بررسی نوع روایی داراب‌نامۀ بیغمی
۱۳۹۵-۱۰-۰۷
سنّت قصّه‌گویی و داستان‌پردازی نزد ایرانیان سابقه‌ای بسیار طولانی داشته است.
بررسی نوع روایی داراب‌نامۀ بیغمی
مقاله 5، دوره 17، شماره 32، بهار و تابستان 1395، صفحه 139-165  
نوع مقاله: مقاله پژوهشی
نویسندگان
محمدرضا صرفی ؛ خدیجه رحیمی صادق
دانشگاه شهید باهنرکرمان
چکیده
سنّت قصّه‌گویی و داستان‌پردازی نزد ایرانیان سابقه‌ای بسیار طولانی داشته است. از دیرباز در ایران، گروهی داستان‌‌های حماسی و ملّی را برای مردم بازگو می‌کرده‌اند. بعضی از شاهان و امیران نیر قصّه‌گویانی در دربار خود داشته‌اند که این قصّه‌ها و داستان‌ها را برای دفترنویسان روایت می‌کرده‌اند تا آنها قصّه‌هایشان را به صورت نوشتاری دربیاورند.
یکی از داستان‌های شفاهی بازمانده از ادبیّات کهن فارسی که صورت نوشتاری یافته است، داراب‌نامۀ مولانا محمّد بیغمی است. این اثر، روایت بلندی است از کشورگشایی‌های فیروزشاه، پسر داراب و داستانی حماسی- عشقی از قرن نهم هجری که از نمونه‌های ادبیّات فولکلوریک به شمار می رود.
از بررسی‌هایی نیز که در روشن کردن ساز و کار روایت و به طور خاص قصّه‌ها، موفقیّت چشمگیری یافته است؛ روش تجزیه و تحلیل تودوروف در بررسی روایت‌های اسطوره‌ای است.
در این نوشته، با توجه به خصوصیاتی که تودوروف از روایت‌های اسطوره‌ای به دست داده است، داراب‌نامه در ردیف روایت‌های اسطوره‌ای قرار گرفته است. این بررسی در شناخت ساختار نهایی و درک پیکره‌بندی داستان‌هایی از این نوع نیز مؤثّر خواهد بود.
کلیدواژه ها
داراب نامه، ساختارگرایی،نظریۀ تودوروف،روایت اسطوره ای
XML اصل مقاله (345 K)
سازندگان:
منابع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی: دوره 17، شماره 32، بهار و تابستان 1395، صفحه 139-165  
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.