با قرمطیان شد و کور گردید. قرمطیان گروهی وابسته به اسماعیلیان یا باطنیان بودند که با عباسیان در افتادند و تلفات جانی و مالی بسیار دادند تا توانستند پایه حکومت عباسیان را متزلزل کنند. آنان معتقد به قیام مسلحانه بودند و از قتل و کشتار مخالفان خود ابایی نداشتند. اعتقادات آنان با عامه مردم مغایر بود ، به طور مثال بوسیدن حجرالاسود یا زیارت قبور و حتی بسیاری از مراسم و
مناسک حج را قبول نداشتند و با آن مخالف بودند.
.در سال ۱۹۶۵، گروهی باستان شناس روسی گور وی را شکافتند.عکسهایی از مراسم نبش قبر رودکی توسط گراسیموف، رجب امانف و رحمت الله محمود اف در سالهای 1956 تا 1958 میلادی، در موزه رودکی (در آرامگاهش ) نگاهداری می شود . این نبش قبر نشان داد که به احتمال زیاد وی کور مادر زاد نبوده و چشم های او را درآورده بودند و او را کور کرده بودند.
درباره کوری رودکی ، بحث های بسیاری صورت گرفته است.
رودکی در نگاه شاعران دیگر
کسایی مروزی وی را استاد شاعران و سلطان شاعران یاد کرده است:
از رودکی شنیدم "سلطان شاعران"کاندر جهان به کس مگرو جز به فاطمی
که گویا در این بیت با تضمین1 مصرع اول از شعر کاندر جهان به کس مگرو جز به فاطمی رودکی ، اشاره به تمایل رودکی به مذهب اسماعیلیان و فرقه فاطمیون دارد . و :
رودکی استاد شاعران جهان بودصد یک از وی تویی کسایی برگست
ومعاصران و شعرای نزدیک به زمان اوچون ابوزراعه معمّری چنین گفته اند:
اگر به دولت با رودکی نمی مانمعجب مکن سخن از رودکی نه کم دانم
نظامی عروضی صاحب چهار مقاله وی را صاحبقران شاعری شمرده است:
این طعن کردن تو ز جهل و ز کودکیستای آن که طعن کردی در شعر رودکی
صاحبقران شاعری استاد رودکیستکانکس که شعر داند،داند که در جهان
ابو منصور دقیقی نیز او را به بزرگی ستایش کرده و او را بر خود رجحان داده است:
کرا رودکی گفته باشد مدیحامام فنون سخن بود ور
"دقیقی" مدیح آورد پیش اوچو خرما بود برده سوی هَجَر
عنصری با همه قدرت و عظمت طبعی که داشته به قصور خود اعتراف میکند و رودکی را استاد خود در فن غزل میداند به طوری که می گوید:
غزل، رودکی وار نیکو بودغزل های من رودکی وار نیست
اگر چه به پیچم به باریک و همبدین پرده اندر مرا بار نیست
سوزنی سمرقندی نیز می گوید:
بلعمی وار بدان ده صلتم فرمودسترودکی وار یکی بیت ز من بشنیدست
رودکی نزد شاعران معاصرش مرتبه ای عالی داشت چنان که در مرگ او سروده اند:
رودکی رفت و ماند حکمت اویمی بریزد نریزد از می بوی
شاعرت کو کنون که شاعررفتنبود نیز جاودانه چون اوی
خون گشت آب چشم ازغم ویزاندهش موم گشت آهن و روی
ناله من نگر شگفت مدارشو به شب زار زار نال بر اوی
چند جویی چون او نیابی بازاز چون او در زمانه دست بشوی
موسیقی و رودکی
در فرهنگ انجمن آرای ناصری آمده است که وی سروده های آهنگین خود را به شخصی به نام ماج یا مج که صدای خوشی داشته می داده و خود رودکی با چنگ و بربط وی را همراهی می کرده.
بربط
از کسانی که در دوره رودکی و نزدیک به او ، با موسیقی آشنایی داشته اند می توان به منیجک ترمذی شاعر نیمه دوم قرن چهارم و پس از آن ، فرخی سیستانی که استاد موسیقی در زمان خود بودند ، اشاره کرد.
ویژگی های آثار رودکی
رودکی ، نخستین سخنسرای فارسی نیست اما نخستین شاعری است که شعر های خوب بسیار گفته و شعر فارسی اوّلیه را کمال بخشیده است. وی را استاد شاعران و مقدم شعرای عجم هم خوانده اند.
آرامگاه رودکی-روستای بنج-تاجیکستان کنونی
رودکی را بسیاری با هومر شاعر و افسانه سرای یونانی شبیه دانسته اند که البته خیلی هم دور از واقعیت نمی تواند باشد چه که رودکی نیز به نوعی پدر شعر پارسی است.
رودکی در انواع شعر از قصیده و غزل و قطعه و رباعی، طبع آزمایی کرده و مثنوی های گوناگون ساخته است و گفته شده که تا پیش از رودکی هیچ شاعری یک دیوان منسجم نداشته است.
او را مبتکر رباعی1 می دانند زیرا پیش از او کسی در این قالب سروده ای ندارد.
