محمود دولت آبادی، شهرام ناظری و علیرضا خمسه از مدیا کاشیگر گفتند
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مراسم نکوداشت زنده یاد مدیا کاشیگر با حضور محمود دولت آبادی، هوشنگ مرادی کرمانی، شهرام ناظری، رویا نونهالی، علیرضا خمسه، کاوه سیدحسینی، قطب الدین صادقی، ناصر بزرگمهر، پروین سلاجقه، میترا الیاتی، غلامحسین سالمی و جمعی دیگر از اهالی ادب و هنر، عصر روز چهارشنبه 18 مرداد در آمفی تئاتر سالن بهارستان بوستان گفت گو برگزار شد.
علیرضا خمسه در ابتدای برنامه مراسم را با یک طنز تلخ درباره مدیا آغاز کرد او گفت: «حال خوبی ندارم من خودم را سفیر شادی میدانم و اکنون در یک دوگانگی و تضاد عجیبی قرار گرفتهام. یکی از اشکالات مدیا این بود که اصلاً اهل مراعات نبود مثلاً مراعات سن و سال را نکرد و این همه دوست سن بالا داشت اما مراعات نکرد و خودش زودتر رفت.»
مدیا برای همه ما یک منشور چند وجهی بود یک وجه آن ترجمه بود وجه دیگرش دوستی بود و برای هرکدام از ما وجوه مختلفی داشت من دعوت میکنم هر کدام از دوستان درباره وجهی از شخصیت وی در اینجا صحبت کنند. سپس از مهدی غبرایی دعوت کرد تا بهعنوان اولین سخنران به روی سن رفته و صحبت کند.
مهدی غبرایی با انتقاد از اینکه تا زندهایم قدر یکدیگر را نمیدانیم، متنی را با عنوان «به یاد مدیا» در ثای دوست خود خواند: «زنگار با تو چه تواند کرد بُراده آهن؟ چنین که به ویرانگری خود کمر بستی.» غبرایی در حالی که با بغض از روی متنی که پیش از سخنرانی آماده کرده بود میخواند ادامه داد: «مدیا در جمعهای دوستانه خیلی وقتها مخالف خوان بود.»
در ادامه وی از سابقه آشنایی خود با مدیا گفت: «مرگ فرهاد-برادرم- سبب شد دوستی من و مدیا پا بگیرد با فرهاد و محمد جعفر{پوینده} از فرانسه دوست بودند. وقتی مدیریت جایزه روزی روزگاری را برعهده گرفت چند بار از من دعوت کرد تا همکاری کنیم و ارتباط من و مدیا بیشتر و بیشتر شد.» غبرایی از دوستی خود و خاطرات دوستانه جمعی با مدیا کاشیگر صحبت کرد صحبتهایی که چند بار با بغض قطع میشد و با خوردن جرعه آبی ادامه می یافت. وی در پایان صحبتهایش از اینکه تمامی دوستانش رفتهاند و تنها مانده است شکوه کرد.
در ادامه این مراسم، فیلم گفتگوی مدیا کاشیگر درباره سانسور پخش شد و سپس «سباستین بیدو» کاردار سفارت فرانسه به همراه «ونسان براکونه» رایزن دوم مطبوعاتی سفارت فرانسه به روی سن رفتند و پیامهای سفرا و کارکنان قبلی سفارت فرانسه را در تجلیل از مدیا کاشیگر به واسطه یک عمر همکاری دوستانه، قرائت کردند. در این پیامها از مدیا کاشیگر که برای تقویت ارتباط فرهنگی میان ایران و فرانسه تلاش بسیار کرده بود، تجلیل و قدردانی شد.
کاردار سفارت فرانسه به این موضوع اشاره کرد: یک سالی بود با مدیا کاشیگر آشنایی داشت اما بسیاری از همکاران قبلی و کارکنان سابق سفارت، با وجود اینکه سالهاست که ایران را ترک کرده اند، مایل بودند تا پیام خود را، در تجلیل از این مترجم و دوست خود، ابراز کنند. ابتدا پیام «برنو فوشه» سفیرفرانسه در ایران در سالهای 1390 تا 1395، قرائت شد: «مدیا خیلی عزیزتر از یک همکار بود او دوست بیست ساله من بود در طول مدتی که در ایران بودم او همیشه همراه من بود. ما از شعر با برای همدیگر میگفتیم. او از مالارمه میگفت و من از بودلر از فلسفه و سینما و ادبیات حرف میزدیم. از فلسفههای نظاممند متنفر بود. مراتب تسلیت خود را به خانواده و همسر او اعلام میکنم.»
