بررسی ورود اشعار عارفانه به ادبیات فارسی
۱۳۹۴-۰۹-۰۲
بررسی ورود اشعار عارفانه به ادبیات فارسی مورد توجه همه‌ی‌تاریخ‌نگاران ادبیات فارسی بوده است. اما در میان کتاب‌های نوشته شده با دو تعبیرمتفاوت رو‌به‌رو می‌شویم. گروهی از این بحث با عنوان «تجلی عرفان در ادبیات فارسی» یاد می‌کنند و گروهی با عبارت «ورود شعر به ادبیات عرفانی». گرچه این دو عنوان درنگاه نخست شبیه به یکدیگرند. اما برای دقیق‌تر شدن بحث باید تأمّل بیشتری صورت گیرد.
بررسی ورود اشعار عارفانه به ادبیات فارسی

بررسی ورود اشعار عارفانه به ادبیات فارسی مورد توجه همه‌ی‌تاریخ‌نگاران ادبیات فارسی بوده است. اما در میان کتاب‌های نوشته شده با دو تعبیرمتفاوت رو‌به‌رو می‌شویم. گروهی از این بحث با عنوان «تجلی عرفان در ادبیات فارسی» یاد می‌کنند و گروهی با عبارت «ورود شعر به ادبیات عرفانی». گرچه این دو عنوان درنگاه نخست شبیه به یکدیگرند. اما برای دقیق‌تر شدن بحث باید تأمّل بیشتری صورت گیرد.

ما در ادامه به «تجلی شعر عرفانی در ادبیات فارسی» می‌پردازیم و به اشعار عاشقانه و غنایی که توسط شاعران غیر عارف سروده می‌شده و منظورشان عشق انسان به انسان بوده است و گاهی عرفا به منظور خاصی آن‌ها را زمزمه می‌کردند توجهی نمی‌کنیم؛ گرچه شعرای صوفی به پشتوانه‌ی همین اشعار غنایی و عاشقانه توانستند شعرعارفانه بسرایند. چون اشعار صوفیانه‌ی فارسی که از قرن پنجم به بعد،‌ ابتدا درخراسان و سپس در مناطق دیگر،‌ به تدریج در زبان فارسی پدید آمد از لحاظ صورت یاقالب تفاوتی با اشعار قبلی این زبان نداشت. (1)

پیدایش شعر صوفیانه در زبان فارسی بی‌شک یکی از مهم‌ترین حوادثی است که در تاریخ این زبان رخ داده است که متأسفانه هیچ کس به طور جداگانه به آن نپرداخته است؛ حادثه‌ای که زبان عامیانه‌مردم را به زبانی عمیق تبدیل کرد. پیش از این حادثه زبان علمی ایران زبان عربی بوده ست و دانشمندان کوتاه‌ترین متن‌ها را هم به عربی می‌نگاشتند. ابوریحان بیرونی درباره‌ی زبان فارسی می‌گوید: «جز به کار بازگفتن داستان‌های خسروان و قصه‌هایشبانه نیاید»(2) این اظهار نظر که قطعاً قبل از ورود اشعار عارفانه به ادبیات فارسی است نشان می‌دهد که هیچ کدام از دانشمندان، زبان فارسی را زبان فاخر علمی به حساب نمی‌آوردند. ورود اشعار عارفانه به فارسی تقریباً از اوایل قرن پنجم آغازگردیده و موجب دمیدن روح تازه‌ای در کالبد شعر فارسی گشته و از برکت آن دامنه معنادر این زبان به تدریج گسترش یافته است تا آن جا که زبان فارسی حامل معانی عمیقعرفانی و ما بعد الطبیعی شد و از این راه به یک زبان مقدس و عمیق تبدیل شد.(3)

بسیاری معتقدندکه تاریخ این حادثه به طور قطع مشخص نیست. برخی دیگربر این باورند که ورود اشعار عارفانه به ادبیات فارسی همزمان صدور فهلویات است وچارگانه‌های باباطاهر را اولین اشعار عارفانه می‌دانند. عده‌ای می‌گویند: شروع شعرعارفانه مصادف با شروع سماع است. نظریه‌ی دیگری که حامیان بسیار دارد سنایی رابنیان‌گذار شعر عرفانی می‌داند.