شعر رودکی سبکی دلنشین دارد و دارای معانی دقیق می باشد. او در فنون مختلف شعر استاد و ماهر بود، سروده هایش اغلب شورانگیز و شاد است و به این سبب در خواننده اشعارش تأثیر مثبت می گذارد. رودکی از آنچه موجب غم و دل مردگی می شود دوری می کند البته تعدادی از منتقدان او بر این باورند که زندگی توام با عیش و رفاه او ، باعث سرودن چنین اشعاری شده است.
1.( ~.) [ ع . ] (اِ.) شعری دارای چهار مصراع که مصراع های اول و دوم و چهارم هم قافیه و بر وزن «لاحول ولا قوة الابالله» باشند.
مخاطبان مدایح رودکی
رودکی علاوه بر پادشاهان سامانی که آنان را مدح گفته ،از ماکان بن کاکی نیز برای مدایحی که درباره او گفته انعام های بی شماری گرفته است . ماکان بن کاکی از سران دیالمه بود که در ابتدا نزد ابوالحسن ناصر در گرگان بسر می برد و ازجمله سرداران بزرگ و متنفذ دربار او بود و پس از ناصر در دوره فرزندان او نفوذش بیشتر شد بطوری که مدتی بر طبرستان و رویان حکومت کرد . بعد ری را به تصرف درآورد و مدت ها با آل بویه و آل زیار و سامانیان درگیر بود و بالاخره در زمان سلطنت نصر بن احمد در جنگی کشته شد.
از دیگر کسانی که رودکی او را مدح گفته وزیر معروف سامانی ، ابوالفضل بلعمی است این وزیر دانشمند رودکی را بسیار دوست میداشت و احترام می گذاشت و اورا در میان شاعران عرب و عجم بی نظیر میدانست و انعام بسیار به او می داد که زبانزد بود و مشوق رودکی در نظم کلیله و دمنه نیز همین وزیر دانشمند بوده است. ابوالفضل بلعمی از جمله وزرایی بود که در بزرگداشت و تشویق نویسندگان و شاعران به هیچ وجه غفلت نمی نمود . وی همواره مشوق شاعران در نظم داستان ها و کتب از قبیل کلیله و دمنه بود . ابوالفضل بلعمی در سال 326 از وزارت نصر بن احمد معزول شد . وی از سال 279 به وزارت اسماعیل بن احمد سامانی برگزیده شد و در سال 330 درگذشت .
آثار رودکی
رجوع شود به: صفحه اصلی آثار رودکی
از وی آثار از جمله «کلیله و دمنه» و «سندبادنامه» و تعداد زیادی ایسات دیگر برجا مانده است.
قسمتی از اشعار رودکی نیزدر کتاب تحفة الملوک آمده است.
درکثرت اشعار رودکی جای تردیدی نیست برخی حدّاقل اشعار او رابه صد هزار بیت و بعضی دیگر تا یک میلیون بیت گفته اند امّا اکنون از آن همه اشعار و قطعه و قصیده ، متاسفانه از اینهمه شعر امروز اندکی باقی مانده است.مقداری از این اشعار در دیوان قطران تبریزی دیده می شود.
آقای سعید نفیسی در جلد سوم احوال و آثار رودکی تمام اشعار منسوب به رودکی و اشعاری را که واقعاً از اوست ، گرد آورده است.
داستان سرودن شعر بوی جوی مولیان
نظامی عروضی در چهار مقاله داستان سرودن شعر بوی جوی مولیان را این گونه نقل می کند:
(دریکی از سفربخارا به هرات ، که رودکی نیز در رکاب امیرنصر بود ، منطقه ای خوش آب و هوا نظر امیر را جلب کرد و فرمان داد که در آن منطقه خیمه و خرگاه برپا کنند و چون در آن مکان به امیر خوش می گذشت اقامت امیر در آنجا طولانی شد و گفته شده که به مدت چهار سال در آن جا ماندگار شدند و بزرگان هم رکاب امیر را یارای یادآوری لزوم مراجعت به بخارا نبود ، پس به دامان رودکی آویختند و هرکدام مبلغی به او دادند تا شاعر به نوعی به امیر یادآوری کند و از این باب ، پاداش به سزایی برای او در نظر گرفتند. چون رودکی شعری را که فی البداهه سرود با آواز خوش همراه با چنگ به سمع امیر رسانید و امیررا آنچنان شوق دیدار بخارا دست داد که گویند بدون پای پوش پا بر رکاب گذاشت و تا بخارا تاخت .و رودکی از درباریان پنجاه هزار درم پاداش گرفت. )
کلیله و دمنه رودکی
به گفته فردوسی، رودکی کلیله و دمنه را به نظم آورده است وهمچنین از گفتار فردوسی برمی آید که کلیله ودمنه را برای او می خواندند تا آن را به شعر بسراید:
به تازی همی بود تا گاه نصربدانگه که شد در جهان شاه نصر
گرانمایه بوالفضل دستور اویکه اندر سخن بود گنجور اوی
بفرمود تا پارسی دریبگفتند و کوتاه شد داوری
وزان پس بدو رسم و رای آمدشبر او بر خرد رهنمای آمدش
همی خواستی آشکار و نهانکه زویاد گاری بود در جهان
گزارنده را پیش بنشاندندهمه نامه بر رودکی خواندند
بپیوست گویا پراگنده رابسفت این چنین درآگنده را
در شاهنامه ابو منصوری چنین آمده است: "...امیر سعید نصربن احمد وزیر خود خواجه بلعمی را فرمان داد تا این سخن(کلیله و دمنه) از تازی به پارسی برگردانده شود و رودکی مأمور گشت تا این مهم به جای آورد". تاریخ نظم کلیله و دمنه را بین سال های 320الی330گفته اند.
