منوچهر مدق به روايت همسر شهيد
۱۳۹۶-۱۲-۲۴
این کتاب خاطرات همسر شهید منوچهر مدق، از سال‌های زندگی مشترک و خصوصیات اخلاقی و سرنوشت او است. بخش عمده خاطرات را، دوران مجروحیت شهید پس از جنگ تا زمان شهادت در سال 1379در بر می‌گیرد.

معرفی کتاب

منوچهر مدق به روايت همسر شهيد/ مريم برادران.- تهران: روايت فتح، ۱۳۸۲.

این کتاب خاطرات همسر "شهید منوچهر مدق"، از سال‌های زندگی مشترک و خصوصیات اخلاقی و سرنوشت او است. بخش عمده خاطرات را، دوران مجروحیت شهید پس از جنگ تا زمان شهادت در سال 1379در بر می‌گیرد. شهید مدق که در سال 1335 متولد شده بود با اوج گیری انقلاب، به صف مبارزان پیوست و با آغاز جنگ به سپاه پاسداران وارد شد و به جبهه اعزام گردید. در اواسط جنگ مجروح شد و سالهای متمادی از جراحت رنج می‌برد تا این که در آذر ماه 1379به شهادت رسید.

اینک شوکران، نوشته‌‌هایی است درباره مردانی که در سال‌‌های جنگ، زخمی شدند. زخم‌‌ها اما آن‌ها را نبرد، زخم‌‌ها ماند تا سال‌‌ها بعد از جنگ و محملی شد برای نماندنشان. اینک شوکران، جلد یک، روایت عشق است. می‌‌توان آن را حس کرد، یک حس لطیف غمناک، درست مثل عشق، در هر سطر به رگ ذهنت رانده می‌‌شود. مورمور عشق را حس می‌‌کنی. حسرتش به دلت می‌‌نشیند. بله! حسرت.

«منوچهر مدق» و «فرشته ملکی» در قلبت حسرت می‌آفرینند. حس‌‌هایشان یکی است، حسی از روح یکی به روح دیگری نفوذ می‌‌کند:«منوچهر صبور بود. بی‌‌قرار که می‌‌شد، من بی‌طاقت می‌‌شدم».

فقط این نیست. بازیگوشی‌‌های زمینی هم هست: «آن روز، از روی شیطنت یک طرف ریش‌‌هایش را با تیغ برده بود تا چانه، و بعد چون چاره‌‌ای نبود، همه را از ته زده بود... منوچهر مجبور شد یک ماه مرخصی بگیرد و بماند پیش فرشته. روش نمی‌‌شد با آن سر و وضع برود سپاه، بین بچه‌‌ها».

فرشته، هر کاری می‌‌کرد تا بیشتر با هم باشند. دوستش داشت، حسی که بعد از آمدن بچه‌‌ها هم تغییر نکرد. این عشق، مرد را روی زمین نگه داشته بود. فرشته به رفتن او راضی نمی‌‌شد: «برای خودت نقشه شهادت نکشی‌ها. من اصلاً آمادگی‌ش را ندارم. مطمئن باش تا من نخواهم، تو شهید نمی‌‌شوی.» همین‌طور هم شد. جنگ به پایان رسید، اما منوچهر مدق با وجود ترکش‌‌هایی که توی تنش لانه کرده بود، شهید نشد.

ترکش‌‌ها، نفس‌‌هایی که به شماره می‌‌افتاد و زندگی که هر روز برای مرد، سخت‌‌تر می‌‌شد، اما فرشته نمی‌‌خواست او برود، راضی نمی‌‌شد: «همه را واسطه می‌کردم تا او بیش‌تر بماند».

اما نمی‌‌شد، مرد باید می‌رفت، رفتنی که رضایت می‌‌خواست، رضایت او را. بالاخره راضی شد: «خدایا، من راضیم به رضایت. دلم نمی‌‌خواهد منوچهر بیش‌تر از این عذاب بکشد»

این کتاب که در زمره پرفروش‌ترین کتب انتشارات روایت فتح است و بارها مورد تجدید چاپ قرار گرفته است.

سازندگان:
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.