واضح است که در این نوشته اشعار صوفیانه فارسی مورد نظر ماست و نه اشعار عربی نظیر اشعار حلاجو...

باباطاهر

گرچه تاریخ حیات و مرگ باباطاهر مشخص نیست. اما به یقین باباطاهر بر دیگران مقدم بوده است. یان ریپکا او را یکی ازگزینه‌های جدی، مبدع شعر عارفانه می‌داند(4). چون رباعی را نخستین قالب شعری می‌دانند که عرفا برای بیان اندیشه‌ها و تجربه‌های‌شان به کار گرفته‌اند(5) وباباطاهر به عنوان یکی از نامدارترین رباعی‌سرایان ایران پیش‌قراول این سبک شعرعرفانی بوده است اما چون از اشعار باباطاهر نسخه‌ی ‌موثق و معتبری در دست نیست. دراین باب نمی‌توان از روی یقین او را مبدع شعر عرفانی دانست. از طرف دیگر در کتب مهم صوفیه مانند تذکرة‌الاولیاء و نفحات الانس ـ ذکری از باباطاهر در میان نیست و او رابه عنوان عارف نمی‌شناسند بلکه او را به عنوان درویشی شوریده حال معرفی می‌کنند. نام باباهر بعد از عین‌القضات و به سبب تأثیر او، در ادب شفاهی به تدریج منتشرشد(6).

ابوسعید ابوالخیر

ابوسعدی ابوالخیر یکی ازعارفان برزگ نیمه‌اول قرن پنجم است که کلمه «سماع» همنشین نام اوست. بدون شک مجالسی سماعی که در محضر ابوسعید ابوالخیر برگزار می‌شده است بدون شعر معنایی نداشته و شعرعرفانی از لوازم ضروری مجالس صوفیه بوده است. تاریخ ورود شعر عارفانه را باید باتاریخ آغاز سماع یکی دانست(7). احتیاج به شعر عارفانه، ابوسعید را مجبور به سرودن رباعیاتی کرده است که شروع شعر عارفانه است. ریپکا معتقد است: «نخستین شعر‌های صوفیانه‌ فارسی با نام ابوسعید ابوالخیر مهیمنی آغاز می‌شود... وی مبلغ دکترین عرفان به شمار می‌رود». سرودن ده‌ها رباعی با مضمون‌های عرفانی را به نسبت می‌دهند(8). هرمان اته از مستشرقین آلمانی سده نوزده که برای نخستین بار رباعیات پراکنده ابوسعید را از جُنگ‌های فارسی بیرون کشید و جمع‌آوری کرده بود عقیده داشتطیف کاملی از درون‌مایه‌ها و نمادهای شعر صوفیانه را می‌توان در این شعرها یافت. اومی‌گوید: ابوسعید بنیان‌گذار واقعی این سنت [رباعی‌سرایی] بود(9). شبع نعمانی درشعرالعجم آثار روح قلندری و رندی و شور و اشتیاق را بیش از هر کسی در شیخ ابوسعیدابوالخیر، ‌می‌داند. او می‌گوید: «‌وی اول کسی بود که افکار و خیالات تصوف را درشعر بیان نمود»(10).

استدلال‌هایی که گذشت دو نکته اساسی داشت. نخست این که مجلس سماع نیاز به شعر داشت و این نیاز ابوسعید را وادار به سرودن شعر عرفانی کرد. دوم این که مجموعه رباعیاتی در دست است که نشان می‌دهد ابوسعید نخستین شاعر عارف است.