سیر تغییرات کلیله و دمنه
هندی ( نسخه اصلی ) : این کتاب در مرحله اول ، جمع آوری و تدوین چند افسانه هندی بوده است .در ابتدا کتاب به زبان سانسکریت نوشته شده بود.و منبع اصلی آن کتاب پنج تنترا ، به معنی پنج کتاب یا پنج بند است.
هندی به پهلوی : پس از آن ، برزویه طبیب مروزی ، در دوران انوشروان خسرو ( پسر قباد پادشاه ساسانی) آن را به پهلوی برگرداند و بابها و حکایتهای چند بر آن افزود که اغلب آنها از مآخذ دیگر هندی بود؛.این اثر امروزه در دسترس نیست.
پهلوی به عربی : مرحله بعد در دوران پس از اسلام ،این کتاب توسط ابنمقفع از پهلوی به عربی بازگردانیده شد و این بار موازین اسلامی نیز در آن رعایت شد. کلیله و دمنه نام گرفت
عربی به نظم فارسی دری : در عصر سامانیان نخستین سخنگوی بزرگ زبان فارسی ابوعبدالله رودکی ترجمه عربی کتاب را (اثر ابنالمقفع ) به نظم فارسی دری امروزی درآورد ؛ که امروزی بیش از چند بیتش در دسترس نیست.
عربی به نثر فارسی دری : قرن ششم هجری نصر الله منشی این کتاب را به فارسی دری برگرداند ؛ این برگردان همانی است که امروزه به نام کلیله و دمنه می شناسیمش .نصر الله منشی در این برگردان ، که به آن کلیله و دمنه بهرامشاهی نیز می گویند ، در حقیقت نوعی ترجمه آزاد انجام داده است ، به این معنا که هر کجا که نیاز بوده در متن اصلی تغییراتی ایجاد کرده است.
عربی به نثر فارسی دری : محمد بن عبدالله بخاری نیز هم زمان با نصرالله منشی ، ترجمه ای از کلیله و دمنه ارائه داد که برخلاف کلیله و دمنه بهرامشاهی ، به متن اصلی وفادار ماند و عین متن را بدون هیچ تغییری ترجمه نمود.
عربی به نثر فارسی دری : آخرین تحریر کلیله و دمنه متعلق است به ابوالفضل علامی ادیب پارسیگوی هندی. نثر این اثر روان و صحیح است. علامی به این ترجمه نام عیاردانش سروده است.
فارسی به فارسی : ملا حسین کاشفی در قرن دهم کلیلهٔ بهرامشاهی را بازنویسی نمود و نام اثر را انوار سهیلی گذاشت.
نثر فارسی به نظم فارسی : شیخ عبدالکریم شیدایی دستگردی انوار سهیلی را بعد از انقلاب اسلامی به صورت منظوم در آورد و به همین نام ( انوار سهیلی) در سال۱۳۷۰ منتشر شد.
البته باید گفت که این اثربه دستور پادشاه ادبدوست هند اکبر شاه همایون، یک بار کتاب از سنسکریت مستقیما به فارسی بازگردانده شد . مترجم آن مصطفی خالقداد عباسی بوده است .
دیگر ترجمه های پارسی کلیله و دمنه
ترجمهی منثور ایوالفضل بلعمی (از بین رفته)، ، ترجمهی منظوم قانعی طوسی ، انوار سهیلی (از واعظ کاشفی و تهذبی است از ترجمهی بهرامشاهی نصرالله منشی)، عیار دانش (تهذیب ابوالفضل بن مبارک شاه با همکاری فیضی دکنی)، پنچاکیانه (از سانسکریت به توسط مصطفی خالق داد هاشمی)، مفرح القلوب (از روی لهجهی پیشاچی هند توسط مفتی تاج الدین)، اخلاق اساسی (تهذیب ترجمهی منشی به کوشش محمدعلی کاتوزیان) گلشن آرا (از روی انوار سهیلی به کوشش عبدالوهاب ایران پور)، شکرستان (یا منظومه انوار سهیلی، از خسرو دارایی)، رای و برهمن (یا کلیله و دمنه منظوم توسط جهان بخش جمهری)، کلیه و دمنه جدید (تلفیقی است از کلیه منشی و انوار سهیلی به زبان امروز از علی اویسی)، پیمانه بند (یا کلیه و دمنهی منظوم که در سالهای اخیر منتشر شد).