پیام بعدی از «برنار پولتی» دیگر سفیر فرانسه در ایران در سالهای 1384 تا 1390خوانده شد: «در طول 5 سال و نیم که با هم کار کردیم احساس من به مدیا قدرشناسی و احترام بسیار زیاد بود. من خاطرات بسیاری از وجدان کاری، استعداد فوقالعاده، فاداری به کشورش و تعهدش و شیوه مثال زدنی که در انجام وظایفش به عنوان مترجم از وی دارم. مدیا از آدمهای نایابی بود که میتوانند یک زبان را به زبانهای، دیگر یک فرهنگ را به فرهنگی دیگر و نیز ظرافتهای متنوع و جزئی یک تفکر را به نمونهاش در زبانی دیگر منتقل کنند. او دارای شایستگیهایی تحسینبرانگیز بود بخصوص زمانی که سیر گفتگو به جملاتی میرسید که در ترجمه آنها کوچکترین کوتاهی و سوءتفاهمی جایز نبود چنین ترجمههایی بود که تحسین مقامات ما را، در فرانسه برمیانگیخت.»
پیام بعدی از سوی «فرانسوا نیکولو» سفیر سال های 1380 تا 1384 در سفارت فرانسه بود: «بدرود دوست وفادار من خوشحالم که تو را برای آخرین بار در سفر سه ماه پیش به تهران ببینم. تو همیشه برای من تمثیلی از جوانمرد ایرانی خواهی بود. مردی راست و بخشنده. همیشه یاد و خاطره تو با من خواهد بود.»
و به همین ترتیب جمعی دیگر از رایزنهای فرهنگی و مطبوعاتی، هریک در پیامهای جداگانهای به تجلیل از این مترجم توانا پرداختند. مدیا کاشیگر از مترجمان رسمی مورد تأیید سفارت فرانسه در تهران بود و به واسطه این موضوع، همکاری های بسیاری با سفارت فرانسه و کارکنان آن داشت همین مساله، دلیلی بود تا چندین پیام همدلانه و تجلیل از وی در این مراسم قرائت شود که با ترجمه ستاره کمیلی همراه بود.
در ادامه برنامه بخش دیگری از فیلم سخنرانی کاشیگر درباره رمان به نمایش درآمد و سپس بخشی از نمایش نامه خوانی «آخرالزمان» با صدای کاشیگر پخش شد. جواد عاطفه پیش از پخش این قسمت توضیحاتی را درباره دغدغه مدیا کاشیگر درباره این نمایشنامه ارائه داد و گفت: «با وجود اینکه مدیا کاشیگر حالش مساعد نبود اما اصرار به تمرین و ارائه این نمایشنامه داشت در شرایطی که هیچ گاه پیش از این، چنین اتفاقی نیفتاده بود.»
در ادامه برنامه سپهر یحیوی، پیام «کریستف بالایی» یکی از معتبرترین شرقشناسان فرانسوی که تحقیقات بسیاری درباره ایران انجام داده است را خواند. در پیام این محقق آمده است: «منیژه عزیز از شنیدن خبر درگذشت مدیا بسیار اندوهگین شدم میدانستم که مدیا از مشکلات تندرستی رنج میبرد اما انتظار نداشتم که این اتفاق چنین خشن و ناگهانی باشد. مدیا به دلیل شخصیت بزرگش به راستی جایگاه والایی داشت. او یکی از معدود دوستان ایرانی من بود که ارادتی فوق العاده زیاد به او داشتم و همواره چنین خواهد بود. شخصیت بزرگش به راستی جایگاه والایی داشت.
امیدوار بودم او را در سفر آیندهام به ایران که اوایل نوامبر خواهد بود، ملاقات کنم ولی افسوس. یاد و خاطره مدیا در حافظه من همواره پا برجا خواهد بود. شوخ طبعی، خندهها و نگاههای شیطنتآمیز و فرهیختگی شگفتانگیزش. من بهندرت یک ایرانی را دیدهام که چنین تسلطی به زبان فرانسوی داشته باشد متاسفم که در چند سال اخیر نتوانستم او را دوباره ببینم محبت آمیزترین درودهای من نثار تو و فرزندانت.»
در ادامه برنامه شهرام ناظری به همراه نواختن سه تار، شعری از شفیعی کدکنی را که به یاد منصور حلاج سروده است، خواند و توضیحاتی را درباره کاشیگر گفت و از این موضوع گلایه کرد که فرانسویها مراتب قدردانی از وی را، بهتر از ما به جای آوردند در حالی که ما ایرانیها شرقی هستیم انتظار میرفت بهتر باشیم. وی گفت: «امشب از قدرشناسی فرانسویها بسیار لذت بردم. کسانی که حتی در سالیان بسیار قبل با مدیا همکاری داشتهاند. این حس قدرشناسی درمیان ما ایرانیها از بین رفته است. ما کم عاطفه شدیم و قدرشناسی را از دست دادهایم. البته با این وضعیت فرهنگی نمیشود انتظاری بیش از این داشت. در وضعیت امروز وقتی به فرهنگ و کار فرهنگی توجه نمیشود نتیجه همین است. ما ایرانی را میشناختیم که همه در دایره مهر و عشق بودند اما اثری از آن باقی نمانده است. از قدرشناسی فرانسویها سپاسگزارم درود خودم را بر آنها میفرستم.»