اما به راحتی می‌توان از کنار این دو استدلال گذشت زیرا گرچه در مجالس سماع شعر عارفانه خوانده می‌شد اما شاید این شعرها توسط شاعرانی سروده شده باشد که مرادشان عشق انسان به انسان بوده و عارف در مجلس سماع برداشت دیگری از آن شعر پیدامی‌کرده، آیا این شعرها الزاماً باید مؤلفه‌های شعرهای عارفانه‌ای را که مورد نظرماست داشته باشد. پورجوادی معتقد است اشعاری که در مراسم سماع خوانده می‌شده غالباًاشعاری بوده است که توسط شعرای غیر صوفی سروده شده بود و منظور عشق در نزد شاعر عشق انسان به انسان بود و معانی غیر عرفانی داشته است(11). تردیدی نیست که تصوف از شعربه عنوان وسیله بسیاری مناسب در مجلس سماع برای تأثیرگذاری بر روحیه‌ی مخاطبان استفاده می‌کرده و آموزه‌های فراوانی را به وسیله‌ی شعر برای مخاطبان عرفان بیانکرده باشد. اما سخن در این است که آیا در آن زمان شعر عرفانی فارسی وجود داشته است که بتواند مانند غزل عربی به راحتی مفهومی را عرضه کند. چون منظور ما شعر صوفیانه نابی است که از اصطلاحات عرفانی بهره برده وعرفان اسلامی را تبیین می‌ساخته، منظورهر شعر عاشقانه‌ای نیست و از طرف دیگر منظور هر شعر مذهبی و دینی هم نیست چون فرق است بین شعر اخلاقی و دینی و شعر عرفانی.

اما اشعار و ابیاتی که به ابوسعیدنسبت می‌دهند قابل توجه نیست. چون چند سال بعد از ابوسعید نبیره‌اش ابوطاهر ابن سعید، صحت این انتساب را زیر سوال می‌برد(12) اما اگر انتساب این اشعار به ابوسعیدابوالخیر مشکل نبود، می‌توانستیم از او به عنوان یکی از گزینه‌های جدی مبدع شعرعارفانی یاد کنیم.

در این بحث نام عرفای بزرگ دیگری هم به عنوان آفریننده‌ی سبک شعر عارفانی به میان می‌آید. عرفایی چون خواجه عبدا... انصاری(13) و غزالی که گروهی معتقدند با کتاب سواغ العشاق خود مکتب صوفیانه عرفانی «تصوف شعر فارسی» رابنا نهاده است(14). حتی برخی نظامی را صوفی دانسته‌اند و تفاوت میان حکیم و صوفی رانادیده گرفته‌اند و او را به عنوان مبدع شعر عرفانی معرفی کرده‌اند.

ابوالمجد مجدود سنایی

نخستین غزل‌سرای بزرگ تصوف سنایی است. او نخستین شاعری است که برای بیان تفکر عرفانی از شکل غزل بهره برد(15). خدمات سنایی در پیشرفت شعر صوفیانه بسیار عظیم است. باید او راقافله‌سالار این نوع شعر بدانیم(16). اولین کسی که تعبیر عشق حقیقی و مجازی را واردزبان شعر عاشقانه صوفیانه فارسی کرد سنایی بود(17). آربری مستشرق و مترجم معروف قرآن معتقد است: از آن جهت که [سنایی] پیشوای شاعران دوره‌های بعد بوده و غزل عرفانی را طرح‌ریزی کرده است شایسته توجه است(18). سنایی در زمینه‌ی غزل عرفانی الگویی برای شاعران پس از خود مانند عطار، مولوی و حافظ عراقی و نظامی بوده است وتأثیر به‌سزایی بر شعر عرفانی فارسی داشته است.

ذبیح‌ا... صفا می‌گوید: ازموضوعاتی که مخصوصاً‌ در قرن ششم در شعر فارسی به شدت رخنه کرد تصوف و عرفان است. توجه به افکار عرفانی در شعر البته زودتر از قرن شش صورت گرفته بود. لیکن اثر بین وآشکار آن را از آغاز این قرن در اشعار فارسی می‌بینیم. نخستین کسی که به ایجادمنظومه‌های بزرگ عرفانی توجه کرد سنایی است. منظومه‌های حدیقة‌الحقیقه وطریق‌التحقیق دو اثر معروف او در تصوف و عرفان است(19).

برخی اما به بیش ازاین معتقدند. آن‌ها نه‌تنها سنایی را بینان‌گذار شعر عرفانی می‌دانند بلکه تولدسنایی را در شعر فارسی تولد سبکی جدید در شعر می‌دانند. اسلامی ندوشن می‌گوید: «باسنایی مسیر شعر فارسی تغییر می‌کند. اولین بار شعر وارد عرصه عرفان می‌شود... و[او] به اصطلاح روزنامه‌ها «بنیانگذار» شعر عرفانی است(20).

