تحلیل سوررئالیستی داستان دقوقی در مثنوی مولوی
نوع مقاله: پژوهشی
نویسندگان
سبیکه اسفندیار
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستان.
چکیده
بررسی مؤلفههای مکتب سوررئالیسم حاکی از آن است که شباهتهای بسیاری میان این مکتب با عرفان وجود دارد. داستان دقوقی در مثنوی مولانا (610 ق) یکی از مبهمترین داستانهای عرفانی است که قابلیت زیادی در مطابقه با مؤلفههای سوررئالیستی دارد. مؤلفههایی چون اوتوماتیزم (خودنگاری)، حیرت، دیوانگی، جنون، خیال و... . نتایج به دست آمده نشان میدهد که پویایی و حرکت سوررئالیستها از سطح اشیاء به عمق برای کشف حقیقت پنهان، بر کلّ داستان عرفانیِ دقوقی حاکم است و این امر جهان سوررئالیسم را بیش از پیش به عرفان نزدیک میکند؛ بهخصوص تأکید سوررئالیستها بر رهایی از عقل برای رسیدن به نقطۀ علیای هستی که در آن همۀ کثرات به وحدت بدل میشوند، همان هدفی است که طریقت عرفانی بر پایۀ آن بنا شده است. این مقاله بر آن است که با تکیه بر غایت مشترک دو مکتبِ عرفان و سوررئالیسم در شهود حقیقت، و تحلیل سایر مؤلفههایی که در طی مقاله تبیین خواهد شد، قابلیت مثنوی را برای مطابقه با جریانهای فکری معاصر و دیدگاههای متعالی آنها بنماید.
کلیدواژگان
مؤلفه های سوررئالیستی؛ مبانی عرفانی؛ حقیقت؛ واقعیت برتر؛ وحدت؛ نور؛ سایه
اصل مقاله (240 K)