جنگ، شعر، عشق و مرگ
۱۳۹۶-۰۱-۱۹
حمید داودآبادی، کتاب «جنگ، شعر، عشق و مرگ» را روایت از جان برآمده مردی می‌داند که برای سال‌ها علیه کشور همسایه جنگیده و شاهد جنایات بی‌شماری توسط همرزمانش بوده است و سرانجام از زادگاه خود گریخته تا در منجلاب خاطرات جنایت و تجاوز حاکمان بعثی کشورش غرق نشود.
حمید داودآبادی، کتاب «جنگ، شعر، عشق و مرگ» را روایت از جان برآمده مردی می‌داند که برای سال‌ها علیه کشور همسایه جنگیده و شاهد جنایات بی‌شماری توسط همرزمانش بوده است و سرانجام از زادگاه خود گریخته تا در منجلاب خاطرات جنایت و تجاوز حاکمان بعثی کشورش غرق نشود.
خبرگزاری کتاب ایران‌(ایبنا)- حمید داود آبادی، نویسنده حوزه انقلاب و دفاع‌مقدس: از همان دورانی که در جبهه بودم، وقتی سربازی از دشمن را اسیر می‌کردیم، در چهره‌اش زل می‌زدم و با خود می‌اندیشیدم که: اینان چگونه زیست می‌کنند و چگونه در خاک ما پای گذاشته و به رویمان شلیک می‌کنند؟!
سال‌ها گذشت تا این که خود شدم نویسنده جنگ. کتاب‌های زیادی از خاطرات اسرای عراقی خواندم، ولی هیچ‌کدام کنجکاوی‌ام را نخواباند!
چند سال پیش، برحسب اتفاق، در فضای مجازی به خاطراتی برخوردم که شدیدا بوی آشنایی داشت. «نصیف الناصری» سرباز عراقی که سال‌ها در جنگ علیه ما بوده است، پس از جنگ به کشور سوئد گریخته بود، در آنجا زیست می‌کرد و برای خودش خاطراتش را از حال و هوای جبهه‌های عراق می‌نوشت.
و این درست همان چیزی بود که از زمان جنگ دنبالش بودم. کلمه کلمه خاطرات او بر جانم می‌نشست و هرچه بیشتر پیش می‌رفت، به دلاورمردی مدافعان وطنم به‌خصوص رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی ایران بیشتر پی می‌بردم.
به همت دوست عزیزم «علی موحدی» آن خاطرات جالب را ترجمه کرده و آماده انتشار ساختیم. هنگامی که در شبکه اجتماعی با سرباز عراقی «نصیف الناصری» که حالا دیگر برای خودش شاعر دلسوخته‌ای شده است، رفیق شدم و به او گفتم که خاطراتت بسیار جالب است و حال و هوای جبهه‌های عراق را می‌رساند و می‌خواهم در ایران به فارسی چاپشان کنم، ذوق زده شد و شادمان.
و آن شد که چند سالی وقت برد تا خاطراتش تکمیل، ترجمه شود و با پیوست‌های لازم برای چاپ آماده شود. پاییز سال 1395 که این کتاب را  آخرین‌بار قبل ار چاپ خواندم، بسیار خوشحال شدم که توانسته‌ام گنجی از گنج‌های دفاع مقدس را کشف کنیم و در اختیار همگان قرار دهیم.
برجستگی مهم این کتاب این است که:
نه خاطرات یک سرباز اسیر در دست دشمن است که برای خوشامد زندان‌بانانش بنویسد! که خاطرات کسی است که سال‌ها علیه کشور همسایه جنگیده و شاهد جنایات بی‌شماری توسط همرزمانش بوده است و سرانجام از زادگاه خود گریخته تا در منجلاب خاطرات جنایت و تجاوز حاکمان بعثی کشورش غرق نشود.
هیچ‌گاه فکر نمی‌کردم خواندن خاطرات یک سرباز دشمن، این قدر برایم جذاب و جالب آید که تا مرحله چاپ پیش بِرم تا دیگران نیز آن را مطالعه کنند.
این خاطرات آن قدر گویاست که به‌جز یکی دو کلمه و اهانت رکیک به همدیگر، هیچ حذفی در آن صورت نگرفته است.
 
سازندگان:
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.