ذبیح‌ا... صفادر این‌باره می‌نویسد: سنایی بی‌تردید یکی از بزرگ‌ترین شاعران زیان فارسی و ازجمله گویندگانی است که در تغییر سبک شعر فارسی و ایجاد تنوع و تجدد در آن مؤثر بوده است و آثار و منشأ تحولات شگرف در سخن گویندگان بعد از وی شده است».(21)

شفیعی کدکنی معتقد است: «در تاریخ ادبیات فارسی وقتی می‌گوییم شعرقبل از سنایی و شعر بعد از سنایی خواننده‌ی اهل و آشنا، تمایزی شگرف میان این دومرحله احساس می‌کند. هیچ کدام از قله‌های شعر فارسی حتی سعدی و حافظ و مولانا چنین مقطعی را در تاریخ شعر فارسی ایجاد نکرده‌اند، با این که سرایندگان برجسته‌ترین آثار ادب فارسی بوده‌اند. این ویژگی دوران‌سازی در کار حکیم سنایی برای مورخان شعرو عرفان از اهمیتی ویژه برخوردار است. حدیقه‌ی سنایی سرآغاز نوعی از شعر است وقصاید او نیز سرآغاز نوعی دیگر و غزل‌هایش نیز حال و هوایی ممتاز از غزل‌های قبل ازوی دارد. کمتر شاعری را می‌توان سراغ گرفت که در چند زمینه‌ی شعری آغازگر ودوران‌ساز به شمار آید»(22).

نتیجه‌گیری

برای یافتن تاریخ اولین اشعار عرفانی ناچاریم تعریفی صحیح از شعر عرفانی به دست آوریم. و خصیصه‌ها و کلید‌ واژه‌های شعر عرفانی را که مورد نظر ماست بیان کنیم: «شعر عرفانی شعری است که ارباب معانی در بیان اصول و مواجید و حقایق معنوی سروده‌اند»(23). شاید از همین تعریف بتوانیم خصیصه‌های شعرعرفانی را استخراج کنیم. پس منظور از شعر عرفانی شعری است که با نیت عرفانی سروده شده باشد نه شعر عاشقانه‌ای [به معنای انسان و انسان] که عارفانه تفسیر شود؛ اگر باتوجه به کلید واژه‌هایی چون باده، می،‌ عشق حقیقی، عشق مجازی، مستی و عرفان به سراغ دیوان‌های شعری و جُنگ‌های فارسی برویم. شعر‌هایی را که پیدا می‌کنیم می‌توانیم به دو دسته تقسیم کنیم:

الف) شعرهای دوره قبل از سنایی

ب) شعرهای دوره بعد ازسنایی

شعر‌های دوره بعد از سنایی بحث چندانی ندارد. اما در شعرهای دوره‌ی قبل از سنایی به دو گونه شعر بر می‌خوریم:

الف) شعرهایی که شاعران آن عارف بودند.

ب) شعرهایی که شاعران آن عارف نبودند.

بسیاری از شعرهایی ک درمجالس سماع خوانده می‌شده است و یا صوفیه برای راهنمایی سالکان طریق از آن‌ها بهره می‌جستند جزو دسته‌ی‌ دوم است. تردیدی نیست که صوفیان از این دسته اشعار به عنوان مناسب‌ترین ابزار تأثیر بر روحیه‌ی مخاطبان استفاده می‌کردند اما با دقت در این شعرها آشکار می‌شود که اغلب این ابیات در وصف معشوقه دنیایی و مجازی سروده شده‌اندو در اصل هیچ رنگ و بویی از عرفان و تصوف در آن‌ها نیست ولی این اشعار به وسیله صوفیان، عارفانه تفسیر ‌شده است.

این مشکلی است که الآن هم ما با آن مواجه هستیم که آیا فلان شعر غزل عاشقانه عرفانی است یا ترانه غیر دینی عاشقانه.

به سبب این که منظور ما در این بحث شعر عارفانه ناب است این دسته اشعار که اتفاقاً‌ بخش عظیمی از شعر عارفانه قبل از سنایی است را به کنار می‌گذاریم و به شعرهای دوره‌ی قبل از سنایی که شاعران آن عارف بودند می‌پردازیم.

باچشم‌پوشی از صحت یا عدم صحت انتساب این اشعار به شاعرانش ما به چند مجموعه شعری دراین دسته برخورد می‌کنیم. اشعار باباطاهر بابای ‌سوته‌دلان، اشعار ابوسعید ابوالخیرو اشعار خواجه عبدا... انصاری.