پروین سلاجقه درباره بُعد دیگری از شخصیت مدیا صحبت کرد. وی گفت: «مجبورم در مرز بین صحبت آکادمیک و یک صحبت آزاد حرف بزنم و این کار دشواری است. که درواقع اگر مدیا در این جمع بود میگفت که «پروین بخش آکادمیک را رها کن.» اینکه درباره مدیا چه باید بگویم وظیفه دشواری است.»
وی با برشمردن وجوه مختلف شخصیتی مدیا اعم از نقش مترجم، منتقد و یا یک تحلیلگر و شاعر گفت: « آنچه که مدیا را برای من مدیا کرد چالشهایی بود که از همان آغاز آشنایی با هم داشتیم بحثهای ما درباره جرجانی، سکاکی یا ارسطو بود بحثهایی که بیشتر مواقع به جدل میکشید و در پایان، نتایج درخشانی داشت با آن خلاقیت عجیبی که مدیا داشت از همه بحثها به جایی میرسید که این را کاربردی کند و به یک وجه از نظریهپردازی کمک کند.»
سلاجقه افزود: «درباب نقد ادبیات ایران و وضعیت رمان گفتگویی در سال 1387 با مدیا انجام داده بودیم که در روزنامه اعتماد در چهار شماره چاپ شد تحت عنوان «در آستانه جهان خاکستری» امروز که می آمدم نگاهی گذارا به بخش اول آن مصاحبه کردم. سوالهایی که مدیا از من پرسیده است چه سوالهای قدری است و انتظار آن را نداشتم و حیرتانگیز بود. من همیشه ایشان را به واسطه میزان زیاد دانشی که داشت تحسین میکردم. بعد از این مصاحبه کار را که برای ادیت فرستادند اما مدیا ادیت نکرد. مدیا به قدری بر روی مباحثی که مطرح میکرد مسلط بود و حالت رهایی که داشت همه چیز را به آنچه که انجام شده است میسپرد. وقتی که من با دقت آن را ادیت کردم و برای روزنامه فرستادیم و چاپ شد من به شوخی به مدیا گفتم دیدی که کم نیاوردم و او گفت که کم آوردی ولی ادیت کردی. من این موضوع را هیچ وقت فراموش نمیکنم.»
این استاد دانشگاه در ادامه گفت: «شانس دیگری که من داشتم دعوت شدن به جمع هیئت امنای جایزه روزی روزگاری است. یکی از بهترین دورههایی بود. برای من به عنوان کسی که از دانشگاه وارد عرصه تجربه کار عملی در اجتماع شده بودم شانس بزرگی بود که در کنار مدیا و دوستان به آن دست یافتم.»
این منتقد، پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی و ادبیات داستانی در ادامه افزود: «مدیا کاشیگر به نظریهپردازیهای بی نظیری درکتاب «مرگ موریانه» دست زده است فکر میکنم و در عین اینکه به کم توجهیهای مدیا در رفرنسدهی نقدهایی داشتم اما مقالات حیرتانگیزی بخصوص آنچه که درباره «جنبههای زیبایی امر شر» هست در آن کتاب وجود دارد.» این نویسنده نویسنده در پایان ابراز امیدواری کرد که بتواند در فرصتهای دیگری درباره مدیا و وجوه مختلف شخصیتی وی بنویسد.
در ادامه برنامه «الکسی لامک» رایزن سابق سفارت فرانسه پیام خود را درباره مدیا خواند: «بعد از یک غیبت یازده ساله به ایران بازگشتم و اینکه بازگشت من با فردای روز درگذشت مدیا مقارن گشته است یک شوخی بیرحمانه بود. مدیا جز کسانی بود که 14 سال پیش دریچهای جدید درباره ایران به روی من گشود. ایران بدون او برای من به هیچ وجه ایران قبل نیست. همه شما مدیای روشنفکر، مدیای متفکر و مترجم را میشناسید که در راه شناساندن تفکر فرانسوی به ایران و شناساندن تفکر ایرانی به اروپا تلاش نمود.