پس از بررسی این مجموعه‌ها به این نتیجه می‌رسیم که گرچه اشعاری با مضامین عارفانه قبل از سنایی بوده است اما این اشعار،اشعار تعلیمی عرفان نیستند و اشعاری هستند که بیشتر آن در حال وجد و خلسه سروده شده‌اند و نجوایی است با معشوق و یا حدیث نفس است و هیچ‌گاه این شاعران تا قبل ازسنایی نتوانسته‌اند سبکی را به عنوان شعر عارفانه بنا کنند و فقط اشعاری به طورپراکنده درباره‌ی ‌معشوق و رسیدن به او سروده‌اند. و هرگز نمی‌توانیم این مجموعه‌های پراکنده را مصداق تجلی عرفان در ادب پارسی بدانیم. گرچه شعرهایی بامضامین صوفیانه از اواسط قرن چهارم شروع شده است و پس از آن توسط خواجه عبدا... انصاری رنگ و بوی صوفیانه گرفت و شاعران گمنامی بودند که می‌توان اشعار عارفانه‌شان را در «کشف‌الاسرار» و «سوانح‌العشاق» دید و هم این طور می‌توان در اشعار رودکی وفردوسی نشانه‌های عرفان و حکمت اسلامی را دید. اما سکه شعر عارفانه را به نام«سنایی» زده‌اند سنایی سبکی جدید در شعر فارسی بنا گذاشت و پنجره‌ای نو بر شعرفارسی گشود و به زبان فارسی عمق بخشید و معنا را از ظاهر به لایه‌های زیرین کلمات کشاند و محتوای صوفیانه و اندیشه عرفانی را وارد شعر فارسی کرد و برای اولین بارآوردن معانی به شکل تکامل یافته آن در شعر فارسی را تجربه کرد. اشعار سنایی پر استاز معارف و حقایق عرفانی و حکمی و اندیشه‌های دینی و زهد و وعظ و تمثیلات تعلیمی‌که با بیانی شیوا و استوار تلاش در آموزش سالکان طریق دارد.

پس، از دو جهت می‌توان دوره‌ی‌ قبل از سنایی را با بعد از سنایی جدا کرد. یکی به وجود آمدن شعرتعلیمی عرفان و دیگری تشخص سبکی پیدا کردن شعر عارفانه.

با همه‌ی این اوصاف شاید برخی معتقد باشند این مسأله که آیا سنایی پایه‌گذار چنین شعری بوده است یا نه. به طور قطع حل نمی‌شود زیرا ممکن است مثنوی‌های صوفیانه‌ کهن‌تری نیز بوده که به مانرسیده است اما باید بگوییم برای یک تاریخ‌نگار ادب پارسی، اشعار آموزشی سنایی کهن‌ترین منظومه‌های تعلیمی عرفان است. از طرف دیگر چون مورخان ادبیات فارسی ومستشرقان کمتر به سنایی پرداخته‌اند و تحقیق پیرامون سنایی بسیار محدود است و به همین دلیل درباره سنایی نمی‌توان از روی قطع سخن گفت.

برای اتقان بیشتر به بحث و آشکار شدن بحث تفاوت اشعار تعلیمی عرفانی با اشعار عرفانی بیش از آن به سخن دو تن از اساتید زبان فارسی اشاره می‌کنیم: سیروس شمیسا در کتاب سبک‌شناسی شعرمی‌نویسد:

شمس تبریزی در مقالات معتقد است:‌ «همین سنایی و نظامی و خاقانی وعطار بودند، که را از آن گفت نصیبی بود» سنایی نخستین شاعر بزرگی است که عرفان رابه طرز وسیعی وارد شعر کرد و کتاب مستقلی در این باب موسوم به حدیقة‌الحقیقة وشریعة‌الطریقة پرداخت. چنان که استاد فروزانفر گفته است: قبل از سنایی هم عرفان درمتون ادبی دیده می‌شود ولی سنایی به آن تشخص سبکی داد. باید توجه داشت که عرفان اولیه حتی در قرن ششم در آثار کسانی چون سنایی و خاقانی و نظامی چیزی است میان عرفان و شرعیت و همان طور که خود ایشان گفته‌اند شعر شرع است نه عرفان به کمال رسیده(24) که بعدها در آثار بزرگانی چون مولانا و حافظ دیده می‌شود(25)

دکتر فروزانفر در سخن و سخنوران می‌نویسد:

«شعر صوفیانه ازاواسط قرن چهارم هجری آغاز شده و اشعار ابوالفضل بشر بن یاسین و دیگران که ابوسعید‌بن‌ابی‌الخیر در مجالس خود خوانده و در اسرارالتوحید نقل شده و یک رباعی ازابوعلی دقّاق (‌متوفی 405) و رباعی دیگری منسوب به یوسف عامری که ظاهراً مقصودابوالحسن محمد ابن یوسف و عامری است (متوفی 381) با ذکر نام پدر به جای نام پسر که معمول قدماست و این هر دو رباعی در تمهیدات عین‌القضاه (مقتول 525) مذکور است،‌وجود شعر صوفیانه را در آن قرن ثابت می‌کند و پس از آن در قرن پنج عبدالله انصاری(متوقی 481)‌ اشعار زهد مایل به تصوف می‌سرود و شعرایی بوده‌اند که ترانه‌های صوفانه سروده‌اند و آن ترانه‌ها در کشف الاسرار و سوانح احمد غزالی و آثارعین‌القضاه بدون ذکر قائل آمده و بعضی هم از آن احمد غزالی و عین القضاه است که هم‌عصر سنایی بوده‌ا‌ند و در حقیقت سنایی مبتکر این طریقه در شعر فارسی نیست. ولی بدون شک بسط و تکمیل آن در ضمن مثنوی‌های مفصل و کوتاه و قصاید و غزلیات فصیح وشیوا و شورانگیز با تعبیرها و ترکیب‌‌های تازه و بی‌شمار و به‌خصوص نوع شعر قلندریکه نمودار آزادی فکر و نوعی سرکشی نسبت به رسوم و عادات و عقاید معمول و ارجمند نزدعامه آن عصر به شمار می‌ورد و حافظ آن را به اوج کمال رسانیده است. دستکار صنعت فکرو طبع معنی آفرین و فصاحت گستر حکیم سنایی است(26)

پی‌نوشت‌ها

1- پورجوادی،‌ نصراله ، مجله‌ی‌ نشردانش،‌ شماره مهر و آبان 70، باده‌عشق.

2- همان.

3- پورجوادی، نصراله ،مجله‌ی نشر دانش،‌ شماره‌ی مهر و آبان 1370. باده‌عشق 1.

4- یان ریپکا وهمکاران، ‌تاریخ ادبیات ایران،‌ 1370، ص 353.

5- یوهانس، دوبرین، شعر صوفیانه،‌مجدالدین کیوانی، نشر مرکز،‌ ص 25.

6- زرین‌کوب، عبدالحسین، جستجو در تصوفایران،‌ امیرکبیر، 1369، ص 187.

7- برتلس، تصوف و ادبیات تصوف،‌ ترجمه‌ی سیروسایزدی،‌ امیرکبیر،‌ 1376، ص74.

8- یان‌ریپکا و همکاران،‌ تاریخ ادبیات ایران،1370،‌ ص 353.

9- براون، ادوارد، تاریخ ادبیات ایران، ‌ج2،‌ ص 396.

10- نعمانی، شبلی شعرالعجم ج 5، ص 11.

11- پورجوادی،‌ نصرالهر، مجله‌ی‌ نشر دانش،‌شماره آذر و دی 70، باده‌عشق 2 پیدایش معنای مجازی باده در شعر فارسی.

12- یوهانس، دوبرین، ‌شعر صوفیانه، مجدالدین کیوانی، نشر مرکز، ص 25.

13- یان ریپکاو همکاران، ‌تاریخ ادبیات ایران،‌ 1370، ص 353. برخی سنایی را شاگرد خواجه عبدالهاانصاری می‌دانند. برتلس می‌گوید،‌ تفاوت میان منازل نامعلوم انصاری و حدیقةالحقیقهسنایی تنها در شکل و قافیه است و قسمت‌بندی هر دو اثر کاملاً یکسان و پیوندی بسیارسست میان بخش‌های جداگانه مشاهده می‌کنیم و در هر دو اثر اندرزهای اخلاقی و توضیحاصطلاحات تصوف و داستان‌هایی که کارکرد آن‌ها نمایش مواد نظری است که یکی پس ازدیگری می‌آیند. در نتیجه تلاش برای قطع در خود انصاری انجام گرفت و معاصر کوچک‌تراو سنایی تنها ادامه منطقی او را پدید آورد. برای اطلاعات بیشتر ن.ک برتلس، تصوف وادبیات تصوف، امیرکبیر، تهران 1379.