مدیایی که واسطه تماس سفارت فرانسه با انسانهای برجسته ایرانی بود مدیا با شریک کردن ما در دیدگاههای خود در مورد موارد مختلف ما را از افتادن در دام کلیشههای خطرناک و فریبنده، مصون میساخت. به لطف او کشورهای ما در لحظههای دشوار که کم هم نبودند در کنار هم باقی ماندند چرا که آنچه روابط بین دو کشور را بنا میکند دولتها نیستند بلکه گفتوگوی بین انسانها و تلاقی نظرات هستند از این منظر بود که مدیا تلاش بسیاری برای روابط ایران و فرانسه کرد. برای من که سه سال با او هر روز در رفت و آمد بودم تنها یک کلمه است که وقتی به مدیا فکر میکنم به ذهنم میآید؛ «انسانیت»
آخرین سخنران مراسم، محمود دولتآبادی بود. دولتآبادی ابتدا ویژگی عمده مدیا کاشیگر را در «قلندری» و «نگنجیدن در پوست خود» بیان کرد و افزود: «این جنبه کاشیگر را دوست داشتم که قلندر بود. در پوست خودش جای نمی گرفت یعنی ظرف و مظروفش همخوان نبود. چه کارهایی که انجام نداده بود و زمینه انجام چه کارهایی را فراهم نکرده بود. همین در خود نگنجیدن به مدیا، روحیه خودویرانگری داده بود. مدیا خودش را می زد در حقیقت خودزنی معنای انتحار دارد اما «خود را زدن» متفاوت از آن است. مدیا هدفی جز فرای لحظه را نداشت. به جز همین لحظه و کاری که انجام می داد، چیز دیگری نمیخواست این روحیه او را طغیانگر بار میآورد و البته طغیانی رو به درون. این انرژی و توجه به همه چیز وقتی از محدوده خارج میشود، بدیهی است که انسان را از پا درمیآورد و برای همین بود که از شنیدن مرگش حیرت نکردم.
وی در ادامه گفت: «یک چیز را همیشه میخواستم از مدیا بپرسم و هیچ وقت فرصتش را نیافتم. اینکه در دورهای که همه زبان انگلیسی را انتخاب میکردند چرا مدیا زبان فرانسه را انتخاب کرده بود؟ و من فکر میکنم که به خاطر زیبایی و ادبیاتی که در زبان فرانسه وجود دارد این انتخاب را کرده بود.
دولتآبادی در بخش پایانی سخنرانی خود گفت: «من دوستی را از دست دادم که تواناییهای بسیاری داشت و گسستهای بسیار. دوستی که نتوانست از عهده خود برآید.
از مدیا کاشیگرمترجم، نویسنده، شاعر بیش از ۲۰ عنوان کتاب در زمینههای شعر، داستان و ترجمه از او منتشر شده است. وی همچنین دبیر جایزه ادبی یلدا و بنیانگذار و دبیر سه دوره جایزه ادبی روزی روزگاری بود. این مترجم و نویسنده و شاعر در جمع اعضای هیئت فرانسوی در سفر به ایران در کنار لوران فابیوس وزیر امورخارجه وقت فرانسه و در جریان ملاقات مقامات دیپلماتیک دو کشور در ۷ مرداد ۱۳۹۴ حضور داشت. برخی از شاخصترین آثار ترجمه مدیا کاشیگر آثاری از ولادیمیر مایاکوفسکی، فرناندو آرابال، اوژن یونسکو، آثار آلبر کامو، آنتوان دوسنت اگزوپری، و پل ریکور میتوان اشاره کرد.
شناختهشدهترین ترجمه کاشیگر شاید «ابر شلوارپوش» اثر مایاکوفسکی باشد. رمانهای «تکنیک کودتا» نوشته کورتسیو مالاپارته، «خرده آسمان»، «انگار هیچ» نوشته کلود استپان از دیگر آثار اوست. همچین در شمارههای مختلف فصلنامه ارغنون و زیباشناخت ترجمه مقالاتی از تزوتان تودوروف از او به چاپ رسیده است.
مدیا کاشیگر همچنین در حوزه نظریهپردازی ترجمه، صاحب نظر بود. سخنرانیها، گفتگوها و مقالات مفیدی در این زمینه دارد. تعدادی از بهترین مقالات و سخنرانیهای کاشیگر در کتابی با عنوان «مرگ موریانه» از سوی انتشارات میلکان در سال ۱۳۹۴ به چاپ رسید. رمان «وقتی مینا از خواب بیدار شد» اثر دیگری از این نویسنده است از طرف نشر قصه منتشر شد. این داستان نوجوانان موفق به دریافت جایزه شورای کتاب کودک نیز شده است. مجموعه داستانهای کوتاه با عنوان «خاطرهای فراموش شده از فردا»، نشر نیماژ، ۱۳۹۵، «آخرالزمان»، «مرگ موریانه» و «اتاق تاریک» نیز از جمله کتابهای منتشر شده به قلم مدیا کاشیگر است. مدیا کاشیگر ۷مرداد ماه 1396 درگذشت.