14- ن.ک پورجوادی، نصرالهم،‌ مجله‌ی نشردانش،‌ بهمن و اسفند 66، حکمت دینی و تقدس زبان فارسی

15- یان‌ریپکا و همکاران،تاریخ ادبیات ایران، 356 و 357.

16- بهار، محمدتقی، سبک‌شناسی، ج 2، تهران 1349ص 187.

17- پورجوادی،‌ نصرالهد، مجله‌ی‌ نشر دانش،‌ شماره بهمن و اسفند 70،باده‌عشق 3.

18- آربری

19- صفا، ذبیح‌اله ، مختصری در تاریخ تحول نظم و نشرپارسی، ص 43.

20- اسلامی ندوشن،‌ محمد علی، از رودکی تا بهار، تهران 84، ص25.

21- صفا، ذبیح‌اله ،‌ تاریخ ادبیات در ایران،‌ ج 2،‌ ص 525.

22- شفیعیکدکنی، محمدرضا،‌ تازیانه‌های سلوک، ص 9.

23- پورجوادی، نصرالهک، مجله‌ی نشردانش،‌ شماره‌ی مهر و آبان 1370. باده‌عشق 1.

24- همان‌طور که مخاطبان بزرگوارمستحضرند عرفان در قرن هفتم به کمال رسید و بلوغ عرفان بعد از ابن‌عربی است. درنتیجه شعر قرن ششم، شعر عرفانی به کمال رسیده نیست و سخنی از وحدت وجود و انسانکامل در اشعار عرفانی قرن 6 و پیش از آن دیده نمی‌شود.

25- شمیسا، سیروس،سبک‌شناسی شعر،‌ تهران،‌ 1379، ص 195.

26- فروزانفر، بدیع الزمان، سخن وسخن‌وران، ص 254.

کتاب‌نامه

1- ‌تاریخ ادبیات ایران،‌یان ریپکا و همکاران، 1370.

2- شعر صوفیانه، یوهانس، دوبرین، ‌مجدالدین کیوانی،نشر مرکز.

3- جستجو در تصوف ایران، زرین‌کوب، عبدالحسین، ‌ امیرکبیر،1369.

4- تصوف و ادبیات تصوف،‌ برتلس، ترجمه‌ی سیروس ایزدی،‌ امیرکبیر،‌1376.

5- تاریخ ادبیات ایران، یان‌ریپکا و همکاران،‌ 1370.

6- تاریخ ادبیاتایران براون، ادوارد، ،‌ج2.

7- شعرالعجم نعمانی، شبلی.

8- سبک‌شناسی بهار،محمدتقی، تهران 1349.

9- مختصری در تاریخ تحول نظم و نشر پارسی، صفا، ذبیح‌اله.

10- از رودکی تا بهار، اسلامی ندوشن،‌ محمد علی، تهران 84.

11‌- تاریخادبیات در ایران، صفا، ذبیح‌الها.‌

12-‌ تازیانه‌های سلوک، شفیعی کدکنی،محمدرضا.

13- سبک‌شناسی شعر،‌ شمیسا، سیروس، تهران،‌ 1379.

14- سخن وسخنوران، فروزانفر، بدیع الزمان.

منوی اصلی

صفحه اصلی
اخبار
جایزه های ادبی
جشنواره ها
سوالات متداول
گالری تصاویر
معرفی موسسات و دانشکده های ادبیات
نمایشگاه ها
همایش ها

گونه های ادبی

آموزش زبان
زبان شناسی
تاریخ ادبیات
عرب
معرفی بزرگان ادب
ادبیات تطبیقی
ادبیات دفاع مقدس
شعر

زبان و ادبیات عرب

تاریخ ادبیات عرب
بزرگان ادب

معرفی منابع

منابع چاپی
منابع الکترونیکی
پایان نامه ها
نشریات ادواری
نقد منابع
مقاله

سازندگان:
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.